نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۵) / نکته‌ای که شهید برای تسلی دل پدر یادآور شد

بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود آورده است: «پدر جان یک نکته‌ای به شما یادآور شوم که این جسم بی‌ارزش من قابلی نیست، ولی به امید پیروزی اسلام و مسلمین باز هم یادآور می‌شوم من که از دست شما راضیم، ولی رضایت شما شرط است».
کد خبر: ۳۲۷۵۰۵
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰ - 14January 2019

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید مفقودالاثر «عبدالحمید» در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۱ در منطقه شرهانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۵) / جسم ناقابل من فدای اسلام باشد

تصاویر نامه بسیجی شهید«عبدالحمید عابدی»

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۵) / جسم ناقابل من فدای اسلام باشد

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۵) / جسم ناقابل من فدای اسلام باشد

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۵) / جسم ناقابل من فدای اسلام باشد

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۵) / جسم ناقابل من فدای اسلام باشد

متن نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر پدر و مادر عزیزم و تمام برادران و خواهرانم پس از عرض سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد. راستی پدر جان جواب نامه رسید وقتی نامه شما را دیدم از زور خوشحالی گریه کردم.

راستی شما در نامه نوشته بودید که خاله‌ای که در یزد دارم به تهران آمده است از قول من به خاله‌ام سلام برسانید و از قول من روبوسی نمایید و به ایشان بگویید مشتاق دیدار ایشان هستم از قول من به خاله رباب سلام برسانید و همچنان سعید دایی و دایی و زن دایی و کل فامیل سلام برسانید.

راستی در نامه نوشته بودید که حمید آقا به جبهه رفته است. امیدوارم که حال ایشان خوب بوده باشد. باری اگر از احوال اینجانب خواسته باشی حال من خوب است و فقط تنها چیزی که من از شما می‌خواهم اینکه غصه دوری مرا نخورید و یک نکته را باید بگویم پول به دست من رسید و از لطفی که در حق من کردید سپاسگزارم.

راستی از طیبه که برای من نامه نوشته بود ممنونم و امیدوارم که به درس‌هایش برسد. برادرم مجید امیدوارم که حالش خوب باشد و درسش را بخواند، یادش بخیر که هر شب دعوا یا شوخی داشتیم.

ان‌شاءالله اگر به تهران آمدم برای مرخصی یک دعوای مفصل با تو خواهم کرد(شوخی). منصوره حالش خوبه امیدوارم مامان را اینقدر حرص ندهد. راستی ان‌شاءالله بعد از ۲۲ بهمن اگر توانستم به تهران خواهم آمد، اما گفته بودی که جایمان خوب است یا نه و سرپرست شما کیست؟ بله جایمان خوب است و سرپرستمان برادر رحیم کوچک اندام است و یا چند نفر از دوستانم که اسم‌های ایشان بدین قرار است: محمد رعوف و جعفر شهبازی و دو سه نفر دیگر و توسط گروهی که عازم جبهه بوده‌اند و فعلاً نیازی بر پول ندارم. موقعی که من تقاضای پول کردم اول آمدنمان به جبهه بود و وضع مالی گروه خوب نبود، ولی اگر احتیاجی به پول داشتم به شما نامه می‌نویسم، ولی من همیشه هر وقت، وقت کردم برایتان نامه می‌نویسم.

راستی در نامه بعد رضایت کامل خود و مادرم را برایم بفرست و از دست من دلخور نشو که نرفتم سر درس و مادر قدم نو رسیده مبارک و به من بگویید که پسر است یا دختر نامش چیست، ولی اگر عکس انداختم برایتان می‌فرستم و من افتخار می‌کنم که چنین پدر و مادری دارم.

اگر هم برنگشتم هم که گریه نکنید، ولی پدر و مادرم من خیلی شما را اذیت کردم و خود پشیمانم نمی‌دانم مامان از غصه من مریض شد یا نه و پدر جان یک نکته‌ای به شما یادآور شوم که این جسم بی‌ارزش من قابلی نیست، ولی به امید پیروزی اسلام و مسلمین باز هم یادآور می‌شوم من که از دست شما راضیم، ولی رضایت شما شرط است. نمی‌دانم با خط خوش نوشتم یا نه به امید پیروزی.
حمید عابدی»

انتهای پیام/ 900

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار