روایتی فراتر از جنگ، بر سفره زندگی؛

همنشینی همسر شهید ایرانی با بیوه سرباز عراقی!

دو بانو که شویشان قربانی فزون‌خواهی صدام شده است دیگر دور نیستند که نفر باشند، نزدیک‌اند به عنوان همسر دو سرباز، دو انسان با هم معاشرت می‌کنند به نام امام حسین علیه السلام. معجزه اربعین همین تصویرهای روشن است که اخوت دو ملت را تا آشنایی و مهربانی ارتقا می‌دهد.
کد خبر: ۵۴۸۱۱۲
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۲ - 30September 2022

گروه استان‌های دفاع‌پرس- «غلامرضا بنی‌اسدی» پیشکسوت دفاع مقدس و رونامه‌نگار؛ ... و حسین، علیه السلام، معجزه می‌کند. خون، می‌خشکد به نام او. مهر جاری می‌شود به رمز یاحسین. می‌شوید قهر را کینه را، دشمنی را حتی اگر خون واقع شده باشد پای آن.

این را وقتی می‌فهمم که در سفر اربعین گذرم به یک موکب خانگی می‌افتد. موکبی که یک زن تنهای عراقی، آن را بر پا کرده بود. می‌روم تا به اندازه کفِ آبی میهمانش شوم و به اندازه استراحتی کوتاه، نفس تازه کنم. در همان دقایق کوتاه به یک فهم بلند می‌رسم به نام امام حسین. به حکایتی که در همان موکب یک نفره شکل گرفته بود. در همان زمانی که ما بودیم فهمیدیم، بانو خانه‌اش را گذاشته بود برای پذیرایی از ایرانی‌ها. خودش هم به خدمت برخاسته بود بانوی عراقی که شمار سال‌های زندگی‌اش از ۶۰ افزون بود.

چند سال است که در خانه‌اش به روی ایرانی‌ها باز است و او با اشتیاق، شوق افزای محفل میهمانان‌اش می‌شود. همان‌هایی که میهمان امام حسین می‌خواند. در میان همه میهمانان اما یک بانوی ایرانی برایش جایگاه ویژه دارد. آخر بانوی میزبان فهمیده است که او همسرِ شهید است. همسر مردی که در جنگ با عراق به شهادت رسیده است! او عربی نمی‌دانست اما بانوی عراقی، شکسته، بسته، جملاتی به فارسی می‌توانست ادا کند. همان کلمات را هم با مهر خرج میهمانان می‌کرد و با مهری افزون‌تر برای بانوی شهید به کار می‌گرفت.

آب آوردنش، سفره انداختنش، غذا آماده کردنش، یک حس خاص داشت. حسی از شرم و معرفت. اندک زمانی که می‌یافت با همسر شهید می‌نشست به گفتن همان کلماتی که از فارسی می‌دانست. در میان همین گفته‌ها معلوم شد که او هم قصه‌ای مشابه دارد با همسر شهید. شوی او هم در همان جنگی که صدام علیه ایران آغاز کرد، کشته شده بود. وجه مشترک‌شان تنهایی بود بعد شوهران‌شان.
تنهایی که در میانه راه دهه چهلم بود. سخت است قریب یک چله تنهایی. هر دو تنها بودند اما باعث و بانیی که لعن می‌کردند یکی بود؛ صدام. همو که مرگ را میان ایرانی و عراقی قسمت کرده بود. مرگی که حق هیچ کدام نبود. سهم‌شان زندگی بود اما او از آنان گرفته بود. حالا بعد از ده‌ها سال این دو بانو به هم رسیده بودند که نام حسین یکی را به‌عنوان میزبان و دیگری را به اسم میهمان سر یک سفره نشانده بود. با هم حرف می‌زدند بی‌آنکه کینه‌ای در میان باشد.  شاید برای آخر سفر، بانوی عراقی میهمان خانه‌ای باشد که همسر شهید ایرانی سفره‌اش را می‌اندازد.

یاد محمود دولت‌آبادی می‌افتم و کتاب «طریق بسمل شدن» جایی که میان نفر و سرباز فرق می‌بیند. وقتی دور است نفر است اما وقتی نزدیک می‌شود سرباز است، آدم است. قصه فرق می‌کند. حالا دو بانو که شویشان قربانی فزون‌خواهی صدام شده است دیگر دور نیستند که نفر باشند، نزدیک‌اند به عنوان همسر دو سرباز، دو انسان با هم معاشرت می‌کنند به نام امام حسین علیه السلام. معجزه اربعین همین تصویرهای روشن است که اخوت دو ملت را تا آشنایی و مهربانی ارتقا می‌دهد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار