ماجرا‌های اولین سفر خانوادگی به مشهد در کتاب «دیدار با آقای مهربان»

کتاب «دیدار با آقای مهربان» ویژه کودکان با محوریت بیان آداب زیارت از سوی انتشارات به‌نشر منتشر و روانه بازار کتابفروشی‌ها شد.
کد خبر: ۶۴۵۲۷۵
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۸ - 16January 2024

ماجرا‌های اولین سفر خانوادگی به مشهد در کتاب «دیدار با آقای مهربان»به گزارش دفاع‌پرس از استان خراسان رضوی، کتاب «دیدار با آقای مهربان»، ماجرا‌های اولین سفر خانوادگی به مشهد است. داستان این کتاب به قلم حجت‌الاسلام «مرتضی دانشمند»  براساس بخشی از زیارت نامه امام رضا علیه‌السلام نوشته شده است که کودک همزمان با متن داستان با ترجمه و متن عربی بخشی از زیارت نامه امام هشتم نیز آشنا می‌شود.

در این کتاب اتفاقات مهم از آغاز سفر در قطار، اقامت در هتل و رفتن به حرم، خرید سوغاتی تا لحظه وداع و خداحافظی با امام رضا علیه‌السلام، در داستانک‌های کوتاه به هم پیوسته توسط پسر باهوش و شیرین زبان قصه برای کودکان بیان می‌شود. در پایان منتخبی از سخنان ارزشمند و پندآموز امام رضا علیه‌السلام در اهمیت راست‌گویی و امانت داری، احترام به بزرگترها، پاداش انتظار حضرت مهدی (عج)، صله رحم، پیروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام، مهربانی کردن در حق همسایه ذکر شده است. در یکی از جملات زیبای حضرت رضا علیه‌السلام می‌خوانیم: «کسی که همسایه‌اش از دست و زبان او آسایش ندارد، از دوستان ما نیست.»

کتاب «دیدار با آقای مهربان» با تصویرگری صبا دارابیان در ۲۴ صفحه، قطع رحلی کوتاه و شمارگان ۲ هزار نسخه منتشر شده و با قیمت ۵۰ هزار تومان در فروشگاه‌های انتشارات به‌نشر در مشهد و سراسر کشور در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین مرتضی دانشمند نویسنده و شاعر کودک و نوجوان و پژوهشگر قرآنی و مولف آثار گوناگون ادبیات دینی برای کودکان و نوجوانان است که کتاب‌های «به باغ نماز خوش آمدید»، «نماز‌های کلاغی»، «روزی که ماه دلش گرفت»، «ملاقات با شیر»، «جایزه پدر بزرگ» و «از طلا به طوطی» عناوین از مجموعه شش جلدی قصه‌های احکام برای کودکان از دیگر آثار منتشر شده او در انتشارات به‌نشر هستند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «بابا یک روز به خانه آمد. خنده‌ای روی لبهایش بود. معنی خنده‌اش این بود که خبر خوشی را آورده است. آهسته دست توی جیب کتش کرد و چند تا بلیت را به ما نشان داد. مید‌ونی این‌ها چیه؟ بلیط‌‌ها را تو هوا از دست بابا گرفتم. از خوش‌حالی بالا پریدم. جیغی کشیدم و گفت: «زیارت امام رضا (ع)؟» بابا سر تکان داد و گفت: «بله. زیارت امام رضا (ع).» گفتم: «ممنون بابا! تو بهترین بابای دنیایی!»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار