یادداشت/ محمد ودود حیدری

تحلیلی بر تحولات عراق و راهکارهای پیش رو

یکی از راهکارهای ممکن برای حل بحران کنونی عراق، انتخاب راهکار نظامی است؛ راهکاری که هم اکنون نوری مالکی،نخست وزیر عراق با حمله به مواضع داعش که بخش‌هایی از شمال کشور را تصرف کرده‌اند، در حال انجام است.
کد خبر: ۲۲۳۵۸
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۲ - 25June 2014

تحلیلی بر تحولات عراق و راهکارهای پیش رو

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، متن یادداشت محمد ودود حیدری با عنوان "تحلیلی بر تحولات عراق و راهکارهای پیش رو"به شرح ذیل است:

مقدمه
عراق از موقعیت راهبردی و استراتژیک مهمی در منطقه و عرصه بین الملل برخوردار است. عراق از زمانهای قدیم محل تلاقی راههای تجاری و بازرگانی بین شبه جزیره عرب و آسیای میانه و هند بوده است. همانطور که محل تبادل اندیشهها و فرهنگها بین شرق و غرب به شمار میآمد. اهمیت راهبردی و استراتژیک عراق در تاریخ معاصر به این دلیل است که این کشور راه زمینی دسترسی اتحاد شوروی سابق به آبهای آزاد تلقی میشود. همچنین حلقه ارتباط هوایی بین اروپا و آسیا به شمار میرود. همچنین این کشور مکانی برای ارتباط سه جهان اسلامی عربی، فارسی و ترکی محسوب میشود. گستره اراضی عراق از خلیج فارس تا ترکیه امتداد مییابد و به همین دلیل این کشور را دروازه شرقی جهان عرب به شمار میآورند. این درحالی است که این کشور همواره  تلاش داشته، نفوذ خود را بر کشورهای منطقه بسط دهد. برخی از کارشناسان بر این باورند که اهمیت عراق به این دلیل است که این کشور بخشی از منطقه خلیج فارس را تشکیل میدهد که از نظر جغرافیایی کانون خاورمیانه و در جادویی و صندوق طلایی آن است که همه قدرتهای جهان در تمام سدهها به آن چشم طمع دارند. از طرف دیگر عراق با تشکیل ائتلافها، تشکلها و احزاب مختلف، هدف راهبردی و استرایژیک کشورهای غربی قرار گرفت و همواره به دلایل زیر مورد توجهات بین المللی بوده است:

- ذخایر نفتی عظیم،
- موقعیت راهبردی و استراتژیک متمایز،
- رخدادهای مستمر که این منطقه در دهههای اخیر با آن مواجه بوده است، از جنگهای اعراب - اسرائیل گرفته تا جنگ عراق و ایران، جنگ دوم خلیج فارس، اشغال آمریکا و آنچه که به اصطلاح غربیها «بهار عربی» نامیده میشود.از همین جاست که تسلط بر عراق و به دست گرفتن زمام امور آن، یکی از اهداف راهبردی و استراتژیک سیاست آمریکا و غرب بوده که در پی تشکیل امپراطوری برای خود در عرصه بین المللی هستند، به این جهت که سقوط بغداد ارتباط مناطق نفوذ غرب در ترکیه با خلیج فارس و دور کردن ایران از سوریه و بالعکس را به همراه دارد.

تحولات جدید عراق

همانطور که بیان شد موقعیت جغرافیایی هر کشور یکی از عوامل مهم قوت و یا ضعف آن کشور به شمار میآید و ممکن است مورد طمع کشورهای دیگر قرار گیرد. به خصوص اگر این موقعیت دارای اهمیت راهبردی و استراتژیک در عرصه منطقه باشد و در راهبردها و استراتژیهای جهانی در شمار کشورهای بزرگ جهان به حساب آید، همانند عراق که در کانون منطقه خاورمیانه قرار گرفته و تاثیرگذاری بسیاری بر آن داشته و پیوسته در این منطقه در نقطه محوری قرار داشته است. این کشور از جمله مناطقی در جهان به شمار میآید که در طول تاریخ طولانی خود از ابتدا تاکنون محل تلاقی سیاستهای متعارض و ایدئولوژیهای گوناگون و قدرتهای درگیر بوده است.

غربیها و متحدان منطقه ای آنها در بی ثبات سازی محور مقاومت در لبنان شکست خوردند و نتوانستند دامنه بی ثبات سازی را به لبنان بکشانند. در سوریه نیز اولاً دچار چنددستگی شدند، ضمن اینکه هم ارتش و هم نیروهای وطنی خودشان را پیدا کردند و هم چنین حامیان سوریه نیز کمک های شایسته ای به سوریه برای تثبیت اوضاع سوریه کردند و جلوی پروژه عبور از اسد نیز گرفته شد.

محور غربی- عربی برنامه ریزی کرده بودند که انتخابات عراق دچار چنددستگی و تنش شود و عراق در یک حالت بلاتکلیفی بماند، مانند آنچه که در دوره قبل اتفاق افتاد. برنامه ریزی آن ها این بود که عراق بلاتکلیف و بی ثبات باقی بماند و دولت جدید در کوتاه مدت مستقر نشود. اما انتخابات عراق و پیروزی مجدد مالکی و در قدرت ماندن وی نتیجه بسیار خوبی برای محور مقاومت و شکست بزرگی برای مخالفان نوری مالکی بود. حال با مقدماتی که توضیح داده شد، از انتخابات عراق در اینجا سه نتیجه حادث میشود:

الف- تثبیت محور مقاومت
ب- پیروزی مالکی در عراق و تقویت مجدد عمق استراتژیک ایران
ج- موازنه مثبت استراتژیک و تقویت جایگاه ایران در مذاکره با 1+5

موازنه استراتژیک مثبت ایران، محور غربی- عربی را به این نتیجه رساند که باید این بازی را هرگونه هست تغییر دهد. اما این تغییر بازی به نظر باید از کجا شکل می گرفت؟ آمریکا یی ها و رژیم صهیونیستی و عربستان به نیابت از محور غربی چند زمین بازی داشتند.

اگر زمین های بازی برای تغییر راهبردی شرایط حاصل شده را فهرست کنیم به این صورت است: یک زمین بازی آن ها سوریه بود، اما در حال حاضر امکان بازی مجدد در سوریه وجود ندارد. آن ها در عراق آمدند این سناریوی راهبردی را طراحی کردند که این سناریو هم شرایط را تغییر می دهد و هم به اهداف جدیدی می رسد.

هر چند از مدت ها پیش، اغلب ناظران سیاسی بحرانی شدن وضعیت عراق را پیش بینی کرده بودند و حتی بخشی از این پیش بینی نیز محقق شده بود و دامنه بحران سوریه به عراق کشیده شد و با توجه به فقدان ثبات امنیتی در عراق و نفوذ ریشه دار القاعده و دیگر گروه های تکفیری و بعثی در این کشور، شاهد ناآرامی هایی در عراق بودیم، اما شاهد یک طرح منسجم و هدفمند و دارای نقشه راه که معارضه عراق در این دو سه هفته اخیر در عراق پیاده کردند، نبودیم.

حال پس از اینکه تلاش محور غربی- عربی در راستای بی ثبات سازی و فروپاشی محور مقاومت در دو کشور سوریه و لبنان ناکام ماند، گزینه سوم که مد نظر آن ها قرار گرفت کشور عراق بود.

آنچه که در زمینه معارضه عراق این روزها در رسانه ها مطرح می شود، گروه دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش به رهبری ابوبکر بغدادی است. البته داعش را به مفهوم ماهوی نباید داعش دید.

زیرا که در پشت جریان داعش، سازمان بعث قرار دارد و به عبارتی برخی بازماندگان حزب بعث از جمله برخی فرماندهان بعثی سابق و برخی نیروهای امنیتی بعثی که سابقه خدمت در استخبارات رژیم بعثی صدام را داشته اند، به نوعی توانسته اند خود را در قامت داعش بازتولید نمایند که مهم ترین چهره بعثی در این زمینه عزت الدوری معاون سابق صدام حسین می باشد.

البته پیوند القاعده عراق و بازماندگان حزب بعث به سال 2006 و شکل گیری مجلس شورای مجاهدین بر می گردد که سه سال پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین شکل گرفت. ناگفته نماند دولت اسلامی عراق که از آن با عنوان شاخه القاعده عراق یاد می شود امروزه دارای اختلافاتی بسیار جدی با سازمان مرکزی القاعده به رهبری ایمن الظواهری است.

نمیتوان پذیرفت که داعش که شامل یک مجموعه جنگجوی چندملیتی است تا این حد انسجام و وحدت فرماندهی و ابتکار عمل داشته باشند. بنابراین باید ژنر ال های بعث را در پشت جریان داعش ببینیم.

به علاوه شناختی نیز که جریان تکفیری- بعثی داعش از منطقه عراق دارند نقش قابل توجهی در سرعت عمل آنها داشته است. به عنوان مثال در سوریه به این سرعت پیشرفت حاصل نمی شد. بازیگران اصلی معارضه عراق جریان بعث و داعش هستند که البته برخی از عشایر غرب عراق بعلاوه نفوذی های حاضر در حاکمیت را نیز باید به آن افزود.
این پیوند تا حدودی در سقوط شهر استراتژیک موصل در فاصله زمانی بسیار کوتاه مشهود بود. بعثی زدایی نکردن ارتش و سازمان امنیتی عراق پاشنه آشیلی برای حاکمیت جدید عراق به حساب می آمد که خیانت برخی فرماندهان عالی رتبه ارتش و پلیس مرکزی موصل در قضیه سقوط این شهر، از تأثیرات این نقطه ضعف جدی در عراق به شمار می آید.
پشت این بی ثبات سازی در عراق سه علت مشهود می باشد:

1- تغییر توازن استراتژیک به سود محور غربی- عربی.
2- انهدام بقایای تکفیری ها و القاعده در عراق.
3- معکوس سازی روند قدرت در عراق.

اینها در عراق، این کشور را بی ثبات می کنند و یک تغییر و تحول استراتژیک را قصد دارند در این بی ثبات سازی شکل بدهند. بقایای تکفیری ها را هم در حلقه محاصره ترکیه، سوریه، ایران و عراق در لبه های گیره قرار دهند و آن ها را فشار می دهند تا از بین روند.

معکوس سازی قدرت در عراق به معنی این است که این اوضاع بی ثبات در عراق منجر به وضعیتی بشود که امکان تشکیل دولت وحدت ملی در عراق فراهم شود و تغییر مناسبات قدرت در عراق را در پی داشته باشد.

دولت وحدت ملی معکوس سازی روند قدرت در عراق است و معنای آن این است که در معکوس سازی بیداری اسلامی در مصر ارتش این کار را بر عهده داشت، اما در عراق جریان تکفیری- بعثی داعش در تسریع این نقشه، نقش فراوانی دارد.

در این روند هم جریان تکفیری- بعثی داعش تا حدودی منهدم می شود و هم در معکوس سازی روند قدرت در عراق، مدل وحدت ملی را جا می اندازند. در این مدل وحدت ملی، نوری مالکی باید از قدرت کنار رود.

از اینجا به بعد بخش مهم سناریو شکل می گیرد. سناریوی غربیها دارای سه ره آورد راهبردی غرب برای آنها است:

1- بازگشت مجدد آمریکا به عراق در قالب های نوین.
2- منسی شدن بیداری اسلامی و ضدیت با نظام سلطه و رژیم صهیونیستی.
3- اجبار ایران به همکاری امنیتی با غرب.

بخش مهم سناریو این است که اگر قرار باشد که معکوس سازی قدرت در عراق شکل بگیرد باید در عراق یک جنگ اعتقادی به وجود بیاید که این جنگ اعتقادی یعنی آن ها به اماکن متبرکه و مقدسات توهین کنند و شیعیان برای پاسخ به این اقدامات بسیج شوند.

این بسیج شیعیان منجر به حساسیت اهل تسنن می شود. هر کس دیگری که قرار باشد که به اینجا بیاید و قربانی شود و منهدم شود، بسیج شوند. تا حدودی نیز همگرایی و قرابت بین بخشی از بدنه اهل سنت با جریان تکفیری- بعثی داعش صورت گیرد.

جنگ اعتقادی هم افزایی ایجاد می کند و هر مقدار شیعه ها بیشتر جلو بیایند آن ها نیز بیشتر جلو خواهند آمد. در این جنگ اعتقادی امکان حضور مجدد آمریکایی ها و انگلیسی ها در عراق به بهانه جلوگیری از یک جنگ اعتقادی فراهم می شود.

با این حضور نظامی مجدد خود در عراق زمینه برای آن دولت وحدت ملی و انتخابات مجدد و استقرار در برخی از مناطق به وجود می آید و اوضاع آن ها در عراق تثبیت می شود. الان به نظر می رسد آمریکایی ها قصد دارند به نحوی خروج مفتضحانه خود در عراق را جبران کنند و فضایی را برای بازگشت خود به عراق در قالب های نوین فراهم کنند.
اتفاقی که در اینجا با داستان جنگ اعتقادی رخ می دهد، به عنوان یک محور دیگر این است که منسی شدن بیداری اسلامی، منسی شدن سلطه ستیزی و استکبارستیزی و منسی شدن ضدیت با صهیونیست ها است.

این ها محورهای بعدی است که در این سناریو اتفاق می افتد و همه درگیر این جنگ اعتقادی می شوند. جهان اسلام از یک یکپارچگی به یک تقابل و دوقطبی می رسد و در این میان آمریکا و اسرائیل کاملا منسی می شوند.

نکته بعدی که در این سناریو به دست می آید این است که ایران وادار به یک همکاری با غرب در حوزه های امنیتی می شود؛ یعنی این یک جریانی است که ما را وارد فاز همکاری امنیتی- نظامی با آمریکایی ها و غربی ها کند به بهانه کمک به عراق و مقابله با جریان تکفیری- بعثی داعش.

این همکاری می تواند یک ذهنیت مثبت و یک قدرت نرمی برای آمریکایی ها در داخل ایران به وجود آورد که آمریکایی ها بالاخره وارد عراق شدند و از اهانت به مقدسات با این مداخله خود جلوگیری کردند. این وضعیت به وجود آمده در نهایت به روند حل مناقشه استراتژیک ایران و نظام سلطه کمک فراوانی می کند و موانع را برای تعاملات راهبردی ایران و غرب تا حدودی کنار می زند.

اگر شرایط به وجود آورنده بحران را به خوبی بررسی کنیم باید نگاهی به سال 2003 داشته باشیم که آمریکا وارد عراق شد. قانون انحلال ارتش عراق یکی از قوانین جنجالی بود که با مطرح کردن «بعثی زدایی و مبارزه با بازماندگان آن مطرح شد مطلب دیگری که شاهد بودیم تمام زیرساختها به خاطر جنگ از بین رفته بود و عراق 2003 با عراق قبل از آن تفاوت زیاد کرد و کشور در حال توسعه بود ارتباط آن با نظام بینالملل هم گسترده بود بعد از سقوط صدام و حضور اشغالگران علاوه بر انکه زیرساختها خراب شد بیکاری را هم مشاهده کردیم. امریکا به عنوان نیروی اشغالگر هیچ کاری برای بهبود زیر ساخت ها انجام نداد. ناامنی به اوج خود رسید و تعداد زیادی از گروههای تروریستی در عراق فعال شدند. این در حالی بود که آمریکا به عنوان یک نیروی اشغالگر می بایست امنیت را در عراق برقرار میکرد و زیرساخت  های اقتصادی خراب شده در نتیجه جنگ سال 2003 م را بهبود می بخشد.

اما در تحولات جدید عراق آیت الله سیستانی معادله را تغییر داد؛ اولاً بسیاری از ضعفهایی که ارتش و مالکی ایجاد کرده بود به سرعت، موفق شد بپوشاند و این نکته بسیار مهمی است . دوم اینکه آقای سیستانی خارج از چارچوب گفتمان مذهبی و نجات برادران سنی را مطرح کرده اینها نکات بسیار بسیار مهمی است .نمایش عظیم قدرت را آقای سیستانی به نمایش گذاشته و نشان داد که آقای سیستانی فتوای خارج از گفتمان را مطرح کرده و نجات برادران اهل تسنن را مطرح کرده که اینها نکات بسیار مهمی است. از دیگر سو این فراخوان نشان داد که  همه در کنار مالکیاند و شیعه به عنوان یک اکثریت که ابعاد خنثیسازی دارد و این تأثیر زیادی دارد. بحث اینکه شیعه میتواند یکپارچگی را بازگرداند این هم پیام بزرگی دارد.

ایران و تحولات عراق

عراق طی دهههای گذشته همواره به عنوان یکی از پایههای اساسی امنیت در منطقه مطرح بوده و به مثابه تهدید امنیتی عمده علیه ایران عمل کرده که بارزترین نمونه آن تحمیل جنگی 8 ساله به ایران از سوی رژیم بعث در دهه 1980 است. با فروپاشی حکومت صدام درسال 2003 و شرایطی که از نظر امنیتی درچند سال گذشته درعراق به وجود آمده، تأثیرگذاری تحولات عراق بر مسائل امنیتی منطقه بسیار افزایش یافته و از همین رو لازم است مسئله عراق به طور مجزا مورد بررسی قرار گیرد.

به نظر می رسد که حداقل تا آینده قابل پیش بینی، تهدیدات امنیتی از ناحیه عراق به شدت کاهش یافته باشد. سقوط حکومت صدام با ایجاد ساختاری متکثر و دموکراتیک درعراق همراه شده که فاقد ویژگی های تهاجمی وتهدید آمیز رژیم سابق است.

اما با وجود این، شرایط جدید عراق پس از صدام به شکل گیری تهدیدات نوینی علیه ایران نیز منجر شده که در این خصوص می تون به گسترش افراط گری، تروریسم و تنش های قومی - مذهبی درعراق و احتمال سرایت آن به آن منطقه و همچنین تشدید حضور نظامی آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران اشاره کرد. ایران معتقد است شکل گیری ساختارجدید دموکراتیک درعراق میتواند فرصت جدیدی برای کشورهای منطقه باشد و آنها را از اقلیت لازم برای توسعه صلح و ثبات منطقه ای برخوردار سازد. بر این اساس، حمایت از دولت مرکزی عراق و کمک به ان برای کنترل ناامنی و بی ثباتی و مدیریت تنش های قومی -مذهبی، حمایت از دولت مرکزی عراق و کمک به آن برای کنترل ناامنی و بی ثباتی، حمایت از وحدت و حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی عراق و مدیریت متعادل گرایش ها و اختیارات واحدهای فدرال موجود براساس قانون اساسی عراق و نیز واحدهایی که احتمالاً در آینده شکل خواهد گرفت.

در کانون سیاست خارجی ایران در قبال عراق پس از صدام قرار دارد. در این میان، مبارزه با تروریسم و افراط گرایی که می تواند به تدریج همسایگان عراق را تحت تأثیر قرار دهد نیز اهمیت بسزایی داراست.

در خصوص حضور نیروهای خارجی در عراق نیز، ایران بر این باور است که با استقرار و تحکیم دولت جدید در بغداد و افزایش تدریجی ظرفیت ها و توانمندی های نیروهای نظمی و امنیتی جدید عراق، نیروهای آمریکایی باید به حضور نظامی و سیاسی خود در این کشور پایان دهند. در مجموع، ایران مشارکت و همکاری کشورهای منطقه در حل وفصل چالش ها و مشکلات کنونی عراق را در قالب حمایت از دولت مرکزی عراق به عنوان راه حلی عمده برای کاهش بی ثباتی، تروریسم و افراط گرایی در کل منطقه می داند و معتقد است که مذاکره و توافق بازیگران منطقه ای در این حوزه می تواند پیش زمینه ای برای همکاری های وسیع تر برای ایجاد چهارچوب امنیتی منطقه ای پایدار و مورد توافق باشد. ملاحظات امنیتی بحران عراق برای جمهوری اسلامی ایران به مراتب بیشتر از بحران سوریه است و عراق به دلیل داشتن مرز گسترده با ایران و قرار گرفتن در محیط امنیتی فوری ایران، جایگاه قابل توجهی در الگوی امنیت ملی ایران داراست.

طرف غربی با امنیتی سازی گسترده در عراق و بحرانی کردن این کشور قصد دارد حلقه ی امنیتی ایران را تا جای ممکن تنگ تر نماید. از طرفی برنامه ریزی گسترده ای نیز برای ناامن کردن محیط امنیتی ایران وجود دارد.

در این راستا غربی ها تلاش دارند با اجبارسازی همکاری امینتی بین ایران و آمریکا در منطقه، ایران به این ادراک برسد که در لبه ی پرتگاه بی ثباتی قرار دارد و مجبور شود از برخی خطوط قرمز خود در زمینه هسته ای کوتاه آید و با شکل دادن به یک توافق جامع نامتوازن، 1+5 به حداکثر مطالبات خود در زمینه مناقشه اتمی ایران و غرب برسد.

در نهایت میتوان ادعا کرد ایالات متحده آمریکا با همکاری رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه، به دنبال آن هستند که با تغییر موازنه استراتژیک در منطقه به ضرر ایران، ضمن تضعیف عمق استراتژیک ایران، این کشور را به سوی حل مناقشه با غرب و تن دادن به تعاملات راهبردی گسترده با نظام سلطه هدایت نمایند.

آمریکا و تحولات عراق

آیا دولت آمریکا واقعا از حمله سهمگین و همه جانبه داعش غافلگیر شده است؟ آیا آمریکایی ها از برنامه داعش برای اشغال موصل، دومین شهر بزرگ عراق خبر نداشته اند؟ هنوز نمی توان پاسخ روشنی به این پرسش داد. پرسشی که داخل آمریکا نیز وجود دارد. مایکل لیتر (Michael Leiter) که از مسئولان مبارزه با تروریسم در هر 2 دولت بوش و اوباما بوده است، می گوید: «من نمی دانم این یک اشتباه تاکتیکی و یا یک اشتباه اطلاعاتی بوده است» مرور گذشته نیز به این شک و تردید دامن می زند. داعش در سال 2006 اعلام وجود کرده است. در سال 2007 بیانیه داده که به دنبال استیلای کامل بر عراق است. در سال 2012 سازمان ملل درباره خطر داعش هشدار جدی داده است. این گروه در ژانویه همین امسال فلوجه را اشغال کرده است. یک ماه بعد در فوریه امسال ژنرال مایکل تی.ولین یک مسئول عالی رتبه در سازمان اطلاعات نظامی در مقابل کنگره آمریکا اعلام کرده است که داعش ممکن است تلاش کند تا اراضی را در عراق و سوریه تحت تصرف خود درآورد. بنابراین باید بپذیریم که احتمال اطلاع آمریکایی ها از برنامه داعش اصلا دور از ذهن نیست. با این حال و با وجود این نمونه ها فرض را بر این می گذاریم که دولت اوباما از این حمله مطلع نبوده و یا در زمینه سازی نقشی نداشته است. اگر اینچنین باشد، بار دیگر این پرسش مطرح می شود که تصمیم اوباما درباره مداخله چه خواهد بود؟ او همان کسی است که در رقابت های انتخاباتی سال 2008 وعده داد که پای آمریکا را از باتلاق عراق بیرون بکشد. در سال 2011 نیز با وجود ناکامی در قانع کردن دولت عراق برای امضای توافقنامه امنیتی استراتژیک با آمریکا، ارتش ایالات متحده را از خاک عراق بیرون کشید. یک ماه پیش نیز در وست پوینت از دکترین خودش برای نیفتادن در دام ماجراجویی های نظامی دفاع کرده است. جمعه گذشته بار دیگر اصرار کرده است که از ارتش آمریکا برای تامین امنیت عراق هزینه نمی کند. امریکا سعی داشت اینطور القا کند که عراقی ها توان درک درست مفهوم دموکراسی را ندارند و به تنهایی نمی توانند آن را در کشورشان پیاده کنند.

بررسی راهکارهای پیش رو

واقعیتهای عراق کنونی نشان داده است که صرفا اخراج مردان مسلح از موصل و تکریت و تحت کنترل درآمدن مجدد این شهرها از سوی دولت مرکزی عراق مشکل را حل نمی کند؛ زیرا این مسئله فقط یک مسئله امنیتی نیست و باید فاکتورهای سیاسی و اجتماعی را درباره آن در نظر گرفت.

بطور کلی سه راهکار یا سناریوهای موجود را برای عادی شدن وضعیت در عراق و پایان حضور داعش مطرح می شود اما به گفته وی اجرای هرکدام از این سناریوها به زمان زیادی نیاز دارد.

« یکی از راهکارهای ممکن برای حل بحران کنونی عراق، انتخاب راهکار نظامی است؛ راهکاری که هم اکنون نوری مالکی ،نخست وزیر عراق با تمام قوا و با حمله به مواضع داعش و گروههای سنی ستیزه جو که بخشهایی از شمال کشور را تصرف کرده اند، در حال انجام آن است.» این راهکار بدون در نظر گرفتن عوامل و فاکتورهای سیاسی و اجتماعی کامل و موفقیت آمیز نخواهد بود. «دولت نوری مالکی در یک سال گذشته 40 بار سعی کرد وارد فلوجه شود که در تصرف گروههای تروریست بوده است. اما نتوانسته وارد این شهر شود و تروریستها حتی توانسته اند به پایگاههای ارتش عراق که شهر را محاصره کرده اند، حملاتی انجام دهد در حالی که این شهر بسیار کوچکتر از شهرهای موصل و تکریت است. در نتیجه ارتش عراق که در این مدت نتوانسته فلوجه را پس بگیرد، برای تصرف مجدد موصل و تکریت به زمان بسیار بیشتری نیاز دارد.از سوی دیگر به نظر می رسد که ساکنان این شهرها از ماندن نیروهای داعش در این شهرها استقبال می کنند و همانطور که در گذشته دیدیم زیاد از حضور نیروهای ارتش در این شهرها راضی نیستند.رهبر یکی از قبایل موصل گفته است در صورت بازگشت ارتش عراق به موصل با مقاومت نیروهای مسلح مردمی روبه رو خواهد شد. دولت عراق فقط به حمله نظامی بدون در نظر گرفتن مسائل سیاسی و اجتماعی فکر می کند و به توصیه های جامعه بین الملل درباره لزوم همگرایی دولت مرکزی با جامعه سنی عراق توجه نمی کند.»

« سناریوی دوم برای حل بحران عراق کانال سیاسی است که شامل گفتگو با گروههای معتدل تری نسبت به داعش است که به همراه داعش در کنترل این شهرها دست داشته اند و این راهکار باید از طریق سیاستمداران سنی انجام شود که با این گروههای معتدل ارتباط خوبی دارند.علاوه بر حضور اتباع خارجی در صفوف داعش بسیاری از عراقیها نیز در آن حضور دارند. افراد گروههای معتدل تری که درکنار داعش حضور دارند اعضای جیش نقشبندیه، انصارالاسلام، حماس عراق و گروههای کوچکتر و قبایلی هستند که به اندازه داعش افراطی نبوده و به دنبال اجرای قوانین سختگیرانه منسوب به اسلام در این شهرها نیستند و هدف آنها فقط جلوگیر ی از کنترل این شهرها از سوی دولت به زعم آنها شیعی محور عراق است.»

بی اعتمادی رهبران به نوری مالکی عامل  بدبینی نسبت به موثر بودن این راهکار معرفی شده چنانچه:«بسیاری بر این باورند که تنها راه نجات یافتن از دست شبه نظامیان افراطی داعش، کمک گرفتن از این گروههای معتدل در صفوف داعش است هر چند به دلیل بی اعتمادی به نوری مالکی نمی توان به مثمرثمر بودن این راهکار زیاد امیدوار بود.»
راهکار سوم برای حل بحران عراق، درگیر کردن همپیمانان و کشورهای همسایه عراق و از جمله ایران و سوریه در این مسئله است. اما اجرای این راهکار به این سادگی هم نیست و ظرایف و دقائق بسیاری دارد.

این یادداشت را با فرازی از سخنان رهبر عظیم الشأن انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال رهبر کبیر انقلاب به پایان می بریم:

امروز یک عدهاى در بخشهاى مختلف دنیاى اسلام به نام گروههاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهاى بدى میکنند، کارهاى زشتى می کنند؛ اما اینها دشمنهاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى می کنند، حماقت می کنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که این ها را تحریک می کند، آن کسى است که پول در اختیارشان می گذارد، آن کسى است که وقتى انگیزه ى آن ها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزه دار می کند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل و ملت مظلوم ایران مى افشاند؛ این ها آن دست پنهانِ سرویس هاى امنیتى و اطلاعاتى است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار