دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

رمزگشایی ایرانی‌ها از راز بزرگ اروندرود/ روایت سرلشکر باقری از غافلگیری کامل بعثی‌ها در عملیات والفجر ۸

مسرتی با بیان خاطره‌ای از عملیات والفجر ۸ به بیان درخواست تجهیزات ضدشیمیایی در برابر حملات شیمیایی نیرو‌های بعثی عراق پرداخت.
کد خبر: ۵۰۵۵۳۹
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۱ - 31March 2022

حکایت درخواست تجهیزات ضدشیمیایی برای مقابله با حملات شیمیایی عراق در عملیات والفجر ۸به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عملیات والفجر ۸ یکی از آن عملیات‌های آبی _ خاکی بود که پس از مطالعات فراوان بر جزر و مد‌های رودخانه اروند و برنامه‌ریزی برای عبور نیرو‌های ایرانی از آن ساعت ۲۲:۱۰ دقیقه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ با هدف تصرف شبه جزیره فاو در جنوب عراق آغاز شد.

روز سوم مهر سال ۱۳۹۳ سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح که آن موقع در سِمَت «ریاست ارکان و امور مشترک ستاد کل نیرو‌های مسلح» خدمت می‌کرد، با شرکت در برنامه تلویزیونی «شناسنامه» به بیان خاطراتی از عملیات والفجر ۸ پرداخت.

این خاطرات به شرح زیر است: «عملیات وسیعی آغاز شد و عراقی‌ها کامل غافلگیر شدند. عملیات فاو برای رزمندگان اطلاعاتی، عملیات شیرینی بود، چون آن‌ها یک سال برای شناسایی یک منطقه تلاش کرده بودند و غواصان ۸۰۰ بار طول و عرض اروند را طی کردند و بازگشتند اما بعثی‌ها متوجه نشدند.

در شب اول عملیات ۲۵ گردان که شامل حدود ۱۰ هزار رزمنده غواص بود، موفق شدند تا ساحل عراق بروند و سنگر‌ها را فتح کنند، اما تا آن موقع بعثی‌ها متوجه نشدند. در این عملیات شما باید زمانی عملیات را آغاز کنید که روشنایی ماه، جزر و مد و مسیری که باید از ساحل خودی تا ساحل دشمن طی شود، در تاریکی مطلق باشد و ادامه عملیات هم نور با نور مهتاب و روشنایی آن باشد برای اینکه بتوانید سنگر‌های خط دوم را پاکسازی کنید.

نکته اینجا بود که در طول سال فقط ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه شب ۲۱ بهمن آن هم به مدت یک ساعت این کار امکان‌پذیر بود. این راز خلقت توسط رزمندگان اطلاعات کشف شد و از آن استفاده شد.»

دستور آغاز عملیات توسط فرمانده کل وقت سپاه با قرائت رمز عملیات به این شرح، صادر شد: «بسم الله الرحمن الرحیم. لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم؛ قاتلوهم حتی لاتکون فتنه. یا فاطمه‌الزهرا، یا فاطمه‌الزهرا، یا فاطمه‌الزهرا (س)»

مطلب زیر از کتاب «دِین» انتخاب شده است. این کتاب به کوشش «علی مسرتی» و برگرفته از خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است. مطلبی که از این کتاب انتخاب شده، مربوط به عملیات والفجر ۸ است که «مسرتی» خود، آن‌ را نقل می‌کند:

«روز ۲۰ بهمن به محل استقرار ستاد لشکر ۷، ولی عصر (عج) رفتم تا سری به بچه‌های اهواز بزنم. «موسی اسکندری» که رئیس ستاد بود و حاج آقا «عابدی» در آنجا بودند و لشکر در حال آماده شدن برای عملیات بود.

آن‌ها مو‌های سر و صورت را خود را کوتاه کرده بودند تا بتوانند از ماسک‌های ضدگاز شیمیایی استفاده کنند. من با «موسی اسکندری» به نخلستان‌های کنار اروند رفتم. گردان‌ها میان نخلستان‌ها استقرار یافته بودند.

پس از دو سه ساعت به سنگر گروه دیدبانی برگشتم و از «حسین طائی» که مسئول تدارکات بود، خواستم که برای بچه‌ها ماسک و وسایل ضدشیمیایی تهیه کند. با بی‌سیم با قرارگاه تماس گرفتم و تجهیزات ضدشیمیایی درخواست کردم.

شب ۲۲ بهمن عملیات آغاز شد. صبح زود مه غلیظی منطقه را پوشانده بود. نیرو‌های عراقی کاملاً غافلگیر شده بودند و انتظار عملیات از این منطقه را نداشتند. نیرو‌ها تا کارخانه نمک پیش رفتند و آنجا خط پدافندی ایجاد کردند.

بندر فاو تنها نقطه اتصال عراق با خلیج فارس و هم‌مرز با کویت بود؛ لذا موقعیت بسیار حساس و استراتژیکی داشت و از همین رو تصرف آن به دست رزمندگان اسلام، شکست سیاسی _ نظامی بسیار سختی برای صدام به حساب می‌آمد.

«مرتضی صالح‌زاده» روز ۲۲ بهمن مقابل پاتک شدید نیرو‌های زرهی عراقی به شهادت رسید. او از اولین گروه‌های طلبه‌های مدرسه امام خمینی اهواز بود که تا چند روز قبل از عملیات در گردان کربلای اهواز بود.

«اسماعیل فرجوانی» و سایر فرماندهان گردان‌ها اعلام کردند که طلبه‌های حاضر در گردان‌ها فقط تا شب عملیات می‌توانند کار فرهنگی و امامت جماعت رزمندگان را انجام دهند و در عملیات رزمی شرکت داده نخواهند شد.

«مرتضی صالح‌زاده» که از این موضوع باخبر شد، یک روز پیش از عملیات از گردان جدا شد و پس از پرس و جو به تیپ امام حسن مجتبی (ع) که چنین محدودیتی را اعلام نکرده بود، پیوست. شش طلبه دیگر نیز به همین دلیل به آن گردان آمده بودند تا در عملیات رزمی شرکت کنند. آن روز گردان آن‌ها درگیر یک پاتک شدید شد و هر هفت طلبه مذکور پس از مقاومتی به یاد ماندنی به شهادت رسیدند و در میان مواضع دو طرف باقی ماندند.

شهید «مرتضی صالح‌زاده» در وصیتنامه خود نوشته بود:

«از تمامی اساتیدم چه در شوشتر و چه در اهواز و مدیران مدرسه امام خمینی مخصوصاً حضرت مستطاب «سید محمدعلی موسوی جزایری» نماینده، ولی فقیه که مؤسس مدرسه امام خمینی است هم کمال تشکر را دارم و از آن‌ها می‌خواهم که مرا ببخشند که طلبه و شاگردی نبودم که بتواند وظایف خود را انجام دهد و حق استادی را که بر گردنم بود ادا کنم و از این بابت نهایت تقاضای عفو و بخشش را دارم.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها