آمریکا در حال نابودی چه چیزی است؟

نه نفوذ اقتصادی و نه دیپلماسی زیرکانه و نه قدرت نظامی به تنهایی برای هیچ کشوری به منظور کسب و حفظ مشروعیت کافی نیستند. برای اینکه مشروعیت حفظ شود به چیزی بیش از این نیاز است و با این فرض اساسی آغاز می‌شود که روح حقوق بین‌الملل برای طولانی کردن جنگ نیست بلکه برای پایان دادن به آن است.
کد خبر: ۶۵۶۵۱۰
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۸ - 12March 2024

آمریکا در حال نابودی چه چیزی است؟به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، برای حفظ درجه‌ای از اجماع بین‌المللی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ تاسیس شد. از همان ابتدا بدیهی بود که سازمان ملل واقعا خواسته‌های جهانی همه مردم را منعکس نمی‌کرد. برعکس، سازمان ملل متحد براساس پاردایم قدرت سلسله مراتبی شکل گرفت جایی که فاتحان جنگ جهانی دوم به عنوان اربابان ظاهر شدند و به خود حق وتو و عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل را دادند.

در مورد رعیت‌ها کرسی‌های بسیار کمتری در مجمع عمومی به آنان اختصاص داده شد. سازمان ملل حداقل سکوی مطلق مشروعیت بین المللی را فراهم کرد، اما ساختار نابرابر آن باعث تضاد دیگری شد که به قول "آدام گرووز" محقق بریتانیایی نه صرفا "وضعیت ممتاز پنج عضو دائمی" در شورای امنیت سازمان ملل متحد "به عنوان یادگاری با محوریت غرب از گذشته" بلکه بدتر از آن به مثابه ابزاری برای قدرت‌های موجود به منظور "محدود کردن نفوذ و توسعه سایر کشورها" قلمداد شد. برای زنده ماندن از نابرابری سیستم بین‌المللی جدید کشور‌های کوچک‌تر با یکدیگر همکاری کردند تا بدنه‌های سیاسی بدیل هر چند کوچک‌تر در نهاد‌های بزرگ‌تر ایجاد کنند. آنان از تعداد زیاد خود برای غلبه بر قدرت متمرکز در دستان معدود قدرت‌ها استفاده کردند. آنان از هر حاشیه‌ای برای نمایندگی حقوق فقیرترین و ستمدیده‌ترین ملت‌های جهان استفاده کردند.

جنبش غیرمتعهد‌ها که در سال ۱۹۶۱ تاسیس شد یکی از چندین نمونه‌ای بود که هرچند به صورت نسبی یک داستان موفقیت آمیز محسوب می‌شد. در طول سالیان متمادی ایالات متحده و متحدان غربی اش نسخه‌ای از مشروعیت خود را به شیوه‌ای که قوانین بین‌المللی را تفسیر می‌کردند، به شیوه‌ای که قطعنامه‌های سازمان ملل را هر زمان که منافع شان را تامین نمی‌کرد وتو می‌کردند و به شیوه‌ای که اعضای سرکش را منزوی می‌کردند شکل دادند. در دوران اتحاد جماهیر شوروی سازمان ملل متحد و نهاد‌های مربوطه آن ظاهرا متعادل به نظر می‌رسیدند، زیرا جهان در واقع بین شرق و غرب تقسیم شده بود، که به جنبش عدم تعهد و دیگر سازمان‌ها و اتحاد‌های عمدتا مستقر در جنوب جهانی ارزش سیاسی بیش تری بخشید. در آن زمان، قدرت اقتصادی چین به آن کشور اجازه نمی‌داد نسخه مشروعیت خود را به بقیه جهان تحمیل کند.

امروز، اما اوضاع تغییر کرده است. اردوگاه شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی سقوط کرد و پارادایم قدرتی را که به مسکو اجازه می‌داد تعادل خود را حفظ کند درهم شکست. از سوی دیگر، چین به قدرت رسید و به آرامی نفوذ بیش تری به دست آورد. بنابراین، چین مشروعیت کشور‌هایی را که متکی به موتور اقتصادی چین رشد کردند به دست آورد.
تغییر دیگری در حال انجام است. وقتی به سخنرانی‌های پرشور نمایندگان روسیه، چین، برزیل، آفریقای جنوبی، ایرلند، مصر، عربستان و امارات گوش می‌دهیم می‌توان دریافت که اجماع بین المللی به شدت حول مشروعیت قوانین بین المللی و بشردوستانه نه تنها در مورد جنگ جاری در غزه بلکه بر سر سایر موضوعات مرتبط با صلح و عدالت بین المللی در حال ادغام است.

با این وجود، زمانی که "لیندا توماس گرینفیلد" سفیر ایالات متحده برای چهارمین بار در تاریخ ۲۰ فوریه دست خود را بالا برد و یک وتو دیگر را به کار برد و درخواست الجزایر برای آتش بس فوری بشردوستانه در نوار غزه را رد کرد یکی دیگر از ستون‌های مشروعیت بین المللی درهم شکست.

زمانی که تمام دنیا از آزادی فلسطین دفاع کردند آمریکا مخالفت کرد. "ریچارد ویسک" مشاور حقوقی وزارت امور خارجه آمریکا در تاریخ ۲۱ فوریه گفت: "دادگاه نباید تشخیص دهد که اسرائیل از نظر قانونی موظف به خروج فوری و بدون قید و شرط از اراضی اشغالی است". از قضا ایالات متحده به همان قبیل نهاد‌ها از جمله دیوان بین المللی کیفری که ایالات متحده حتی عضوی از آن نیست متوسل شده تا اقدامات خود را در عراق، صربستان، لیبی، اوکراین و بسیاری از مناطق درگیری دیگر توجیه کند. تمام این اقدامات پیامد‌هایی خواهد داشت و سال‌های آینده اثبات خواهد شد که بحران مشروعیت بین المللی ناشی از سوء استفاده از قدرت به سختی با تغییرات و اصلاحات سطحی اصلاح خواهد شد. مشکل اکنون بسیار عمیق‌تر و مخرب‌تر است و هزینه آن به سادگی قابل تحمل نیست.

نه نفوذ اقتصادی و نه دیپلماسی زیرکانه و نه قدرت نظامی به تنهایی برای هیچ کشوری به منظور کسب و حفظ مشروعیت کافی نیستند. برای این که مشروعیت حفظ شود به چیزی بیش از این نیاز است و با این فرض اساسی شروع می‌شود که روح حقوق بین الملل برای طولانی کردن جنگ نیست بلکه برای پایان دادن به آن است.

منبع: فرارو

انتهای پیام/ ۱۳۴

نظر شما
پربیننده ها