نگاهی به زندگی‌نامه شهید «علیرضا دیودار»؛

حکایت شهیدی که در لباس احرام به شهادت رسید

شهید «علیرضا دیودار» نهم مرداد 1366 لباس شهادت به تن کرد و با سر سپردن به مسلخ عشق، رهسپار سفر عرفانی حج شد. او و زائران بیت‌الله‌الحرام، در روز پنجم ذی‌الحجه، در حین راهپیمائی برائت از مشرکان، مورد هجوم پلیس عربستان سعودی قرار گرفتند و بانگ تکبیرشان را با گلوله پاسخ دادند و این‌گونه بود که دیگربار، خون میراث‌داران سمیه و یاسر، بر خاک داغ مکه جاری شد.
کد خبر: ۴۶۹۴۷۱
تاریخ انتشار: ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۳ - 31July 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، «علیرضا دیودار» در ۲۰ خرداد ۱۳۲۷، قدم به کاشانه «مهدی و طاهره» گذاشت. دوران کودکی «علیرضا» در روستای «میانگله» طی شد. علیرضا به دلیل شرایط اقتصادی سخت آن روزها، از تحصیل علم و دانش باز ماند و تنها به آموزه‌های مکتب‌خانه در زادگاهش اکتفا کرده، به یادگیری مفاهیم قرآنی روی آورد. علاوه بر آن، کمک‌حال پدر در تأمین معاش خانواده بود.

علیرضا، نوجوانی بیش نبود که به شوق شنیدن موعظه‌های انسان‌ساز اخلاقی، پای منبر خطیبان می‌نشست و در عزاداری‌های حضرت سیدالشهدا حضور پیدا می‌کرد. او در سال ۱۳۴۶، با «سکینه سیار» ازدواج کرد، که ماحصل این پیوند مبارک، «نجیبه، حمیدرضا، مریم، فاطمه، مهدی، علی، معصومه و زهرا» هستند.

حکایت شهیدی که در لباس احرام به شهادت رسید

روایت دختر شهید

«نجیبه» از لحظه‌های بودن پدر می‌گوید: «چهره شاداب و احترام گذاشتنش به مادرم، از بهترین خصوصیات اخلاقی او بود. حتی صدا کردنش هم با احترام بود. همیشه در قبال تربیت فرزندان و انجام امور منزل، در غیاب خود از مادرم دلجویی و قدردانی می‌کرد. بار‌ها می‌گفت: فقط برای دین خدا و انجام‌وظیفه شرعی است که من نمی‌توانم در کنار شما باشم.»

زمزمه‌های انقلاب که در گوشه‌وکنار شهر پیچید، این مبارز بابصیرت نیز پا در میدان مبارزه گذاشت و با حضور در تظاهرات و توزیع اعلامیه در روستاها، از جمله زاغمرز و امیرآباد، گوش به امر فرمان امام خمینی شد. سپس با تشکیل بسیج، فعالیت‌هایش را در راستای تحقق دستاورد‌های انقلاب از سر گرفت.

او در اسفند ۱۳۵۹، همراه چند تن از اهالی محل، همچون شهیدان «عباس‌علی بدوی و اباصلت سپیدروز»، به منظور مقابله با اشرار و برقراری امنیت، به منطقه سیستان و بلوچستان عزیمت کرد. وی در ۶ مهر ۱۳۶۰ با عضویت در سپاه نکا، به سمت محفاظت از آیت‌الله «محمدی لائینی» که امام‌جمعه نکا و نماینده مردم استان مازندران در مجلس خبرگان بودند، منصوب شد. علیرضا همچنین، مدتی در سپاه بندر ترکمن به ادای تکلیف پرداخت.

علیرضا در طول دوران دفاع مقدس، بار‌ها داوطلبانه به جبهه‌های نبرد عزیمت کرد و هر بار به مدت‌های طولانی، در منطقه حضور داشت. کوه‌های سبز کردستان، پایگاه‌های پیرخضران و جبهه اهواز، هنوز خاطره رشادت‌های این رزمنده دلاور را در دل به یادگار دارد.

حکایت شهیدی که در لباس احرام به شهادت رسید

عاقبت، او در ۹/۵/۶۶ احرام شهادت به تن کرد و با سر سپردن به مسلخ عشق، رهسپار سفر عرفانی حج شد. او و زائران بیت‌الله‌الحرام، در روز پنجم ذی‌الحجه، در حین راهپیمائی برائت از مشرکان، مورد هجوم پلیس عربستان سعودی قرار گرفتند و بانگ تکبیرشان را با گلوله پاسخ دادند؛ و این‌گونه بود که دیگربار، خون میراث‌داران سمیه و یاسر، بر خاک داغ مکه جاری شد. پیکر پاک این شهید، بعد از انتقال به ایران، طی تشییع باشکوهی در نکا، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

روایت خواهر شهید

«هاجر» درباره عقیده برادرش از شهادت، این‌گونه روایت می‌کند: «همیشه از شهادت حرف می‌زد. می‌گفت: اگر کسی شهید شد، نگویید که تک‌فرزند بود یا هر چیز دیگر! بدانید که خدا او را انتخاب و شهادت را نصیبش کرد که قسمت هر کسی نمی‌شود. برادرم آرزوی شهادت داشت و آخر هم در خانه خدا شهید شد.»

وصیتنامه شهید

«بسم الله الرحمن الرحیم

وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاء عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُون

گمان مبرید آن‌ها که در راه خدا کشته شده اند مرده‌اند، بلکه زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.
بنام خداوند بخشاینده مهربان، و با درود و سلام فراوان به پیشگاه مقدس حضرت مهدی (عج) و با درود و سلام به رهبر انقلاب اسلامی ایران و به همه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی حق علیه باطل، به نام خداوندی که جان و هستی‌ام در دست اوست، و به نام خداوندی که پیغمبران معصوم را برای راهنمایی بشر فرستاده است.

حکایت شهیدی که در لباس احرام به شهادت رسید

آری، تنها ره سعادت، ایمان، جهاد، شهادت. آری آنچه را که من در این انقلاب یافتم ایمان و اخلاص و ایثار‌ها بود. چیزی که در این زمان خون و شهادت و ایثار یافتم مسئولیت، تعهد و وفا به عهد و پیمان بود همان چیزی که ما را به طرف خداوند عالمیان و به ملکوت اعلی می‌رساند. انسان در این زمان می‌تواند به درجه فرشتگان برسد و به لقا الله بپیوند و هم عکس آن می‌تواند به درجه شیطانیت برسد.

این تعهد و مسئولیت مرا به آن وا داشته که هر چه زودتر لباس مقدس سپاه را به تن و چکمه در پای و خود را آماده و تجهیز کنم به جبهه‌ها و میدان نبرد بشتابم تا شاید بتوانم کمی از دِینم را نسبت به اسلام و انقلاب و امام ادا نمایم. چون ساکت بودن در این موقع حساس و سرنوشت ساز که اسلام مطرح است خیانت به احکام و خون شهدا است و جز تائید جنایتکاران نیست من خجالت می‌کشم که در روز قیامت سرور شهیدان حسین بن علی (ع) با سر بریده و تن پاره پاره وارد شود و من با بدن سالم، آری‌ای امت حزب الله ایمان، ایثار و اخلاص را سر لوحه و راه شهدا را سرمشق و راهنمای خود در زندگی قرار دهید. هر خطی جز خط امام منطبق با خط شرق و غرب است، بنابراین امام عزیز را تنها نگذارید و همیشه گوش به فرمان او باشید. همانا فرمانش فرمان قرآن و اسلام و ائمه معصومین است.

سخنی چند با شما خواهران مکتب فاطمه، شما زینب زمان هستید باید حجابتان را منطبق کنید با حجاب زینب، و حجابتان کوبنده‌تر از خون سرخ من است.

حکایت شهیدی که در لباس احرام به شهادت رسید

مادر عزیزم، مرا ببخشید که نتوانستم آنچه که بایست حق فرزندی را ادا نمایم و انجام وظیفه نمایم. برادرم حسن دیودار، شما وصی من باشید و اگر شهادت نصیب من گردید مرا کنار قبر شهید بدوی دفن کنید، اگر ممکن نبود در کنار شهدا دفن نمائید و از فرزندان من خوب سرپرستی کنید و آن‌ها را با سواد نمائید. همسر گرامی‌ام بعد از شهادت من ناراحتی نکنید و مصمم و استوار باشید و بچه هایم را خوب تربیت کنید تا ادامه دهندگان راه شهدا باشند و دو برادر دیگرم نظارت داشته باشند؛ و در آخر ضمن آرزوی طول عمر امام از همه برادران و خواهران و همشهریان محترم که مرا می‌شناسند تقاضامندم که اگر خلاف رفتار و برخورد بدی از من دیده‌اند به حساب مکتبم نیاورند و مرا ببخشند. در آخر از امت حزب الله روستا می‌خواهم که تمامی در صورت امکان در مراسم اینجانب شرکت کنند و تفرقه و جدائی را کنار بگذارند و این‌ها ازخواسته‌های شرق و غرب است.

والسلام علی من التبع الهدی

دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ هجری شمسی

مصادف با دوم رمضان سال ۱۴۰۶ ه-ق

کردستان – مریوان

علیرضا دیودار»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار