یادداشت/ محمد دیندار

روز ملی سینما و فقدان قهرمانان ملی در سینمای ایران

سینمای بدون قهرمان یک سینمای مصنوعی است و سینمایی که قهرمان نداشته باشد محکوم به شکست و مرگ است حتی اگر یک روز تحت عنوان «سینمای ملی» داشته باشد.
کد خبر: ۶۱۵۵۸۵
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۱ - 12September 2023

روز ملی سینما و فقدان قهرمانان ملی در سینمای ایرانگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس- محمد دیندار؛ درحالی ۲۱ شهریور روز ملی سینما نام گرفته که سینمای ایران سالهاست فاقد جریان مستمر قهرمان‌پروری می‌باشد. یعنی با اینکه در این سال‌ها گهگاه فیلم‌هایی با محوریت یک قهرمان ساخته شده اما این جرقه‌ها هیچگاه به شعله‌ای مستمر تبدیل نشده‌اند؛ در حالی که یک اندیشه، یک سبک و یک نگاه تنها زمانی می‌تواند ثمربخش شود که مدام سیال بوده و جریان داشته باشد.

مثال روشن و واضح آن را می‌توان سینمای آمریکا دانست که از ابتدای پیدایش سینما تا به امروز مدام در حال قهرمان‌سازی در تولیدات خود بوده و در این تاریخی که فراتر از یک قرن می‌باشد، حتی یک سال را بدون فیلم‌های قهرمانی طی نکرده است.

به‌خاطر همین است که هم نسل‌های دیروز و هم نسل امروز نه‌تنها در آمریکا و اروپا بلکه در تمام قاره‌ها و در میان تمام قشرها و رده‌ها و از کودک و نوجوان گرفته تا بزرگسال و زن و مرد، چند قهرمان محصول سینمای آمریکا را می‌شناسند و نسبت به آن‌ها علاقمندی دارند.

همین چند روز پیش بود که پاپ در دیداری با سیلوستر استالونه در واتیکان به او گفت که از قدیم فیلم‌های او را می‌دیده و به آنها علافمند است.

کافی است همین الان که در حال خواندن این یادداشت هستید به یکی از اطرافیان خود چه کودک و چه بزرگسال بگویید نام یک شخصیت محبوب و قهرمان اعم از انیمیشن یا فیلم‌های رئال هالیوودی را برای شما بگوید، بعید است که چندین نام را برای شما فهرست نکند‌.

سینمای آمریکا علاوه بر یک نگاه سیاسی برای این قهرمان‌پروری، نگاهی تجاری را نیز در این باره دنبال می‌کند. هزاران شخصیت و کاراکتر قهرمانی و ابرقهرمانی فیلم های هالیوود، در تیراژهای چند ده میلیونی، دنیای اسباب بازی را در سراسر جهان در قبضه خود دارند.

همین امروز اگر گذرتان در همین تهران یا هر کدام از شهرهای ایران به یک اسباب بازی فروشی افتاد، کافی است نگاهی به ویترین آن بیاندازید، بعید است که یک فیگور اکشن از ابرقهرمانان سینمای آمریکا و عروسکی از شخصیت‌های کارتونی محصول کمپانی‌هایی مانند پیکسار، مارول، یا والت دیزنی را در آنجا نبینید.

این البته فقط محدود به بازار اسباب‌بازی نیست، بلکه بازار پوشاک و نوشت‌افزار و حتی کالای خواب مانند ملحفه، رو بالشی، پتو و غیره هم در جهان نیز نام و نشان و تصویری از قهرمانان و کاراکترهای هالیوودی را با خود یدک کشیده و بر خود حک می کنند.
البته فارغ از نگرش های سیاسی و تجاری سینمای آمریکا در زمینه قهرمان‌پردازی، اصولا قهرمان عنصری اساسی و ضروری در ذات سینما و ادبیات محسوب می‌شود که درام را شکل داده و مخاطب را به خود جذب کرده و دلنگران و مجذوب خود می‌سازد.

این البته تنها سینمای آمریکا نیست که قهرمان را محور آثار خود قرار داده است. سینمای هند و ژاپن از نمونه‌های مثال زدنی در این زمینه هستند.

فیلمساز صاحب سبک و مولفی بزرگ مانند کوروساوا که حتی آثارش مورد اقتباس سینمای آمریکا قرار گرفته، آثار درخشانی در باره قهرمانان ژاپنی و سامورایی ساخته است که از جمله می‌توان از «هفت سامورایی» نام برد که کمتر سینمادوستی در دنیا وجود دارد که آن را ندیده و از این طریق با فرهنگ ژاپنی و سامورایی آشنا نشده باشد.

با این حال متاسفانه سینمای ایران نه‌تنها فاقد قهرمان‌پروری است، حتی گاهی وقتی به سراغ برخی قهرمانان ملی خود می‌رود، به‌دلیل فقدان فیلمنامه قوی یا ضعف کارگردانی و یا برخی ژست‌های به ظاهر روشنفکرانه، آن قهرمان را کم‌رنگ و کم‌قوت به تصویر می‌کشد، چنانکه نمی‌تواند برای مخاطب خود و به‌خصوص کودک و نوجوان و جوان یک قهرمان به تمام معناجلوه کند.

درحالی‌که فیلمسازان بزرگ و صاحب سبک در آمریکا با افتخار به ساخت فیلم‌های قهرمانی و ابرقهرمانی می‌پردازند، اما برخی از فیلمسازان ایرانی شاید تحت تاثیر بخشی از سینما و جشنواره‌های شبه روشنفکرانه اروپا، حتی عارشان می‌آید که از سینمای قهرمان محور سخن بگویند.

البته در عالم سینما، انواع فیلم‌ها قابل احترام و در جای خود ارزشمندند، چه سینمای اجتماعی، چه سینمای کمدی، چه فیلم‌های انیمیشن و چه فیلم‌های قهرمانی و ابرقهرمانی، همه و همه باید باشند و هر کس بر اساس میل و علاقه و سلیقه خود به تماشای آن‌ها بنشیند، اما مشکل وقتی است که در سینمای یک کشور مثل خود ایران تنها یک گونه یا مضامینی خاص محور تولید قرار گرفته و سایر مضامین نادیده گرفته می‌شوند؛ از جمله غفلت از سینمای قهرمانی یا فیلم‌های کودک که مبنای چنین فیلم‌هایی نیز باید بر قامت یک قهرمان استوار باشد.

همچنین ذکر این نکته در اینجا ضروری است منظور از قهرمان صرفا به قهرمانان جنگی و نظامی محدود نمی‌شود، بلکه ایران در اعصار مختلف علاوه بر قهرمانان صحنه‌های نبرد، قهرمانان ورزشی، علمی، صنعتی، فرهنگی، هنری و ادبی کم نداشته است. فردوسی یک قهرمان به تمام معنا و بلکه قله تاریخ ادبیات ایران است که اتفاقا شاهکار بی بدیلش یعنی شاهنامه نیز اثری قهرمان محور و مملوء از قهرمانان مختلف است. ابن سینا قهرمانی در عالم علم است که در باره‌اش کشورهای دیگر فیلم‌ها ساخته‌اند، اما خود ما نساخته ایم!

در زندگی روزمره حتی پدر یا مادری که برای حفظ کیان خانواده به مبارزه با مشکلات و فقر و ناهنجاری‌ها می پردازد، می‌تواند در سینما با پرداختی دراماتیک به یک قهرمان و الگو تبدیل شود، اما اینان تاکنون کمتر نشانی در سینمای ایران داشته اند!

طی سال‌های متمادی در این باب پژوهش‌هایی انجام داده و در مستندی به نام «قهرمان من کو» نیز با حضور چهره‌های سینمایی و فرهنگی به این موضوع به شکل مبسوط و مصداقی پرداخته‌ام و لازم است که امروز نیز متولیان امور سینما و جامعه سینمایی و اهل قلم در این باب چاره‌ای بیاندیشند، زیرا سینمای بدون قهرمان یک سینمای مصنوعی است و سینمایی که قهرمان نداشته باشد محکوم به شکست و مرگ است حتی اگر یک روز تحت عنوان «سینمای ملی» داشته باشد.

حرف‌ها در این باب بسیار است که در فرصت‌های دیگر باید به آن پرداخت، اما به‌عنوان کلام آخر در این یادداشت یادی می‌کنم از زنده یاد استاد علی حاتمی که از معدود فیلمسازان با مولفه‌های ملی و ایرانی بود و در یکی از آثار درخشانش یعنی «مادر» دیالوگ ماندگاری با این عبارت از زبان اکبر عبدی بیان می‌کند که:
- مادر مرد از بس که جان ندارد.
امروز هم متاسفانه ما باید بگوییم:
- سینمای ایران مرد از بس که قهرمان ندارد!

انتهای پیام/ 

نظر شما
پربیننده ها