متن نامه پزشکی جانباز شیمیایی «احمد مومنی» جهت انجام پیوند ریه به دستور معاون بهداشت و درمان دکتر سید مسعود خاتمی برای دکتر حافظی نوشته شده است.
پاسدار شهید «ابوالفضل نانگیر» در ادامه وصیتنامه خود آورده است:«خدایا شهید والامقام برادر عزیزم «امیر نانگیر» را که برای تو قیام کرد و در راه تو جان خود را فدا کرد از این حقیر راضی و خشنود بگردان و راه و رسم این شهید و انجام کارهای آن را الگوی زندگی ما قرار بده».
پاسدار شهید «ابوالفضل نانگیر» در وصیتنامه خود آورده است: «اجرا نکردن فرامین و دستورات رهبر عالیقدر اجرا نکردن دستورهای پیامبر و ائمه است؛ و انشاءالله که بتوانیم رهرو خون شهدای عزیزمان باشیم و فرامین رهبر را به نحو احسن انجام دهیم».
پاسدار شهید «محسن آگاهی» در وصیتنامه خود آورده است: «همانطور که میدانید فقط بعد از شهادت است که انسان نمیمیرد انشاءالله خدا پایان عمر همه ما را شهادت قرار دهد انشاءالله».
برادر «تقی اصغری» دوست و همرزم بسیجی شهید «قادر سیفی» در نامه خود به خانودهاش آورده است: «رهبر عزیزم، از شما میخواهم که دعا کنید تا شاید حقیر نیز در صف شهدای کربلا و شهدای ایران قرار بگیرم.»
پاسدرا شهید «ابوالفضل نانگیر» در ادامه نامه خود آورده است: «هرکس چه زود و چه دیر خواهد مرد، اما من نمیخواهم بمیرم، من نمردهام من شهید خواهم شد من از این زندگی سیرم، زندگی من سرای بهشت جاویدان است. من با چشم باز به سوی مرگ میروم».
پاسدرا شهید «ابوالفضل نانگیر» در نامه خود آورده است: «مادر از تو میخواهم که از صمیم قلب مرا حلالم کنی که من از رضایت تو میتوانم جهاد در راه خدا انجام دهم.»
خواهر شهید در نامه خود خطاب به برادر شهیدش «قادر سیفی» آورده است: « برادرم، امید داریم که هرچه زودتر با دست پُر و پیروزی به خانه برگردید و پوزه اسرائیل را به خاک و خون بکشید».
خواهر شهید در نامه خود خطاب به برادر شهیدش «قادر سیفی» آورده است: «ای رزمندگان دلیر و شجاع که لرزه بر اندام مستکبرین جهان انداختهاند و نور امید را در قلبهای مستضعفان جهان برافروخته و نغمه خوش پیروزی را میسرآیند شما ای رزمندگان شجاع بدانید که قلب امام امت برای شما میتپد».
خواهر شهید در نامه خود خطاب به برادر شهیدش «قادر سیفی» آورده است: «امیدوارم که بتوانید مشت خود را هرچه محکمتر بر دهان اسرائیل غاصب و صدام بعثی بکوبید».
برادر سیفی در نامه خود خطاب به برادر شهیدش «قادر سیفی» آورده است: «برادرم، آروزی آن روزی را داریم که در شش گوشه قبر سیدالشهداء حضرت حسین بن علی (ع) سرور شهیدان مشرف بشویم».
«احد اسلامی» یکی از دوستان بسیجی شهید «قادر سیفی» در نامهاش آورده است: «بدانید که خداوند ناظر بر اعمال ماست و خدای ناکرده کارهای خود را که همگی شما جهاد در راه خداست بر اثر گناهان کوچک بی اجر نکنید».
برادر سیفی در نامه خود خطاب به برادر شهیدش «قادر سیفی» آورده است: «قادر جان امیدوارم با دستی پر به خانه برگردی و اسرائیل را شکست خورده و ناکام از کشور مسلمان ایران خارج سازی».
پاسدار شهید «سعید گلاب» در دست نوشته خود نوشیدن شربت شهادت و رسیدن به سعادت واقعی را از خداوند متعال طلب میکند.
پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در نامه خود آورده است: «از برادران و خواهران میخواهم احترام یک شهید را که از بین این خانواده تقدیم خدا و اسلام شده است نگهدارند و یا حداقل به وصیت آن شهید بزرگ عمل نمایند».
پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در نامه خود آورده است: «بدانید که جبهه به دست اولاً خداوند متعال ثانیاً برادران و خواهران پشت جبهه میباشد؛ تا میتوانید برای امام و مسئولین و رزمندگان دعا کنید».
پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در نامه خود شرح حالی از اعزام به جبهه جنوب کشور و استقرار رزمندگان در پشت جبهه جنگ حق علیه باطل را بیان میکند.
پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در نامه خود شرح حالی از اعزام به جبهه جنگ حق علیه باطل و مستقر شدن در منطقه جنگی غرب کشور را بیان میکند.
بسیجی شهید «سید مصطفی احمدزاده» در جواب نامه خواهر و خانوادهاش شرح حالی از وضعیت خویش در سوریه را بیان میکند.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از پیروزی عملیات والفجر ۴ و شهادت رزمندگان اسلام و نیز تزکیه نفس و خودسازی انسان در جبهه جنگ حق علیه باطل را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از شب عملیات و وضعیت روحانی رزمندگان و نیز انجام عملیات والفجر ۴ در روز عاشورای حسینی و نیز پاکسازی منطقه پنجوین را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از پادگان دو کوهه و منطقه قلاجه و آمادهسازی گردان سلمان برای انجام عملیات والفجر ۳ را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از عقب نشینی تانکهای تی ۷۲ عراق توسط رزمندگان گردان عمار و امدادهای غیبی خداوند متعال را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از شروع عملیات والفجر 1 و نحوه شهادت رزمندگان اسلام را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از شور و حال رزمندگان اسلام قبل از عملیات را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشتهای از خود شرح حالی از شهادت، رشادت و شهامت همرزمانش را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از شهادت برادر فتحی و جهاد و ایثار رزمندگان اسلام را بیان میکند.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از مستقر شدن در دوکوهه و تشکیل گردان حمزه سیدالشهداء و آماده شدن برای عملیات را بیان میکند.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از شهید شدن همرزمان خود و اشاره به امدادهای غیبی در جبهه و جنگ را بیان میکند.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از به سلامت گذشتن از موانعی همچون درگیری با مزدوران رژیم بعث عراق ، میدان مین و خمپارههای جنگی متعدد را بیان میکند.
بسیجی شهید «سید امیرحسین نواب کاشانی» در وصیتنامه خود آورده است: «شما برادران در سنگر داخلی کشور و شهر خود پاسداری دهید و ما از مرزهایمان پاسداری میکنیم و شما برادران سعی کنید حرمت خون شهیدان را نگه دارید».
بسیجی شهید «سید امیر حسین نواب کاشانی» در وصیتنامه خود آورده است: «امت اسلام امروز در دو جبهه میجنگد که با عنایت خداوند در هر دو جبهه پیروز بوده و هست؛ یکی جبهه داخلی متشکل از منافقین، لیبرالها و کمونیستها و جبهه دوم جبهه نبرد با نیروهای خارجی که یکی از آنها صدام کافر است».
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از کوبیدن مواضع دشمن و درگیری در شهر مندلی عراق را بیان میکند.
خواهر بسیجی شهید «سید مصطفی احمدزاده» در نامه خود آورده است: «ای برادرم، تصمیم دارم در رابطه با دانشگاه کربلا و داستانی که در رأس الشهدا برای برادرانمان اتفاق افتاده بزرگ بنویسم و به دیوار مدرسه بزنم به امید این که خواهران و برادرانی که این مطالب را میخوانند و یا میشنوند درسی بگیرند».
بسیجی شهید «سید مصطفی احمدزاده» در نامه خود شرح حالی از وضعیت خویش در سوریه را بیان میکند.
پاسدار شهید «محمدحسن ابراهیمیورکیانی» در نامه خود ابراز علاقه به خانواده خویش را بیان میکند.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از وداع با همرزمانش قبل از اعزام به منطقه برای عملیات زین العابدین (ع) را بیان کرده است.
پاسدار شهید «مرتضی عباسیمقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از آموزش نظامی در پادگان الله اکبر واقع در اسلام آباد غرب قبل از عملیات زین العابدین (ع) را بیان کرده است.
بسیجی شهید «حمیدرضا محسنی» در وصیتنامه خود آورده است: «ای خواهر مسلمانم تو زینب زمان باش و در راه الله مبارزه کن. ای برادران عزیزم راه خدا بهترین و ارجمندترین راه هاست پوینده و کوشنده این راه باشید».
پاسدار شهید «محسن فرحزادی» در نامه خویش آورده است: «انشاءالله به یاری خداوند راه کربلا به دست رزمندگان و فرماندهی امام زمان (عج) باز گردد و بنده نیز جزو یاران آن امام بزرگوار باشم».
بسیجی شهید «امیر حاج امینی» در دستنوشته خود آورده است: «بیایید و به خاکش بیافتید و زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید؛ و با او آشتی کنید، زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است فقط کافی است یکبار از ته دل صدایش کنید و دیگر مال خودتان نیستید».
بسیجی شهید «امیر حاج امینی» در دستنوشته خود آورده است: «دنیا برای ضعیف نفسان یک گرداب هلاکت است اگر لحظهای به خودمان واگذار شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است».
پاسدار شهید «مرتضی عباسی مقانکی» در دستنوشته خود شرح حالی از اعزام خویش به جبهه را بیان میکند.
بسیجی شهید «حسین نظری» در نامه خود شرح حالی از خستگیناپذیری رزمندگان در جبهه و نیز شکست نیروهای رژیم بعث عراق را بیان میکند.
بسیجی شهید «مهدی دهقانمرد» در دستنوشته خود آورده است: «انسان فهمید که این همه نظم و ترتیب بدون ناظم امکان ندارد و از آنجا بوجود خداوند پی برد، [خداوند] پیامبرانی را از میان مردم مأمور کرد تا انسان را هدایت کنند».
بسیجی شهید «مهدی دهقانمرد» در دستنوشته خود آورده است: «بعضیها فقط درجایی ایمان دارند که به نفعشان هست و بعضی دیگر مثل رزمندگان نه تنها درجایی ایمان دارند که به ضررشان هست بلکه حاضرند جان خود را در راه ایمانشان و در راه خدایشان بدهند».
بسیجی شهید «مهدی دهقانمرد» در وصیتنامه خود آورده است: «ای مردم، در مراسم دعا شرکت کنید و رزمندگان اسلام را دعا کنید. نماز جمعه و نماز جماعت را رها نکنید، از منازل شهدا دیدن کنید، مجروحین جنگی را عیادت کنید».
جانباز «سعید شهیدی» در دستنوشته خود شرح مختصری از مجروحیت خویش توسط منافقین را بیان میکند.
بسیجی شهید «مهدی شهیدی» در وصیتنامه خود آورده است: «برادران عزیزم به نماز جماعت و دعاها خیلی اهمیت بدهید، زیرا که هرچه داریم از دعا داریم و همیشه یار و یاور امام عزیزمان باشید و قدر این نعمت بزرگ را بدانید که اگر ایشان نبودند خدا میداند که جوانان ما در کجاها بودند».
بسیجی شهید «مهدی شهیدی» در وصیتنامه خود آورده است: «آری همه یاران سوی مرگ رفتند، در حالیکه نگران فردا بودند، خدایا کمکم کن تا بتوانیم بر نفس خویش که جهاد اکبر است، غلبه کرده و نیرویمان دِه تا با عدوالله که جهاد اصغر هست، بستیزیم و پیروزمان فرما».
پاسدار شهید «مجید شهیدی» در وصیتنامه خود آورده است: « آری مکتب ما مکتب شهادت است و مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد و شهادت دعوتی است به همه عصرها و نسلها که اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر و من بارها از خدا خواستهام که همواره زندگیام را
در سعادت و مرگم را در شهادت قرار بدهد».
بسیجی شهید «بهروز مرادی» در یادداشت خود آورده است: «با بچههای محل توانستیم کلاسهای قرآن را در مساجد خرمشهر راهاندازی کنیم؛ با شروع جنگ بچههایی که در این کلاسها حضور داشتند برای مقابله با دشمن تا به دندان مسلح به پاخاستند».
بسیجی شهید «مهدی دهقانمرد» در نامه خود آورده است: «رزمندگان در ایام ماه محرم با شور و حال عجیبی مخصوصاً روز عاشورا و تاسوعا دستههای سینهزنی و عزاداری برپا میکردند».
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود شرح حالی از اوضاع نابسامان سوریه را بیان میکند.
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود شرح حالی از سنگر و دوری خود از خانوادهاش را نوشته است.
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود آورده است: «در آینده نزدیک حملهای بزرگ از جبهههای غرب آغاز میشود که امیدوارم خدا سعادت این را به ما بدهد که در این حمله بزرگ شرکت کنیم».
«محمداسماعیل ژاله» در نامه خود به بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» آورده است: «دلم با شما است و امیدوارم که من هم یک روزی به جبهه بیایم و البته ببینم که در سه ماه تعطیلی میتوانم یا نه».
نامه یک دوست به بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» آمده است: «و از خدای متعال میخواهم که در همه کارهایت موفق بدارد و با سرشار از عشق شهادت، راهت را ادامه دهی و شکی نیست که آن راهی که تو میروی فقط به خاطر خدایی که پروردگار عالمیان است».
بسیجی شهید «مجید عابدی» در جواب نامه برادر شهیدش «عبدالحمید عابدی» شرح حالی از خانواده خویش را بیان میکند.
بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود آورده است: «پدر جان یک نکتهای به شما یادآور شوم که این جسم بیارزش من قابلی نیست، ولی به امید پیروزی اسلام و مسلمین باز هم یادآور میشوم من که از دست شما راضیم، ولی رضایت شما شرط است».