روایتی نو از ده سال پرونده هسته‌ای ایران/13

چرا پرونده‌ی هسته‌ای با غرور ملی پیوند خورد؟

از زمان آغاز فشارهای خارجی بر ایران در سال 2003 برای توقف غنی سازی در این کشور، عموم مردم، متفق القول، از حق ایران برای غنی سازی پشتیبانی می‌کردند.
کد خبر: ۲۷۷۹۶
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۴ - 10September 2014

چرا پرونده‌ی هسته‌ای با غرور ملی پیوند خورد؟


به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، گرت پورتر نویسنده، تحلیلگر و تاریخ دان آمریکایی است که پیش از این و در سالهای جنگ ویتنام از فعالان ضد جنگ و صاحب اثر در این حوزه است. تا کنون شش اثر از وی منتشر شده است که ازجمله آنها میتوان به (آمریکا،ویتنام و توافقنامه پاریس) و (کامبوج،انقلاب و قحطی) اشاره کرد.وی در تازه ترین اثر خود به بررسی بحران ده ساله هستهای ایران و عوامل شکل گیری آن پرداخته است.کتاب روند برنامه هستهای ایران از زمان رژیم پهلوی را بررسی میکند و پس از ذکر مقدمه ی کوتاهی در این باره به بررسی تحولات برنامه هستهای ایران پس از انقلاب اسلامیمیپردازد.وی در کتاب خود به مخالفتها و سنگ اندازی های کشورهای غربی از همان ابتدای انقلاب اسلامیمیپردازد وتاکید میکند که سنگ اندازی ها و کارشکنی های غرب بود که نهایتا به پیگیری سیاست خود کفایی هستهای توسط ایران انجامید. بخش دوازدهم از ترجمهی این کتاب در ادامه میآید:

آغاز دوبارهی غنی سازی
اواخر دهه 1990 جلیل روشندل محقق علوم سیاسی،بر روی طرحی مطالعاتی با عنوان"اثرات هستهای شدن بر امنیت کشورهای جهان سوم" کار میکرد.طرحی که زیر نظر اندیشکدهای مرتبط با وزارت خارجه ایران انجام میشد.روشندل بعدها در دانشگاه کارولینای شرقی مشغول تدریس شد.وی بیان میکند که سالهای 1998 و1999 برخی از افرادی که با وی رابطهای خوب داشتهاند معتقد بودند که اورانیوم غنی شده و ظرفیت بالقوه ساخت بمب هستهای، میتواند در مذاکرات ایران و آمریکا بر سر تحریم های وضع شده و نیز به رسمیت شناختن نقش ایران در منطقه به عنوان ابزار چانه زنی استفاده شود.
آوریل 2006 محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت ایران اعلام کرد که ایران توانسته در تاسیسات نطنز به غنی سازی 3.6 درصدی اورانیوم دست یابد.تنها یک ماه بعد مشاور ارشد آیت الله خامنهای در سیاست خارجی، که از سال 1981 تا 1989 وزیر خارجه او و از سال 1989 تا 1997 وزیر خارجه رفسنجانی بوده است،صریحا اعلام کرد که اکنون زمان مذاکره ایران و آمریکا( پدر موضوع هستهای) است.ولاینی در سمیناری تشکیل شده در تهران گفته بود:"ما تاکنون این چنین ابزارهای قدرتمندی برای چانه زنی نداشته ایم.حالا که قدرت چانه زنی در اختیار داریم چرا نباید از آن استفاده کنیم؟" وزیر خارجه اسبق ایران در سخنان خود، به طور خاص، بر اثرگذاری ایران در عراق و فلسطین اشاره کرده بود که قدرت چانه زنی ایران را افزایش میدهند.
او و آیت الله خامنهای بی شک، امید داشتند تا بتوانند از نقش ایران در دو کشور یاد شده به عنوان اهرم فشار در مذاکره با آمریکا استفاده کنند.با این حال طی سالهای 2004 و 2005 که مشکلات آمریکا در عراق نیز عیان شده بود، از بیان کردن این نکته اجتناب ورزیده بودند.ولایتی در آن سمینار مستقیما به ذخایر رو به افزایش اورانیوم غنی شده در سطح پایین ایران، اشاره نکرده بود.اما یک مقام ارشد امنیت ملی ایران از سال 2003، در گفت و گوهای خصوصی خود گفته بود که آنها، افزایش میزان این ذخایر را اهرم فشاری برای گرفتن امتیازات بیش تر، در گفت و گوهای آتی با اروپا و آمریکا میدانند.پیش از آن و در مذاکرات سال 2005 با اروپا نیز، مذاکره کننده های ایرانی به ابزارهای چانه زنیای تکیه کرده بودند که به باورشان میتوانست برنامه غنی سازی اورانیومرا برای آنها به ارمغان بیاورد.مارس 2005 ایران پیشنهاد داد که در ازای امتیازات سیاسی-امنیتی، تعداد سانتریفیوژهای فعال در نطنز را محدود نگه دارد و حتی، فورا همهی اورانیوم غنی سازی شده را به میله های سوختی مورد نیاز راکتورهای هستهای تبدیل کند.این فرض که حتی ذخایر اورانیوم غنی شده نیز میتواند به عنوان ابزار مذاکره استفاده شود غلط از آب درآمد:دولت بوش علاقه ای به مذاکره با ایران نداشت.ایرانیان در آن مقطع تلاش کرده بودند که از غنی سازی پیش بینی شده برای آیندهشان، بهره برداری کنند و البته همین امر پنجره ای جدید در محاسبات استراتژیک آنها باز نمود.
سپتامبر 2009 دولت اوباما طرحی پیشنهاد کرد که به موجب آن، ایران باید سه چهارم اورانیوم غنی شده در سطح پایین خود را به خارج از کشور انتقال میداد و بیش از یک سال صبر میکرد تا میله های سوختی اورانیوم 20 درصد را تحویل بگیرد.ایران میدانست که با این توافق، تلویحا حق غنی سازی این کشور به رسمیت شناخته میشود.اما به نظر این کشور، هدف از پیشنهاد آمریکا برای خارج کردن سه چهارم اورانیوم غنی سازی شده در سطح پایین که برای سوخت راکتور تحقیقاتی تهران در نظر گرفته شده بود، محروم کردن ایران از اکثر ذخایر اورانیوم با غنای پایین این کشور بود.همهی جناحهای ایران متحدا، پیشنهاد آمریکا در این زمینه را، تلاش این کشور برای محروم کردن ایران از مزیت به دست آمده از ذخایر اورانیوم با غنای پایین میدانستند.عجیب نیست که ایران موافقت کرد در مبادله ای مستقیم و همزمان، ذخایر اورانیوم غنی شده خود را با میله های سوختی تعویض کند و در واقع همه ی ابزارهای چانه زنی خود در مذاکره با آمریکا را حفظ نماید.


مذاکره بر سر 20 درصد
ایران هم چنین در حال کار بر روی پیشرفت های تکنیکی دیگری نیز بود.پیشرفت هایی که امید داشت به ابزار فشاری دیپلماتیک در مذاکره با آمریکا تبدیل شود.ایران نمیتوانست میله های سوختی مورد نیاز راکتور تحقیقاتی تهران را از خارج از کشور فراهم کند و همین امر راهی برای آمریکا باز کرده بود که به وسیله آن در جهت خارج کردن بخش عمده ای از ذخایر اورانیوم با غنای پایین ایران حرکت کند.اما در آستانه دور دوم مذاکرات وین در اکتبر سال 2009 که با حضور آمریکا، فرانسه و روسیه به منظور توافق بر سر فراهم کردن سوخت از طریق کشوری خارجی برای راکتور تحقیقانی تهران انجام میشد، سخنگوی سازمان انرژی اتمیایران اعلام کرد که در صورت نرسیدن به توافق، ایران غنی سازی 20 درصد و تبدیل آن به میله های سوختی برای استفاده در راکتور تحقیقاتی تهران را آغاز خواهد کرد.غنی سازی 20 درصد ایران را به توانایی غنی سازی در سطح ساخت بمب یعنی 90 درصد نزدیک تر میکرد.ایرانی ها میدانستند که آمریکا از این مساله استفاده خواهد کرد و ایران را متهم به حرکت در راستای نزدیکتر شدن به توانایی ساخت بمب اتم خواهند کرد.با این حال آنها برآورد کرده بودند که این مساله آمریکا را تشویق میکند تا با پبشنهاد ایران موافقت کند.فوریه سال 2010، ایران غنی سازی 20 درصد را شروع کرد و در عین حال تاکید کرد که اگر روسیه و آمریکا بدون تحمیل شرایطی اضافی، سوخت مورد نیاز این کشور را تامین کنند غنی سازی را متوقف خواهد کرد.علی اکبر صالحی در مصاحبه ای با الجزیره گفته بود:"اگر آنها برای تامین صفحات سوختی آماده اند،ما غنی سازی(20درصد)را متوقف خواهیم کرد." او به سفیر روسیه نیز همین سخنان را گفته بود.
این باور که توانایی های غنی سازی و ذخایر اورانیوم غنی شده، بخش مهمیاز اهرم های فشار دیپلماتیک ایران در برابر آمریکا بوده است، رشته ای است که رفتارهای دیپلماتیک ایران در دهه ی گذشته را به هم متصل میکند.اگرچه ایران به دنبال بهره برداری از نفوذ خود در مسائل و موقعیت های بغرنجی چون عراق و اسرائیل-فلسطین نیز بوده است اما دل مشغولی استراتژیست های ایران استفاده از نگرانی های غرب پیرامون توانایی هایی غنی سازی بوده است، تابتوانند با استفاده از آنآمریکا را به پذیرش منافع ایران متمایلتر و در نهایت مجاب کنند.امتناع آمریکا از پذیرش حق ایران و اصرار بر این که ذخیرهی اورانیوم شاهدی بر هدف نظامیبرنامه اتمیاست، بخشی از دلایل شکل گیری و ادامه بحران سیاسی بر سر برنامه هستهای ایران بود.


نقش ناسیونالیسم ایرانی
پیش از سال 2003 برنامه هستهای یک مساله جذاب سیاسی در ایران بود که بحث پیرامون آن به طور گسترده ای در میان مردم رواج داشت.اما از سال 2003 و با آغاز تلاش آشکار کشورهای غربی برای فشار به تهران به منظور دست کشیدن از غنی سازی و دادن امتیارات گسترده پیرامون نظارت بر برنامه هستهای، وطن پرستی ایرانیان را جریحه دار نمود.آمریکا و متحدان این کشور با استفاده از نفوذ خود در آژانس بین المللی انرژی اتمیدست به دو اقدام زدند که باعث اینچنین واکنش وطن پرستانهی سختی از سوی ایرانیان شد.اقدام اول درخواست از ایران برای اصلاح کوتاهی های خود در زمینه گزارش فعالیت ها به آژانس و نیز پذیرفتن بدون پیش شرط پروتکل الحاقی بود.دومین اقدام قطعنامه شورای حکام در سپتامبر 2003 بود که رسما از ایران درخواست میکرد تا پروتکل الحاقی را امضا،تصویب و به طور کامل اجرا کند. تقاضای تعلیق همه فعالیتهای مرتبط با غنی سازی،بخش سخت گیرانه تر این قطعنامه بود.قطعنامه سپتامبر مهلتی دوماهه برای انجام اقدامات اصلاحی به ایران داد و تهدید کرد که در صورت عدم انجام این اقدامات، پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع خواهد داد.با توجه به حمله چند ماه پیش آمریکا به عراق، این مطالبات از ایران برای بسیاری از ناظران درون وبیرون ایران به این معنی بود که آمریکا برای متوقف کردن برنامه هستهای، این کشور را تهدید به حملهی نظامیمیکند.این مطالبات و نیز تهدیداتی که به طور شفاف از آن برداشت میشد، بحرانی سیاسی در تهران ایجاد کرد و نخبگان سیاسی این کشور را به دو دسته تقسیم کرد.دسته ی اول، افرادی بودند که نگرانی اصلی آنها، این بود که غرب را متقاعد کنند ایران هیچ قصدی برای ساخت سلاح اتمیندارد و دسته دیگر، افرادی بودند که قصد دادن پاسخی قاطعانه به آنچه که تهدیدی برای استقلال کشور تلقی میکردند، داشتند.
برخی مقامات ایران معتقد بودند که کشور برای تسلیم شدن در برابر خواسته هایی تحت فشار گرفته است که حاکمیت و استقلال آن را مورد خدشه قرار میدهند.ولایتی مشاور رهبر ایران در سیاست خارجی و وزیر سابق خارجه ایران پروتکل الحاقی را به عهدنامه ترکمنچای(قطعنامه ای که بخش بزرگی از ایران را به روسیه داده بود) تشبیه کرده بود.حسین شریعتمداری سردبیر کیهان که مشاور سیاسی آیت الله خامنهای نیز بود، از دیگر مخالفان پیوستن به پروتکل، درخواست کرده بود برای به رسمیت شناختن حق ایران در برنامه هستهای، این کشور از معاهده انپیتی خارج شود.بحثهای سیاسی شدیدی پیرامون امضای پروتکل الحاقی شکل گرفت و برخی امضای پروتکل را اصلاحی ضروری در سیاست های کشور و برخی خیانت به کشور میدانستند.
واکنش وطنپرستانهیرخ داده،کار را برای آیت الله خامنهای  به منظور اتخاذ پاسخی که نه تعظیم به خواسته های تجاوزکارانه غرب باشد و نه مقابله ای خطرناک، سخت کرد.اکتبر 2003 روحانی که مسئول مذاکرات هستهای بود توافق نامه ای با سه کشور فرانسه،آلمان و انگلیس امضا کرد که طی آن ایران ضمن پافشاری بر حق خود در غنی سازی با امضای پروتکل الحاقی موافقت کرد.با این حال انتقادهای تند و تیز وطن پرستانه بین سالهای 2004 تا 2005 هم چنان ادامه داشت.نظر تندروها مبنی بر لزوم رد پروتکل الحاقی توسط ایران طرفداران بیش تری نسبت یه نگاه عملگرایی داشت که پذیرش پروتکل را به عنوان بخشی از یک توافق بزرگتر لازم میدانست.تندروهای ایرانی کمپین خود علیه تعظیم به خواسته های غرب را به رویدادی تشبیه میکردند که بزرگترین بسیج مردمیملی گرایانه در قرن 20 را ایجاد کرده بود.جنبش ملی کردن نفت که در دهه 1950 و به رهبری مصدق اتفاق افتاده بود.(هم چنان و پس از گذشت سالها از مبارزه با آمریکا و انگلیس که مخالف با چنین کاری بودند، 20 مارس هر سال ملی شدن منافع نفتی انگلیس در این کشور، مورد تجلیل قرار میگیرد.)
از زمان آغاز فشارهای خارجی بر ایران در سال 2003 برای توقف غنی سازی در این کشور، عموم مردم، متفق القول، از حق ایران برای غنی سازی پشتیبانی میکردند.برای مثال در یک نظرسنجی که سال 2009 انجام شد، این حمایت 98 درصد بود.این وضعیت که تقریبا میتوان آن را اجماع عمومیپیرامون حقوق هستهای ایران دانست، توقف دائمیغنی سازی ایران را از لحاظ سیاسی، برای هر دولتی در ایران ناممکن میساخت.در طول مذاکرات سالهای 2003 تا 2005 با اروپایی ها، یکی از مقامات ارشد ایران در گفت وگویی خصوصی بیان کرده بود که اگر ایران با درخواست اروپایی ها مبنی بر انصراف از حق غنی سازی و توقف نامحدود آن موافقت کند، دولت این کشور شبانه سقوط خواهد کرد.


از انتخابات سال 2005 تا دستگیری حسین موسویان
این یک صدایی نزدیک به اجماع، اثراتی آشکار بر سیاست های انتخاباتی نیز گذاشته بود وتحولاتی مانند الگوی انتخاباتی آمریکا در جنگ سرد ساخته بود که در آن کاندیداهای ریاست جمهوری رئیس جمهور را متهم به نرمش با کمونیسم میکردند.در انتخابات ریاست جمهوری سال 2005 محمود احمدی نژاد یکی از کاندیداها، رقیب خود،رفسنجانی را متهم به حمایت از دادن امتیازات گسترده به قدرتهای غربی میکرد.امتیازاتی که حق هستهای ایران را از بین میبرد.سال 2007 و زمانی که احمدی نژاد جایگاه ریاست جمهوری خود را تثبیت کرده بود،حسین موسویان مذاکره کننده سابق ایران و متحد کلیدی روحانی و رفسنجانی را به اتهام واهی جاسوسی دستگیر کرد.
نه تنها بر روی برنامه هستهای به عنوان نماد استقلال و حاکمیت ایران در برابر تجاوز خارجی سرمایه گذاری شد، بلکه به منبعی برای افتخار ملی در زمینه پیشرفت علمی-فناوری تبدیل گشت.بخشی از دلایل این تحولات، آن بود که تاسیسات تبدیل اورانیوم، سانتریفیوژها و دیگر تجهیزات تاسیاست غنی سازی به استثنای نقشه های اولیه، بدون کمک خارجی و در داخل کشور تولید شده بود.سازمان انرژی اتمیایران این تاسیاست را، موفقیتی برای ایران دانست که باعث شده کشورهای خارجی مهندسان و دانشمندان ایران را بالاتر از خود بدانند و با این سخنان به تحریک غرور ملی ایرانیان میپرداخت.
محمد سعیدی معاون سازمان انرژی اتمیدر مصاحبه با روزنامه ای گفته بود که:"وقتی شروع به کار کردیم هیچ کس باور نداشت که میتوانیم فناوری بومیهستهای را توسعه دهیم" و حتی دانشمندان ایرانی هم"نمیدانستند که ظرفیت انجام این کار را دارند."
علی اصغر سلطانیه نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمیکه جزو مقامات برنامه هستهای زمان شاه نیز بوده است در مصاحبهی سال 2009 خود گفته بود:"انرژی هستهای یک مزیت است.انرژی هستهای نقطه تلاقی همه رشته های با استاندارد بالا است.درجه استاندارد هستهای همیشه بالاترین است."او گفت که تسلط بر استانداردهای دقیق انرژی هستهای، اعتماد به نفس همه ی بخش های علمیکشور را افزایش داده است."دانشمندان بیش تر به خودشان باور پیدا کرده اند...ایران در بسیاری از زمینه های علمیجزو ده کشور برتر است."
برنامه هستهای ایران در واقع، فاکتوری سرنوشت ساز در جهش روبه جلوی علمی-تکنیکی ایران بود و به همین دلیل، تصمیم به راه اندازی ظرفیت مستقل تبدیل و غنی سازی اورانیوم گرفته شد.مطالعه ای جهانی در سال 2010 نشان میداد سرعت تولید تحقیقات علمی-تکنیکی ایران،که بر اساس خروجی نشریات علمی-تکنیکی اندازه گیری شده بود، در طول دهه گذشته از همهی کشورهای دیگر بیش تر بوده است و رشته های مرتبط انرژی هستهای، با سریع ترین رشد در این میان، جهش مذکور را رهبری میکردند.
مقامات آمریکا و اسرائیل با حذف حقیقت کلیدی تاریخی و علت واقعی محاسبات ایرانیان، کاریکاتوری ساختند که در آن رهبران ایران، پیوسته در فکر دست یابی به سلاح اتمیهستند.شکست سیستماتیک هر دو این دولت ها در مخفی نگه داشتن حقیقت یک تصادف نیست:منافع بوروکراتیک و سیاسی آمریکا و اسرائیل بود که دو دهه سیاست های این کشورها در قبال برنامه هستهای ایران را رهبری میکرد.ما در دو فصل آینده فاکتورهای مهم اما بررسی نشدهای که بحران ساختگی اسرائیل و آمریکا علیه برنامه هستهای ایران را ایجاد کردند از ابتدا تا انتها مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مترجم:مسعود شایگان
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار