عبدالکاظم مجتبی زاده:

شاه آبادی، تا ابد نامی درخشان است

محل هایی که شهید بزرگوار برای تبلیغ انتخاب می کردند، عمدتاً مکان ها و روستاهای محروم و جاهایی بوده که کمتر کسی رغبت می کرد به آن نقاط برود. شهید شاه آبادی با کمال میل، سختی ها و مشکلات کار را می پذیرفتند و به این گونه مکان ها تشریف می بردند.
کد خبر: ۳۰۴۳۸
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۸ - 06October 2014

شاه آبادی، تا ابد نامی درخشان است

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، مرور و تطبیق اسناد به یادمانده از زندگی و تلاش های آیت الله شهید حاج آقا مهدی شاه آبادی ما را به این نکته رهنمون می شود که این یار گران قدر حضرت امام در تمامی دوران زیست پرمخاطره خویش، حتی یک دم از تلاش در راه احقاق حقوق مؤمنین باز نایستاده و با علم و عمل توأمان، حدیث پای مردی در راه خدا را تا ابد زنده نگاه داشته است. پس چندان عجیب نیست  که شهادت آیت الله شاه آبادی در جبهه های نبرد، مقارن با شب شهادت موسی کاظم(ع) اتفاق می افتد که این شیعة علی و فرزندان پاک او ـ علیهم السلام ـ به سان هفتمین امامش از پی سال ها زندان و شکنجه و مبارزه به سوی معبود شتافت.
آن چه می خوانید گفت و شنودی است با عبدالکاظم مجتبی زاده، پژوهشگر و نویسندة کتاب «زندگی و مبارزات شهید شاه آبادی» که دربرگیرندة اطلاعاتی ذی قیمت از زندگی و شخصیت آن بزرگوار است.


در نخستین نگاه به زندگی آیت الله شهید شاه آبادی آن چه در نظر شما جالب توجه می نماید چیست؟
شهید آیت الله مهدی شاه آبادی در سال 1309 در یک خانوادۀ روحانی در قم دیده به جهان گشودند. پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی(ره) استاد عرفان حضرت امام خمینی(ره) و از بزرگان حوزۀ علمیه قم بودند. جد بزرگوار ایشان مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمدجواد حسین آبادی اصفهانی(ره) از شاگردان برجسته علامة صاحب جواهر بودند. در خصوص شخصیت برجستۀ والد بزرگوار شهید شاه آبادی، شاگردان بزرگواری که ایشان تربیت کردند و جایگاهی که در امور سیاسی و مبارزاتی در دورۀ رضاخان پهلوی داشتند صحبت های زیادی شده، و نوشته های زیادی داریم. در این خصوص می توانیم به شاگردان برجسته ای که به جز حضرت امام داشتند، مانند آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی هاشم آملی ـ رحمت الله علیهم اجمعین ـ اشاره کرد و در خصوص شخصیت ایشان همین بس که حضرت امام از آیت الله العظمی شاه آبادی به عنوان عارف کامل یاد می کنند. شهید شاه آبادی در چنین خانواده ای و در کنار چنین پدر بزرگواری رشد و پرورش یافتند. شهید در سن چهار سالگی به همراه والد بزرگوارشان از قم به تهران مهاجرت می کنند و تا دو سال در یکی از مکتب خانه های تهران به تحصیل مشغول می شوند و ادامۀ تحصیلات ابتدایی شان را در دبستان توفیق انجام می دهند.


و در کنار تحصیلات رسمی و دولتی، از دانش پدرشان نیز بهره می برند.
بله، از محضر پدر بزرگوارشان نیز کسب فیض می کردند و مقدمات صرف و ادبیات عرب را می-آموزند. پس از پایان دورۀ ابتدایی، ایشان برای ادامۀ تحصیل و علوم دینی وارد مدرسۀ مروی می-شوند. در عین حال در کنار تحصیل علوم دینی حوزوی، تلاش می کنند که دروس دبیرستان را هم به پایان برسانند و ظرف چهارده ماه موفق می شوند دورۀ دبیرستان را به پایان برسانند و پس از اتمام دورۀ دبیرستان ـ بعد از کودتای ننگین بیست و هشت مرداد 1332 ـ در حالی که شهید شاه آبادی در این زمینه فعالیت هایی داشتند، برای ادامۀ دروس حوزوی، عازم حوزۀ علمیه قم می شوند. در آن جا در راه تحصیل علوم دینی سعی و تلاش وافری می کنند و از محضر اساتید بزرگ حوزه کسب فیض می کنند، استادانی مثل حضرت امام، آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی بروجردی و سایر علمای بزرگ حوزه که شهید شاه آبادی در محضر این علمای بزرگ کسب فیض کردند.


ما در خصوص تحصیل شهید شاه آبادی در حوزۀ علمیه قم از طریق دوستان ایشان خاطرات زیادی شنیده ایم. در یک جمع بندی از نظر شما در این برهه از زندگی آن شهید سعید، چه نکات و ظرایفی بیشتر جلوه می کند؟
در خصوص سخت کوشی ایشان در فراگیری علوم، احاطه ای که به علوم مختلف داشتند ـ چه جدید و چه قدیم ـ ساده زیستی و آن نوع خاص طلبگی این شهید بزرگوار، خاطرات زیادی هست. به عنوان مثال مرحوم آیت الله موسوی همدانی ـ یکی از دوستان شهید ـ نقلی کرده اند که من عین جمله را عرض می کنم، ایشان می گفتند: «به اتفاق، دروس را می خواندیم ـ منظورشان دروس حوزوی است ـ برخی درس ها را من به آقای شاه آبادی می گفتم و بعضی درس ها را نیز از ایشان فرا می گرفتم.» و جالب این جاست که علاوه بر دروس حوزوی که ایشان از شهید شاه آبادی فرا می گرفتند، درس-هایی شامل ریاضیات، فیزیک و زبان انگلیسی هم بوده که این دوست بزرگوار در امر یادگیری از محضر شهید شاه آبادی استفاده می کرده است. در زمانی که آیت الله شهید شاه آبادی در حوزۀ علمیه مشغول به تحصیل بودند، در اوقات فراغت شان و مواقعی که حوزه تعطیل بوده، مقارن با شروع نهضت امام خمینی در اوایل دهۀ چهل، بنا بر تکلیفی که احساس می کردند، برای تبلیغ دین مبین اسلام به مناطق مختلف کشور مسافرت می کردند.


این امر بیشتر در چه مناطقی واقع می شده است؟
نکته جالب همین است که محل هایی که شهید بزرگوار برای تبلیغ انتخاب می کردند، عمدتاً مکان ها و روستاهای محروم و جاهایی بوده که کمتر کسی رغبت می کرد به آن نقاط برود. شهید شاه آبادی با کمال میل، سختی ها و مشکلات کار را می پذیرفتند و به این گونه مکان ها تشریف می بردند. گاهی در اوایل ورود ایشان شاید برخورد چندان مناسبی از طرف اهالی صورت نمی گرفت، اما به گفتۀ خانوادۀ شهید و خاطراتی که دوستان آن بزرگوار نقل می کنند، همواره صحنۀ وداع آقای شاه آبادی با مردم هر منطقه بسیار دیدنی بوده است. یعنی پس از مدتی که ایشان تشریف می بردند، با انقضای آن مدت تبلیغ و خدمت دینی، مردم از ایشان دل نمی کندند و اصرار می کردند یا پیش ما بمانید یا در نوبت بعدی حتماً باز هم این مکان را انتخاب کنید.
 

از چه تاریخی فعالیت های تبلیغی و مبارزاتی شهید موازی و هم سو به خود می گیرند؟
با شروع نهضت امام خمینی در سال 1342 فعالیت های دینی شهید شاه آبادی با فعالیت های سیاسی ایشان همراه می شود، به این معنی که در کنار تبلیغ مسائل دینی، تبلیغ رهبری امام خمینی(ره) نیز در صدر برنامه های معظمٌ له قرار می گیرد. اگر از سال های 1342 به بعد، فعالیت های شهید را دنبال  کنیم، اسناد ساواک هم گویای همین مسأله است که ایشان از اوایل سال 1342 فعالیت های سیاسی خودشان را آغاز و تدریجاً به اوج می رسانند. تاریخِ اولین باری که نام شهید شاه آبادی در اسناد ساواک دیده می شود برمی گردد به 8/7/1342 هجری شمسی.


این سند حاوی چه نکات و اطلاعاتی است؟
در تاریخ پیش گفته، گزارشی از ساواک وجود دارد در خصوص یک نامۀ سرگشاده ای که به وسیلۀ فضلا و مدرسان حوزۀ علمیه به دولت وقت نوشته می شود که یکی از امضاءکنندگان این نامه آیت الله شهید شاه آبادی بودند. نامه در سطح کشور انعکاس وسیعی پیدا می کند و باعث بروز یک سری مسائل می شود. به تدریج که اواخر دهۀ چهل را می گذرانیم و به اوایل دهۀ پنجاه شمسی می آییم، نام شهید شاه آبادی به کرات در اسناد ساواک دیده می شود.


با چه محمل و موضوعاتی؟
این اسناد بیشتر شامل نامه هایی بوده که از طرف فضلا و مدرسان حوزة علمیۀ قم نوشته می شده است، گزارش هایی که مأموران ساواک از فعالیت های شهید شاه آبادی تهیه می کردند و نیز گزارش-هایی از سخنرانی هایی که شهید شاه آبادی در مناطق مختلف انجام می دادند. به همین سبب از اوایل دهۀ پنجاه ما شاهد این هستیم که اسم شهید شاه آبادی در لیست سیاه ساواک قرار می گیرد، به این معنی که فعالیت های ایشان مورد حساسیت ساواک واقع می شود؛ در تمام صحبت ها و حرکات-شان و رفتارشان. دیدارهای شهید شاه آبادی مو به مو از طرف ساواک گزارش می شود، یعنی مأموران رژیم در پی این هستند که شهید شاه آبادی کجاها می روند و چه صحبت هایی می کنند. حتی گزارش-هایی وجود دارد از صحبت های خیلی عادی که در نظر ممکن است کم اهمیت باشند ولی ساواک نسبت به ثبت و ضبط همه آن ها حساسیت داشته است.
 

سکنی گزیدن شهید شاه آبادی در تهران و ادامه فعالیت های ایشان در پایتخت، بیشتر با چه هدف و پس زمینه ای صورت گرفت؟
در سال 1350 آقای شاه آبادی پس از اتمام دروس حوزوی شان و با توجه به شرایط آن زمان که تهران مرکز فعالیت سیاسیون و انقلابیون شناخته می شده، به تهران مراجعه می کنند. در بدو ورود ایشان، اهالی رستم آباد شمیران علاقۀ خودشان را برای این که آن روحانی مبارز و بزرگوار، امامت جماعت مسجد محل شان را به عهده بگیرند اعلام و ابراز می کنند و با دعوت های مکرری که از معظمٌ له انجام می دهند، سرانجام شهید شاه آبادی امام جماعت مسجد رستم آباد را می پذیرند.


و بعد اهالی منطقه می بینند که با وجود تمام پی گیری هایی که برای دعوت از ایشان کرده بودند، آقای شاه آبادی تا چه حد صمیمی، دلسوز، خاکی و خودمانی هستند.
جالب این جاست که وقتی ایشان به مسجد رستم آباد تشریف می آورند، برای تعمیراتی که قرار بوده در آن مسجد انجام شود خودشان داوطلب می شوند که کارهای بنایی و گچ کاری و دیوارکشی و رنگ آمیزی را انجام دهند و بعد از اقامة نماز جماعت مغرب و عشاء شخصاً این کارها را انجام می دادند. با اوج گیری نهضت امام خمینی، در اوایل دهۀ پنجاه فعالیت های شهید شاه آبادی نیز اوج می گیرد، به این معنی که مسجد رستم آباد به یک پایگاهی تبدیل می شود که انقلابیون در همین پایگاه، برنامه های شان را طراحی می کنند و برای اجرای آن ها به تربیت نیرو می پردازند. اقداماتی هم در کنار این فعالیت ها صورت می گیرد، از جمله این که کتابخانه ای تأسیس می شود و برای تغذیۀ فکری جوانان آن منطقه جلساتی برقرار می شود. همچنین برای تفسیر قرآن کلاس هایی برگزار می شود که بسیاری از دوستانی که الآن از مقامات مملکت ما هستند از شاگردان آن روز شهید شاه آبادی بودند و در این کلاس ها شرکت می کردند. در این مسجد شهید شاه آبادی یک علاقه و توجه ویژه ای به نوجوانان و جوانان داشتند. در این مسجد یکی از برنامه های عمده ای که شهید بزرگوار انجام می دادند این بود که با برنامه هایی جوانان را جذب مسجد می کنند که همان برگزاری کلاس و تشکیل کتابخانه و این گونه مسائل بخشی از فعالیت های این شهید بزرگوار بوده است.


حساسیت های فزایندة عمال رژیم و در پی آن دستگیری ها و زندانی شدن های شهید از چه زمانی اوج می گیرد؟
طبیعی است که با تبدیل شدن مسجد رستم آباد به پایگاه انقلابیون، حساسیت ساواک نسبت به این مسجد و امامت جماعت آن، که شهید شاه آبادی بودند، خیلی زیاد می شود. به این معنی که اولین زندانی شدن معظمٌ له در یک یا دو سال اولیه فعالیت ایشان، در سال 1352 صورت می گیرد به این ترتیب که ساواک براساس گزارش هایی که به مأمورانش رسیده بود، ایشان را دستگیر می کند و پس از بازجویی زیاد و شکنجه هایی که انجام می دهد، برای مدتی در بازداشت نگه شان می دارد. معمولش هم این بود که هر کس پایش به ساواک می رسید بدون این که از او پرسشی بشود، ابتدا او را شکنجه و بعداً بازجویی می کردند که به هر حال که هستی؟ از کجا آمده ای و چه کار کرده ای؟ پس از این که شهید شاه آبادی از زندان آزاد می شوند، فعالیت های ساواک حول فعالیت ایشان بیشتر می-شود، یعنی حساسیت ساواک افزایش پیدا می کند. با توجه به این که ایشان در مسجد رستم آباد یک پایگاهی برای انقلابیون تشکیل داده بودند و از این پایگاه بسیاری از نیروهای فعال انقلاب را تربیت می کردند و بعضاً حمایت هایی هم ـ چه به صورت معنوی و چه به صورت مالی ـ از این مسجد از طرف انقلابیون انجام می شده است، همین مسائل موجب می شود که یک بار دیگر در سال 1353 ساواک آیت الله شاه آبادی را دستگیر  کند و مجدداً تحت شکنجه قرار دهد و زندانی کند.


از بررسی اسناد به جای مانده از بازجویی های شهید در ساواک چه اطلاعاتی حاصل می شود؟
از ویژگی های بارز شهید شاه آبادی در زندان صبر و استقامتی بوده که در مقابل شکنجه های ساواک از خودشان نشان می دادند. با وجود تمامی شکنجه هایی که ساواک بر آن عالم بزرگوار و متقی روا می-داشته، ما در بررسی های مان از روی اسناد ساواک، هیچ سندی ندیدیم که ایشان طی آن به همکاری با کسی اعتراف کنند، یعنی شهید شاه آبادی در پروسه شکنجه های خودشان هیچ کس را لو نداده بودند، بلکه طبق اسنادی که وجود دارد، همیشه با آن شیوه هایی که خودشان داشتند و با یک نوع زیرکی خاص، مأموران رژیم را گمراه می کردند.


سند مربوط به زندانی شدن بعدی متعلق به چه زمانی است؟
فعالیت های شهید شاه آبادی همچنان ادامه پیدا می کند تا زندان سوم شان که در سال 1354 است. در این سال مجدداً ساواک نسبت به فعالیت های آن بزرگوار حساس می شود و ایشان را دستگیر می-کند. پس از شکنجه باز هم زندانی می شوند که سرانجام مجدداً آزادی شان را به دست می آورند تا سال 1355. در این سال، با گزارش هایی که ساواک تهیه می کند و با رأی کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی آن زمان، شهید شاه آبادی را به منطقۀ بانه در کردستان تبعید می کنند.
 

و می بینیم که آیت الله شاه آبادی نه تنها در آن جا نیز از پا نمی نشینند، بلکه منشأ آثار فراوانی هم می-شوند. با وجود تمام این خیرات و برکات، رژیم چگونه به دست خود، پیام نهضت را به وسیله تبعید مبارزین به اقصی نقاط کشور منتقل می کرده است؟
رژیم از این کارش چندین هدف را دنبال می کرده که شاید یکی از آن ها وارد کردن ضربۀ روحی به انقلابیون بوده است، به خصوص آن دسته از انقلابیونی که از چهرۀ مذهبی نیز برخوردار بودند و جزو سلسلة جلیلة روحانیون بودند. مثلاً رژیم به این دلیل شهر بانه را برای تبعید آقای شاه آبادی و برخی دیگر از فضلا انتخاب کرده بوده که آن جا یک منطقۀ سنی  نشین بوده و برادران اهل سنت در آن ساکن هستند، چون احتمال می داده که از این طریق می تواند یک ضربۀ روحی بزرگ به انقلابیون وارد کند. یکی از علل دیگر انتخاب این منطقه، می توانسته مثلاً این بوده باشد که این دوری ها یک نوع جدایی بین انقلابیون ایجاد کند تا شاید از این طریق بتوانند فعالیت های آن ها را خنثی کنند و اهداف دیگری هم بوده که رژیم احساس می کرده می تواند به آن ها برسد.
به هرحال شهید شاه آبادی در سال 1355 به این منطقه تبعید می شوند و جالب این جاست که تمام نقشه های رژیم نقش بر آب می شود، چرا که شهید شاه آبادی در این منطقه به سرعت با روحانیون اهل سنت، رابطۀ صمیمانه و دوستانه ای برقرار می کنند، به حدی که دوستانی که ایشان را آن جا ملاقات کرده بودند یا از روی خاطراتی که از ساکنین بانه باقی مانده، می گویند که شهید شاه آبادی در روز سعی می کردند نمازهای یومیه  خود را در تمام مساجد شهر بانه که بالغ بر 14 مسجد بوده همراه با برادران اهل سنت اقامه کنند.


در آن جا نیز قطعاً همان جاذبه هایی که شهید داشتند و اهالی رستم آباد و دیگر دوستان و آشنایان ایشان تعریف می کنند، در جذب خاص و عام مؤثر بوده است.
دقیقاً. خاطرات زیادی وجود دارد از شیوۀ زندگی شهید شاه آبادی در این منطقه، که مثلاً در خاطره-ای که یکی از نزدیکان شهید دربارۀ ساده زیستی آقای شاه آبادی نقل می کنند آمده است: زمانی که این فرد برای دیدن حاج آقا به شهر بانه می روند، درست موقع ناهار می رسند به آن جا و شهید شاه آبادی را در حال تناول نان و پنیر به عنوان ناهارشان می بینند. در کنار این ها، فعالیت های مذهبی و سیاسی شهید آن جا رنگ و بوی خاصی داشته است. ایشان در این منطقه کلاس های تفسیر قرآن برگزار می کنند جالب این جاست که جوانان و نوجوانان این منطقه از این کلاس ها استقبال خیلی خوبی می کنند. در کنار این مسائل شهید شاه آبادی از روشن گری دربارۀ رژیم پهلوی نیز دریغ نمی-کردند.
به این معنا که تمامی مشکلات و مصائبی را که از طریق رژیم بر مردم می رفت برای همگان افشا می کردند و در عین حال مرجعیت حضرت امام را در آن جا تبلیغ می کردند و چه بسا بخش عمده ای از آشنایی مردم آن منطقه با انقلاب اسلامی و حضرت امام مدیون فعالیت های شهید شاه آبادی بوده، در طی دورانی که ایشان در آن جا تبعید بودند.


پس طبیعی است که این فعالیت ها در آن جا نیز از دید عمال ساواک پنهان نمی مانده است.
قطعاً نظارت های ساواک بر فعالیت های شهید شاه آبادی در آن منطقه که تبعیدگاه ایشان بود ادامه داشت، به این معنی که تمامی رفت و آمدها و دیدارهای شهید شاه آبادی را گزارش می کردند و اسناد مربوطه در ساواک موجود است. دو یا سه مرحله به منزل مسکونی ایشان حمله می شود و همه کتاب ها و جزواتی را که از آن شهید بزرگوار پیدا می شود ضبط می کنند. آخرالامر و پس از مدتی که رژیم از این برنامه خود نتیجه ای نمی گیرد، دورۀ تبعید آقای شاه آبادی را منقضی اعلام می کند و آن شهید بزرگوار به تهران برمی گردند.


و به تدریج می رسیم به مقدمات شروع طوفانی انقلابیون با همراهی عموم مردم، در یکی ـ دو سال آخر عمر رژیم ستم شاهی.
پس از ورود آقای شاه آبادی به تهران فعالیت های ایشان شکل تازه ای می گیرد و از اوایل سال 1356 فعالیت های شهید یک شیوۀ خاصی را در خود داشته، به این معنی که تبلیغ زعامت حضرت امام خمینی(ره) و اهداف انقلاب اسلامی و تحریک مردم به شورش و قیام علیه رژیم پهلوی، یک حالت علنی پیدا می کند. در همین بستر آقای شاه آبادی به راحتی اعلامیه های حضرت امام را در ماشین خودشان می گذارند و در خیابان پخش می کنند یا اگر کسی نواری از حضرت امام را از ایشان طلب می کند، ایشان می فرمایند که نوار یا اعلامیۀ حضرت امام را در تعداد کمتر از 500 نسخه نداریم، یعنی ما فقط در تعدادی بالای 500 نسخه می توانیم به شما بدهیم و این نشان از نوعی صلابت انقلابی است که اکثر شاگردان حضرت امام از جمله شهید شاه آبادی از این ویژگی برخوردار بودند و نتیجۀ این در سال 1357 با انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی نمودار می شود.
 

گویا در تداوم دستگیری های شهید شاه آبادی ایشان تا آخرین روزهای عمر رژیم در زندان بودند؟
در طی سال 1357 شهید دو بار از طرف رژیم دستگیر می شوند، این بار از طرف کمیتۀ ویژۀ ضد خرابکاری که شاید بشود گفت از مخوف ترین کمیته هایی بوده که در دورۀ منحوس پهلوی مأموریت سرکوب انقلابیون را داشته و شکنجه های خیلی سختی را به انجام می رسانده که در خاطرات اکثر انقلابیون به بدی از این شکنجه ها یاد می شد. آخرین زندان شهید شاه آبادی در سوم بهمن 1357 پایان می یابد و ایشان در این روز آزاد می شوند و بلافاصله به کمیتۀ استقبال حضرت امام می پیوندند و نقش خیلی عمده و برجسته ای در این کمیته دارند.
 

این نقش حول چه محورهایی می گشته است؟
شهید شاه آبادی در بحث اعتراض به بستن فرودگاه مهرآباد که از طرف دولت شاهپور بختیار انجام می-گیرد و تحصنی که در دانشگاه از طرف علماء صورت می گیرد نقش بسیار عمده ای داشتند. با تلاش و کوشش انقلابیون سرانجام فرودگاه بازگشایی می شود و در 12 بهمن ماه حضرت امام با سرافرازی و در میان استقبال تاریخی و بی نظیر مردم وارد میهن اسلامی مان می شوند و نهایتاً در 22 بهمن 1357 همة آن زندان ها، شکنجه ها، تبعیدها و خون دادن ها به ثمر می رسد و نظام مقدس جمهوری اسلامی شکل می-گیرد.


و آیت الله شاه آبادی نیز به سان بقیه یاران و همراهان حضرت امام نقش های جدیدی را ایفا می کنند.
بله، پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های شهید شاه آبادی وارد دور تازه ای می شود، به این معنی که در کنار حضرت امام، به عنوان یکی از یاران نزدیک ایشان مسؤولیت هایی را بر عهده می گیرند. در این مسؤولیت ها به گفتۀ دوستان  شهید شاه آبادی و همچنین از روی اسناد و مدارکی که باقی مانده، ایشان این مسؤولیت ها را به نحو احسن انجام می دهند. یک ویژگی ای که در شهید شاه آبادی وجود داشته این بوده که تمام مسؤولیت ها را چه در ردۀ پایین و چه در ردۀ بالا با کمال میل می پذیرفتند و به بهترین وجه انجام می دادند، به طوری که در اوایل انقلاب آقای شاه آبادی مسؤولیت یکی از پایگاه های کمیتۀ انقلاب اسلامی در تهران را بر عهده داشتند و نقل است که ایشان برای رفع و رجوع مسائلی که در آن زمان وجود داشت تا نیمه های شب هم در همان محل کمیته می ماندند.
این، تازه بخشی از فعالیت های شهید شاه آبادی بوده، طبیعی هم هست، کسی که در میان آن همه گرفت و گیر زندان و تبعید و شکنجه دوران ستم شاهی، آن چنان تلاش و جان فشانی می کرده کم می-خورده و کم می خوابیده، در روزگار برقراری نظام، حتماٌ بایستی کوشش هایش چندین برابر می شده است.
به عنوان مثال می توان سیاهه ای از این تلاش های مضاعف آیت الله شهید شاه آبادی را ذکر کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی و اوج گیری فعالیت های انقلابیون برای به دست گرفتن مراکز و سازمان های حکومتی، ایشان به دعوت حضرت آیت الله مهدوی کنی به عضویت شورای عالی کمیتۀ انقلاب اسلامی درمی آیند و فعالیت های بسیار پرثمری را در آن جا انجام می دهند. در عین حال آقای شاه آبادی عضو برجستۀ جامعۀ روحانیون مبارز بودند و فعالیت های چشم گیری در این تشکل موثر روحانی به انجام رساندند. به خصوص در ائتلافی که در دور اول مجلس شورای اسلامی انجام شد، نقش شهید شاه آبادی در شکل گیری این ائتلاف که به «ائتلاف بزرگ» شهرت یافت بسیار برجسته بود. با وجود این ائتلاف، نیروهای انقلابی توانستند قوۀ مقننه را به دست خودشان بگیرند و از عرض اندام گروه های بعضاً منحرف جلوگیری کنند. در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی، آیت الله شهید شاه آبادی به عنوان نمایندۀ مردم تهران وارد مجلس می شوند و فعالیت های خودشان را در این سنگر ادامه می دهند.


مرور فعالیت ها و سیره شهید شاه آبادی در دوره وکالت شان در مجلس نیز به نوبة خود دربرگیرنده نکات جالبی است.
به گفته یکی از همکاران ایشان در مجلس اول، نقش آقای شاه آبادی در کمسیون قضایی مجلس شورای اسلامی بسیار برجسته بوده و نظرات و پیشنهادهایی که در آن زمان می دادند بسیار راه گشا بوده است.
در همین ایام نیز آخرین فصل های زندگی پربار و پر فراز و نشیب آیت الله شهید شاه آبادی ورق می خورد. جنگی نابرابر و ناجوانمردانه در می گیرد و شخصیتی روحانی که همة عمر مبارزه کرده و درس جهاد را آموخته، به دیگران منتقل کرده و خود نیز در جایگاه عنصری والا و نمونه به عمل بدان اشتهار یافته، این بار نیز لحظه ای از پای نمی نشیند و مدام در صف مقدم جهاد حاضر می شود.
آقای شاه آبادی با شروع جنگ تحمیلی وظیفۀ خود را دقیقاً این گونه احساس می کردند که تا آن جا که ممکن است باید در جبهه ها حضور داشته باشند. شهید بزرگوار برنامۀ منظمی داشتند برای حضور در جبهه، یعنی به محض این که هنگام تعطیلات مجلس فرامی رسید یا کارهای مهم مجلس رفع و رجوع می شد، دیدار از جبهه ها را در رأس برنامه های  خود قرار می دادند و بسیاری از فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس از دیدارهای شهید از جبهه های نبرد، خاطرات زیادی دارند. سخنرانی های ایشان، شرکت در مجالسی که آن جا تشکیل می شد، حضور در خطوط مقدم جبهه، این ها تماماً دربردارندة خاطراتی است که مکتوب هم هست و به چاپ هم رسیده. به غیر از آن سایر فعالیت ها و بازدیدهایی که از جبهه ها داشتند، به گفته دوستان ایشان، در تقویت روحیه رزمندگان اسلام تأثیرات به سزایی داشته است.


آخرین و درخشان ترین فصل زندگی ایشان نیز رسیدن به ملکوت اعلی و فوز عظمای شهادت است که مقامی بالاتر از آن برای هیچ بنده ای متصور نیست و نام شهید شاه آبادی را تا ابدالآباد به نامی درخشان بدل نمود.
ماجرای شهادت آن عزیز، بدین قرار است که با اتمام دورۀ اول مجلس شورای اسلامی، انتخابات مجلس دوم صورت می گیرد و ایشان مجدداً از طرف مردم تهران به عنوان نمایندۀ دوره جدید انتخاب می-شوند. در بین آغاز مجلس دوم و اتمام فعالیت دورۀ نخست، آقای شاه آبادی آخرین بازدیدشان را از جبهه های نبرد انجام می دهند. این بازدید که در اردیبهشت ماه 1363 انجام می شود، بازدیدی بوده که از جزایر مجنون صورت می گیرد که ایشان به همراه فرزند بزرگوارشان برای بازدید از جبهه های نبرد رفته بودند. شهادت آیت الله شاه آبادی مقارن با شب شهادت امام هفتم شیعیان حضرت موسی کاظم(ع) بوده که در حین بازدید از مناطق جنگی بر اثر گلوله های دشمن و ترکش توپ و گلوله های دشمن به درجۀ رفیع شهادت نائل می آیند. پس از شهادت ایشان، از طرف حضرت امام خمینی(ره) بیانیه ای صادر  شد و در طی آن شهید شاه آبادی را «استادزاده» خود معرفی می کنند و این عنوان از طرف حضرت امام، به یادگار، بر تارک آیت الله شهید حاج آقا مهدی شاه آبادی می درخشد. ایشان از این جهت استادزاده معرفی می شوند که فرزند آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی استاد حضرت امام در عرفان بودند. در آن زمان ریاست محترم جمهور محترم وقت و رهبری فعلی نظام حضرت آیت الله خامنه ای، به همراه رئیس مجلس، هیأت دولت و وزرا، نمایندگان مجلس، و اقشار مختلف مردم، هم بیانیه صادر کردند و هم تشییع جنازه باشکوهی از ایشان به عمل  آوردند که نشان دهندۀ قدردانی مردم از زحمات و تلاش های این مرد بزرگوار بوده که حداقل در طی 25 سال برای ایران اسلامی انجام دادند. روح آن شهید سعید شاد و راهش پر رهرو باد.

منبع:شاهد یاران

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار