نگاهی به زندگی روحانی شهید «حسین حیدری»

«حسین حیدری» از شهدای استان گلستان است که سال ۱۳۴۷ در شهرستان گرگان به دنیا آمد و پس از مدت‌ها مجاهدت در جزیره ام الرصاص در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید.
کد خبر: ۶۴۰۴۵۹
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۴۰۲ - ۰۳:۱۵ - 29December 2023

تک تک سلولهای بدنم فقط به فرمان و اراده تو حرکت می‌کند

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، روحانی حسین حیدری در تاریخ اول فروردین ۱۳۴۷ در شهر گرگان به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در مدرسه مهدیه سپری کرد. پس از اتمام دوره راهنمایی، به حوزه علمیه رفت و در مدرسه امام خمینی (ره) به مدیریت آیت الله سیدکاظم نورمفیدی به تحصیل دروس حوزوی پرداخت.

وی پس از مدتی تحصیل در گرگان، به شهر مقدس قم رفت و در مدرسه امام محمدباقر (ع) به تحصیل خود ادامه داد. با آغاز جنگ تحمیلی در چندین نوبت از گرگان به جبهه اعزام شد. در عملیات کربلای ۴، شهید حیدری، عضو گردان خط شکن عاشورای لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود که وارد عملیات شد و در روز ۵ دی ۱۳۶۵ در جزیره ام الرصاص به شهادت رسید.

پیکر مطهر شهید حیدری، در گلزار شهدای امامزاده عبدالله گرگان به خاک سپرده شد.

فرازی از وصیت‎نامه روحانی شهید «حسین حیدری»

معبود من! ای که تک تک سلولهای بدنم فقط به فرمان و اراده تو حرکت می‌کند! اگر مرا از درگاه مقدست برانی، باز می‌آیم‌

خدایا! از تو می‌خواهم که در آخرین نفسهایم که ان شاالله فقط و فقط برای رضای تو می‌باشد، به من اخلاص و یقین عنایت فرمایی. خدایا! حالا که این سنگر محقّر را به من عطا فرمودی، عاجزانه از تو می‌خواهم که چند قطره خون ناقابل مرا به عنوان شکر نعمتهایت از من بپذیری و این بنده حقیر و تشنه‌ای که حلق و رویش از تشنگی خشکیده را از سرچشمه آب زلال شهادت چند جرعه‌ای بنوشانی و شهادت را که یک عمر علی (ع) به دنبال آن بود نصیبم گردانی.

(ای مردم) مواظب باشید، امروز اسلام مظلوم واقع شده که از هر طرف گرگ‌های خونخوار، منتظر موقعیتی هستند تا آن را از بین ببرند. امام را تنها نگذارید. مانند اهل کوفه نباشید که امامشان را تنها گذاشتند و به ندای (هل من ناصر ینصرنی) امام حسین (ع) گوش فرا ندادند.

کمک کردن به جبهه‌ها را فراموش نکنید. در نماز جمعه و دعای کمیل شرکت کنید چرا که از همین صفوف به هم فشرده مردم است که در شب دعای کمیل، بنده به درگاه خدا زانو می‌زند و اشک می‌ریزد.

مسئله دیگری را که در رابطه با داداش علی و داداش حسن و همچنین آبجی یا آقا رضا می‌خواهم بگویم این است که سعی کنند ا‌ن‌شاءالله اگر در آینده، دارای پسری شدند او را به طلبگی بفرستند چرا که من نظرم این است و در طول این مدتی که طلبه بودم، این طور برایم روشن شده که بهترین راه برای قرب به خدا، این راه است.

در آخر مسئله‌ای را لازم دانستم بگویم و آن این است که هر کس بهشت را می‌خواهد، باید در دنیا زیاده روی نکند و غرق در دنیا نشود چرا که خداوند ما را نیافرید که برای همیشه در این دنیا باشیم بلکه خداوند ما را آفرید تا بندگانش را آزمایش کند و روزی می‌رسد که همه خواهند دید. پس چه فایده دارد که انسان که می‌داند خلاصه یک روز از این دنیا برود و با این وضع، دل به دنیا بسته باشد؟ چه بسا اینکه انسان اصلا نمی‌داند چه وقتی می‌میرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار