نگاهی به زندگی شهید «محمدرضا زارع‌زاده»

شهید «محمدرضا زارع‌زاده» در سال ۱۳۴۸ در ابرکوه به دنیا آمد. و سرانجام در تاریخ ۶۶/۱/۱۸ در شلمچه به شهادت رسید.
کد خبر: ۶۵۹۲۲۳
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۲:۲۵ - 06April 2024

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، «محمدرضا زارع‌زاده» سال ۱۳۴۸ در شهر ابرکوه استان یزد متولد شد.پس از پایان دوران ابتدایی وارد حوزه علمیه شد، مدت دو سال در شهر مقدس قم و مدرسه علمیه رضویه به تحصیل پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی در ۶۴/۳/۲۴ لباس خاکی بسیج به تن کرد و در تاریخ ۶۶/۱/۱۸ در شلمچه به شهادت رسید.

بخشی از وصیت‌نامه شهید زارع‌زاده:

«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا االله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظروا ما بدلوا تبدیلاً». 

با سلام و درود بیکران به پیشگاه مقدس حضرت حجۀ ابن الحسن العسکری (عج) و نائب بر حقش حضرت امام خمینی و سلام بر رزمندگان اسلام و کفر ستیزان جبهه های نبرد علیه ظلمت و سلام بر شهدا بویژه سالار شهیدان حضرت ابا عبد االله الحسین (ع) و سلام بر خانواده‌های معظم شهدا، مفقودین، اسراء، معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی. سلام، سلامی گرم بر شما ملت شهیدپرور که یاوران اسلام هستید و درخت اسلام را یاری می‌نمایید و آنرا از گزند باد‌ها و طوفان‌ها محافظت می‌نمایید. اینجانب محمدرضا زارع زاده فرزند حبیب به شماره شناسنامه ۹۸۴ متولد ۱۳۴۸ صادره از شیراز، بنا به وظیفه شرعی و دینی خود وصیتنامه خود را شروع می‌کنم.

من کوچکتر از آن هستم که بخواهم اینچنین ملتی را که پشت اَبرجنایتکاران شرق و غرب را لرزانده اند نصیحت کنم ولی بعنوان سخن با شما کلماتی را ذکر میکنم.

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب من به بوی سر آن زلف پریشان بروم 

من بنده‌ای گنهکار و روسیاه از درگاه ذات باریتعالی هستم و به درگاه خداوند با عجز و ناله و فریاد میزنم که خدایا، بارالها، بار پروردگارا مرا ببخش و مرا مورد لطف و رحمت خود قراربده.

من در حالی وصیتنامه ام را می نویسم که لحظه‌ای بیش به عملیات نمانده و تا لحظاتی دیگر دشمن را به خاک و خون خواهیم کشاند، در این بین این بسیجیان عاشق با چهره های بشاش خوشحالند که به لقاء دوست و معشوق خود خواهند رفت و دشمن بداند که آیا مرغابی را از آب می ترساند، آیا ما را از شهادت می‌ترساند، اگر این فکر را دارد باید بداند کور خوانده است ما از کودکی به دنبال شهادتیم.  

ولی من میدانم که گناه کارم و لیاقت آن را ندارم ولی با تمام وجود به درگاه خدا توبه میکنم و از او میخواهم توبه ام را بپذیرد و آرزوی مرا برآورده سازد، چون خودش می گوید: «ادعونى استجب لکم».  

پدر و مادرم مرا ببخشید اگر نتوانستم زحمات شما را جبران کنم جداً شما حق زیادی بر گردن من داریدو از شما عذرخواهی می کنم و از حق تعالی طلب اجر فراوان برایتان می کنم. وصیتی که به شما دارم گریه دشمن شادکن برای من نکنید، از طرفی مقداری روزه قضا دارم که مادرم خبر دارد اگر توانستید برایم بگیرید.

حرف های پیرجماران، فرزند زهرا (س) را با دل و جان قبول کنید و نمازهای جمعه و جماعت را ترک نکنید که این‌ها سنگر است.‌ ای مردم معصیت خدا را نکنید، زندگی ابدی آن دنیا و آخرت به این دنیای فانی نمی‌ارزد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها