سردار عسکری در همایش "کوی نیکنامان"

اولین گریه حاج احمد را بالای جنازه "رضا مطلق" دیدم/ بدن "مهدی" 13 سال روی سیم خاردار ماند

اولین بار گریه حاج احمد را بالای سر جنازه رضا مطلق دیدم. گریه می کرد و می گفت: جواب همسرت را چه بدهم. جواب پسرت را چطور بدهم. داغ رضا کمرم را شکست.
کد خبر: ۳۵۴۷۰
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۹ - 04December 2014

اولین گریه حاج احمد را بالای جنازه

به گزارش خبرنگار سرویس حماسه و جهاد دفاع پرس، همایش «در کوی نیکنامان» گرامیداشت شهدای پهلوان شب گذشته با حضور محمدرضا طالقانی، سردار عسگری و خانواده شهدا در فرهنگ سرای گلستان برگزار شد.

در ابتدای مراسم پس از قرائت قرآن پرچم بارگاه مطهر حضرت اباعبدالله در سالن و در میان مردم گردانده شد سپس مرشد با نوای ضرب قطعه ای در مدح حضرت علی (ع) را اجرا کرد.

ورد زبان شهید "شاهرخ ضرغام" ذکر یا علی مدد بود

سخنران اول مراسم محمدرضا طالقانی از پیشکسوتان عرصه کشتی و پهلوانی کشور گفت: هزار سال از حکایت حضرت زینب (س) گذشته است ولی هر سال محرم همه مردم مثل من و شما سیاهپوش می شوند و مکه هم سیاهپوش است.

تا وقتی کتاب "سلام بر ابراهیم" را نخوانده بودم نمی دانستم ابراهیم چه رفیق خوبی برای من بود. با شهید شاهرخ ضرغام دو بار کشتی گرفتم آدم خوش مرامی که همیشه ورد زبانش ذکر یا علی مدد و یا حسین بود. برای همین همیشه عاشق آدم های بامرام بوده ام همه این شهدا حسینی بودند و امروز هم جوانان ما حسینی هستند به همین خاطر پا برهنه به کربلا می روند.

بدن "مهدی خندان" 13 سال روی سیم خاردار ماند

در بخش بعدی مراسم سردار مجتبی عسگری  با خواندن نوای "این دل تنگم غصه ها دارد" و ذکر خاطره ای از شهید مهدی خندان گفت: به او شیر کانی مانگا می گفتیم. آخرین بار او را زیر آتش سنگین دشمن گیر کرده بود هیچ کس تکان نمی خورد ولی سرش هدف قرار می گرفت. همانجا مهدی شعار "این منم مهدی خندان" را می گفت. همین مهدی وقتی سال 62 شهید شد بدنش تا سال 75 روی سیم های خاردار ماند.

وی به شهید رضا مطلق از فرماندهان کردستان اشاره کرد و افزود: بعد از اینکه شهر پاوه آزاد شد تصمیم گرفتند تا حاج احمد متوسلیان را فرمانده پاوه کنند. حاج احمد قبول نکرد و گفت تا وقتی رضا هست من فرمانده نمی شوم شایستگی رضا از من بیشتر است. برای همین رضا فرمانده و حاج احمد معاونش شد.

سردار عسگری با بیان خاطره ای از شهید "رضا مطلق" ادامه داد: رضا بمب روحیه بود. وقتی مشکلی پیش می آمد می دانست کجا باید حاج احمد را آرام کند. روزی که رضا در پاوه شهید شد سکوت سنگینی شهر را فرا گرفته بود. همه مردم شهر رضا را می شناختند. پیش مرگ های کرد مسلمان مامور غسل دادن پیکر او شده بودند. اولین بار گریه حاج احمد را بالای سر جنازه رضا مطلق دیدم. گریه می کرد و می گفت: جواب همسرت را چه بدهم. جواب پسرت را چطور بدهم. داغ رضا کمرم را شکست.

در پایان مراسم با گرامیداشت شهیدان ابراهیم هادی، حاج احمد متوسلیان، شاهرخ ضرغام، مهدی خندان، سعید طوقانی از خانواده شهید "عباس دائم الحضور" تجلیل و تقدیر شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها