راهیان نور غرب-18/ شهید "سیدمجتبی میرفارسی"؛

شهیدی که در ارتفاعات بازی دراز تولدی دوباره یافت

شهید "سیدمجتبی میرفارسی" از پاسداران پادگان ولیعصر(عج) تهران بود که در عملیات بازی دراز و در ارتفاعاتی که به تعبیر شهید بهشتی خانقاه عارفان واقعی بود به شهادت رسید. وی در وصیتنامه‌اش آورده است: «احساس می‌کنم فردا می‌خواهم متولد شوم، بقدری خوشحالم که در پوست خود نمی‌گنجم، بخدا لحظاتی به این خوبی نداشتم و خیلی خوشحالم.»
کد خبر: ۷۸۲۰۳
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۸ - 20April 2016

شهیدی که در ارتفاعات بازی دراز تولدی دوباره یافت

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، "سیدمجتبی میرفارسی" سال 1337 در تهران به دنیا آمد. او که از نیروهای پاسدار پادگان ولیعصر(عج) تهران بود در تاریخ 1 اردیبهشت 1360 در عملیات بازی دراز بر اثر اصابت ترکش به بدن وی به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید سرافراز در قطعه 26 بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. در ادامه وصیتنامه و تصاویر این شهید که در ارتفاعات بازی دراز که به تعبیر شهید بهشتی خانقاه عارفان واقعی است را میخوانید و میبینید:

"عهد کردم که در این راه اگر چشمانم را از دست دهم  باز چشم براه حضرت مهدی(عج) خواهم بود.

اگر گوشهایم را از دست بدهم باز هم گوش به فرمان امام امت هستم.

اگر لال شوم باز هم ذکر لااله الاالله بر زبانم میآید.

اگر دستهایم را از دست بدهم گامهای بلندتری در راه دین خواهم برداشت و اگر جان خود را از دست بدهم اوج سعادت و آرزویم است.

گمان مبرید آنان که در راه حق شهید شدهاند مردهاند، خیر، آنها زندگانی هستند نزد پروردگارشان و متنعم به انعام او.

اینجانب سید مجتبی میرفارسی فرزند مرتضی متولد 1337 هستم.

23 سال از عمرم میگذرد در صورتیکه احساس میکنم فردا میخواهم متولد شوم، بقدری خوشحالم که در پوست خود نمیگنجم، بخدا لحظاتی به این خوبی نداشتم و خیلی خوشحالم.

سلام گرم مرا بپذیر ای مادر گرامی که بعد از خداوند و امام امّت، مهربان ترین و عزیزترین موجود نزد من هستی، خواهران فداکارم و برادران عزیزم بدانید که ما در راه مقدس گام گذاشتهایم.

سلام بر تو ای مادر مهربان، ای کسیکه در شب های تاریک سر من بر دامن می گذاری و نوازش می کردی. من بر اساس رسالت و مسولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی به رهبری امام خمینی که خونهای 160 هزار شهید و مجروح است به جبهه و لب مرز آمدهام و اگر شربت شهادت نصیبم شد این انتظارم از مادرم است که قربانی خود را در پیشگاه خدایش و نزد پیامبران و پیشوایان و همرزمانش خوار نکند. دوست ندارم که کسی بر من بگرید که من مال کسی نیستم، من از آن خدایم هستم و امانتی بودم دست او، حالا به صاحبش باز میگردم و هروقت اراده کند به پیش او خواهم رفت البته اگر لیاقتش را داشته باشم.

ای مادر گرامی نکند که برایم گریه کنی که دشمن شاد میشود. مادر قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر سر ده و سخن شهیدان در راه خدا را به مردم برسانید، مادر هرگونه افسردگی و ناراحتی و هر دانه اشک که برایم بریزید باعث عذاب و رنجش روح من میشود.

مادر خوشحال و امیدوار باش زیرا تو مادر یک شهید مثل همه شهیدان هستی و این مایه شکر و حمد پروردگار است.

و در اینجا سخنی چند با مادرم: مادر یادت است وقتی که گفتم به سپاه و به جبهه میخواهم بروم مخالفت کردی و وقتی برای تو گفتم که این فقط من نیستم که میروم بلکه صدها هزار نفر این راه را رفتهاند و تازه ما که ادعا میکنیم رهبرمان حسین(ع) میباشد خون کلیه شهیدان انقلاب حسین(ع) و به طور کلی خون کلیه شهیدان جبهه حق، به دوش ماست و بعد از اینها هم من فقط خلق نشدم که پسر خوبی برای شما باشم(که نبودم) گرچه این یکی از وظایف کوچک من است.

سلام بر شما ای خواهران عزیزم اعظم و میترا: علاقه خاص نسبت به شما داشتم. امیدوارم که زینب وار باشید و فاطمه گونه با خدا باشید و امیدوارم که زنان واقعی برای اسلام باشید و زینب گونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید.

سلام بر شما ای برادران وفادارم مجید، محمود و مهدی: هوشیار باشید و به غیر از اسلام و قرآن به چیز دیگر فکر نکنید و اگر من را دوست داشتید برایم اشک نریزید و فقط ادامه دهنده راهم باشید.

 و شما ای برادران سپاهیم: امیدوارم که راهتان که همان راه الله است را ادامه دهید تا پیروزی کامل و این ابر مرد تاریخ، ابراهیم زمان، بت شکن قرن، این درهم کوبنده ستمگران را تنها نگذارید که آن دنیا دچار عذابی عظیم خواهیم بود. همیشه گوش به فرمان رهبر باشیم تا پیروزی کامل ان شاالله.

و بالاخره شما ای ملت مسلمان ایران: قدر این مرد را بدانید و از بیانات گهربارش حداکثر استفاده را نمایید که براستی خداوند محبت عظیمی به ما نموده و در این برهه از تاریخ چنین رهبری به ما اهدا نموده است و این ابراهیم زمان، بت شکن تاریخ، این درهم کوبنده ستمگران و به لرزه درآورنده زورمندان و زرمندان تزویر پیشگان عصر، به نیروی لایزل الهی در دست امّت مسلمان تمام یأسها و خودباختگیها را زدوده است؛ قدرش را بدانیم که فردا در روز جزا در پیشگاه خداوند سرافکنده و شرمسار نباشیم و به غیر از اسلام به چیز دیگر فکر نکنیم. ان شاالله که خداوند ما را به راه راست هدایت کند و از خداوند میخواهم که همه شما، یعنی خانواده من را به دین خویش بکشد تا بتوانیم در آن دنیای موعود که بهشت باشد با خانوادهام و دوستانم و همه کسانیکه به خاطر خدا جان خود را میدهند و به خاطر دین خدا، جان فشانی میکنند باشیم واسلام.

مادر، من پسر خوبی برای تو و برادر خوبی برای خواهرانم و برادرانم نبودم. امیدوارم که من را ببخشی و عفو نمایی و گلهای از من نداشته باشید و خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند به امید پیروزی نهایی یا پیروزی شهادت.

والسلام.

نظر شما
پربیننده ها