به مناسبت سالروز شهادت شهید حسین علم‌الهدی

پیام‌‌آوران‌ حماسه‌ هویزه‌ و رسالتی‌ که بر دوش کشیدند

تانک‌های عراقی از ط‌رف‌ راست‌ جاده به‌ سوی مواضع‌ ما می‌آمدند، ما محاصره‌ شده‌ بودیم، رگبار تانک‌ها قطع‌ نمی‌شد، بچه‌ها یکی یکی داشتند تیر می‌خوردند، خون‌ از بدن‌ آن‌ها سرازیر بود، سراغ‌ حسین‌، محسن‌ و جمال‌ را گرفتم‌، آن‌ها را به‌ رگبار بستند...
کد خبر: ۹۰۳۵
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۹ - 06January 2014

پیام‌‌آوران‌ حماسه‌ هویزه‌ و رسالتی‌ که بر دوش کشیدند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ در 16 دی 1359 دشت هویزه شاهد حماسهآفرینیهای "شهید علم الهدی" و همرزمانش بود. اهمیت ویژه عملیات هویزه که در جای خود نقطه عطفی در تاریخ جنگ محسوب می شود و همچنین تبیین جایگاه رفیع حماسهسازان آن و نقشآفرینی برجسته شهید حسین علمالهدی ما را ملزم می کند تا صفحات تاریخ جنگ را ورق بزنیم و به تبیین آن بپردازیم.

آن زمان در جبهه خودی به غیر از اقدامات کوچک و محدود نیروهای انقلابی مردمی در طی سه ماه منتهی به دی ماه 59، ارتش تنها یک مورد عملیات منظم طراحی و در محور دزفول انجام داد که آن هم موفقیتی در پی نداشت. اقدامهای مؤثر نیروهای انقلابی در شکستن محاصره سوسنگرد توجه مردم و مسئولان را به جنگ بیش از پیش افزایش داده و آنها را به تعمق و مقایسه عملکرد نیروها در جبهههای جنگ حساستر کرد.

جو عمومی جامعه به این امر تمایل داشت که اگر ارتش دارای روحیه تهاجمی باشد، میتواند با بهرهگیری از امکانات موجود، دشمن را شکست داده و آنها را از سرزمینهای اشغالی خارج کند، ولی سکون و رکود در این زمینه قابل توجیه نبود. فشار علما و مردم به فرماندهان نظامی برای انجام عملیات آفندی افزایش یافت.

رییس جمهور وقت (بنی صدر) در جلسهای در قرارگاه عملیاتی جنوب در 26 آذرماه بر اجرای یک عملیات آفندی گسترده تأکید کرده و به فرمانده نیروی زمینی ارتش گفت "چنین طرحی را تهیه و اجرا کنید. من دیگر در مقابل نظرات و خواستههای مردم و رهبران مذهبی قدرت مقاومت ندارم. یا باید طرحی را تهیه و اجرا کنید و یا اینکه بروید در رسانههای گروهی صریحاً علت عدم امکان اجرای عملیات آفندی را برای مردم توضیح دهید."

به دنبال این اقدام موج اعتراضات مردم و ائمه جمعه و مسئولان در مورد عدم تحرک اساسی و عقب زدن نیروهای دشمن از نزدیکی شهرها بالا گرفت. فرماندهان نظامی جنگ کارهای ستادی طرح عملیات در منطقه هویزه را آغاز کرده و موضوع را به یگان مربوطه ابلاغ کردند.

عملیات نصر(هویزه) پس از 15 دقیقه اجرای آتش تهیه در ساعت 10 صبح روز 15 دی ماه 1359 با حمله هماهنگ شده تیپ 3 همدان از محور جاده حمیدیه - سوسنگرد و تیپ 1 قزوین از جنوب هویزه آغاز شد.

تیپ 3 که حمله خود را از منطقه ابوحمیده آغاز کرده بود به سرعت به سوی مواضع دشمن پیشروی کرد، ولی تیپ 1 قزوین در جنوب هویزه هیچ سرعتی نداشت. تیپ 3 طی دو ساعت به کرخه رسیده و توانست با استفاده از پلهای احداثی دشمن، از رودخانه عبور کرده و به کرانه جنوبی کرخه کور برسد، در این محور طی ٥ ساعت نیروهای عمل کننده توانستند مناطق جنوبی کرخه کور را آزاد ساخته و ضربات محکمی بر نیروهای دشمن وارد آورند.

نیروهای عراقی که کاملاً غافلگیر شده بودند با بجا گذاشتن توپخانه خود به دو کیلومتری جنوب کرخه کور عقبنشینی کردند و حدود 800 نفر از افراد آنها به اسارت درآمدند.

طبق طرح عملیات، مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت 8 صبح شروع شد. نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر اقدام به پیشروی کردند. در مقابل تعدادی از تانکهای دشمن در حوالی امالغفار و امالفصیح متمرکز شده و با آرایش نظامی جناح جنوبی لشکر زرهی 16 را مورد تهدید قرار دادند. ضد حمله آنها در ساعت 9:50 از سمت شرق و جنوب به یگان های لشکر 16 آغاز شد. یگان های عراقی با وجود ضربات سختی که روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حمید از توان پشتیبانی و تحرک بالایی برخوردار بودند. نیروهای خودی سرمست از پیروزی اولیه، دشمن را دست کم گرفته و از تثبیت مواضع جدید غافل شده و تلاشی در تحکیم موقعیت به دست آمده به عمل نیاوردند. سنگری ایجاد نکرده و خاکریزی برپا نداشتند.

از روز قبل تانکهای عراقی در صحنه باقی مانده و برخی افراد به جمعآوری غنایم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضدحمله و کمبود مهمات و ضعف تدارکات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نیروهای خودی دگرگون ساخت.

در ساعت 11 کل نیروهای لشکر 6 زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفته و در غرب سوسنگرد نیروهای دشمن به حرکت درآمدند. حضور هواپیماهای دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نیروهای خودی اوضاع را برآشفت. تانکهای عراق به هزار متری محل استقرار تیپ رسیدند.

شدیدترین جنگ تانکها در طول جنگ بین لشکر 6 زرهی ایران و لشکر 9 زرهی دشمن درگرفت و تا ساعت ٤ بعدازظهر ادامه یافت. در این ساعت، فرمانده گردان زرهی جهت تجدید قوا و اقدام مجدد، دستور یک خیز عقبنشینی را صادر کرد که با رسیدن دستور به گردان تمام نیروهای زرهی مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترک کرده و به جای یک گام چندین گام عقب نشستند.

نیروهای پیاده سپاه که حدود 1.5 کیلومتر جلوتر تانکها مشغول جنگ بودند از این دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل دیگر هم در عدم آگاهی آنها مؤثر بود. یکی گرد و غبار صحنه نبرد که دید نیروهای پیاده را بسیار کاهش داده بود و دیگری عقبنشینی نیروهای زرهی با به جا گذاشتن تانکها در صحنه نبرد که از دور نشان میداد آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به این ترتیب با این عقبنشینی، نیروهای سپاهی در منطقه جامانده و به محاصره تانک های دشمن درآمدند.

دیگر تصمیمگیری برای عقبنشینی دیر شده و بچهها آماده مقابله بودند. حسین در تل خاک سمت چپ جاده بود.

 محمدرضا باستی از بازماندگان حماسه هویزه در خاطرات خود در مورد حوادث این محاصره و خروج از آن می نویسد: "حسین و محسن به من گفتند: شما آر.پی.جی ندارید، بروید کشته می شوید. درست یادم نیست حسین خودش آر. پی.جی داشت یا نه؟ خلاصه او ما را روانه کرد که در آنجا نمانیم که حدود 100 متر بیشتر نرفته بودیم که برگشتیم پشت سر بچهها را ببینیم. دیدیم حسین یک گلوله آر.پی.جی به طرف تانک عراقی شلیک کرد که حدود یک متر از بالای تانک رد شد. تانکها همچنان جلو می آمدند که بچهها یکی از آنها را زدند و بقیه سر جایشان متوقف شدند. ما حدود 300 متر عقب آمده بودیم که یک مرتبه دیدیم تانکهای عراقی از طرف راست جاده (سمت هویزه) به سوی مواضع ما می آیند. ما محاصره شده بودیم. رگبار تانک ها قطع نمی شد. بچهها یکی یکی داشتند تیر می خوردند. خون از بدن آنها سرازیر بود. بچهها سینه خیز جلو می آمدند. در این حال مسعود انصاری هم داشت خودش را جلو می کشید. از او سراغ حسین، محسن و جمال را گرفتم، گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهید شدند."

در این حماسه حدود 140 نفر از نیروهای مؤمن، متعهد، تحصیل کرده و انقلابی از اعضای سپاه و بسیج که تعدادی از آنها از دانشجویان پیر خط امام بودند به شهادت رسیدند و تعدادی نیز با تن مجروح و با استفاده از تاریکی شب خود را به نیروهای خودی رساندند تا به عنوان پیام آوران حماسه هویزه رسالت سنگین تری را بر دوش بگیرند.

پیامدها و تأثیرگذاری حماسه هویزه که بنبست جنگ زرهی را در پی داشت در درون خود حماسه هم آفریده و راه حلی برای این مشکل پرورده بود و آن چیزی جز تداوم راه حماسه سازان هویزه نبود. نیروهای انقلابی به تدریج در قالب سپاه و بسیج سازماندهی شدند. آموزشهای نظامی لازم را دیده و از تجربههای تلخ و شیرین جنگ بهرهبرداری کردند. استراتژی جنگ مردمی با تکیه بر ایمان و تعهد نیروهای داوطلب به بن بست کمبود تجهیزات و جنگ منظم زرهی غلبه کرد. نیروهای سپاهی راه خود را یافته و هر روز با کولهباری از تجربه سازمان خود را گسترش داده و در تکوین آن کوشیدند، نخستین تجربه آنها دو ماه بعد با انجام یک عملیات محدود با نام مبارک حضرت مهدی(عج) در منطقه سوسنگرد به دست آمد.

نیروهای سپاهی به صورت جداگانه این عملیات را طراحی و اجرا کردند که بیش از این نتایج عادی آن عواقب روحی و روانی اش مهم بود. این باور به وجود آمد که نیروهای انقلابی می توانند به بنبست سیاسی نظامی جنگ پایان داده و با خلاقیت و ابتکار، با تجهیزات دشمن مقابله نمایند. آنها دریافتند که حل معضلات انقلاب تنها با ابزار انقلابی و خارج از روش های مرسوم امکانپذیر است. بدین ترتیب مرحله جدیدی آغاز شد که طی آن نیروهای مردمی و سپاه با استفاده از روش ها و تاکتیک های مبتنی بر روحیه انقلابی مسؤولیت سنگینتری را در جبهههای جنگ بر عهده گرفتند.

سازمان سپاه گسترش و با وجود امکانات محدود در مقابل مسؤولیتش، تجهیزات و سلاح های بیشتری دریافت کرد. در این شیوه که متأثر از حماسه هویزه شکل گرفته و گسترش یافته بود، نیروهای دانشگاهی به دلیل تحصیلات عالی و توانایی ها و استعدادهای فردی، خلاقیت بیشتری نشان داده و به سرعت مسؤولیت های فرماندهی را در میان نیروهایی که قبلاً هیچگونه دانشکده نظامی ندیده و تجربه جنگی نداشتند به عهده گرفتند.

آنها تجربه نظامی را با همدیگر آغاز کردند، ولی دانشگاهیان مراحل آن را با سرعت بیشتری طی کردند که در این جریان دریافت سریع تجربهها و آموزشها همراه با روحیه آرمانخواهی این قشر تاثیر زیادی داشت. شهید علمالهدی از نخستین افراد این گروه بود که بار مسؤولیت را بر دوش گرفت و شهید شد.

نیروهای سپاه به سرعت تجارب را کسب کرده و عملیات های بزرگی را طراحی و به اجرا گذاشتند. فتح المبین، والفجر 8 و کربلای 5 را آفریدند و یکی از محکم ترین خطوط دفاعی معروف جهان را که در شرق بصره و توسط کارشناسان نظامی شوروی طراحی و ساخته شده بود فرو ریختند.

نظر شما
پربیننده ها