فتح خونین‌شهر-9/ داوود احمدپور، رزمنده عملیات بیت المقدس:

تکبیرهای رزمندگان موجب فرار تانک های عراقی شد/ شهید قجه‌ای گفت یک قدم نیز عقب نمی‌نشینم

حسن باقری گفت: «به رزمندگان بگویید بالای خاکریزها تکبیر بگویند». رزمندگان به بالای خاکریز رفتند و با صدای بلند تکبیر گفتند. چند دقیقه بعد تانک‌ها عقب نشینی کردند. رزمندگان تکبیر را برای خدا گفتند و خدا نیز ترس را به دل دشمن انداخت.
کد خبر: ۴۶۸۸۶
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۶ - 23May 2015

تکبیرهای رزمندگان موجب فرار تانک های عراقی شد/ شهید قجه‌ای گفت یک قدم نیز عقب نمی‌نشینم

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، "داوود احمد پور" راوی هشت سال دفاع مقدس با اشاره به فتح خرمشهر بیان کرد: امام در این رابطه فرمودند: «خدا!» و دشمن گفت: «جادو!»

این عملیات دارای سختیهای بسیاری بود. گرمای خوزستان از یک سو و هوشیاری دشمن از سوی دیگر، عملیات را با مشکل روبرو میکرد، از سوی دیگر کمبود اسلحه، خشاب، قمقمه، کوله پشتی مخصوص، آرپیجی و... عملیات را با دشواری روبرو کرد. اسلحههای رزمندگان خشاب اضافه نداشت، تعدادی از گردانها اسلحه نداشتند و گردان در نقطه نهایی، پای کار که آمد، اسلحه را تحویل گرفت.

در گرمای اردیبهشت ماه قمقمه نداشتیم، تدبیری کردند و دبههای 20 لیتری را با طناب بر دوش رزمندگان سوار کردند. خشاب اضافی نداشتیم، جعبه خشاب را آوردند و گفتند هر قدر که میتوانید حمل کنید، بردارید. رزمندگان خشابها را در کوله پشتی و جیبشان پر کرده بودند.

ارتباطمان با خدا تمام تدابیر دشمن را بر هم زد

با دشمنی جنگیدیم که تا دندان مسلح بود و تمام ابرقدرتها حمایتش میکردند، در حالی که ما با حداقل امکانات توانستیم حماسه بزرگی خلق کنیم. این نشاندهنده آن است که ما ارتباطی تنگاتنگ با خدا داشتیم. این ارتباط تمام تدبیر دشمنان را برهم زد و تقدیر زیبایی برای ما نوشت. تقدیر زیبایی که باعث شده امروز دشمن جرات جلو آمدن نداشته باشد. زیرا میداند در سینه تک تک ایرانیها، شهامت و غیرتمندی فوران میکند.

دشمن گفت: «عملیات بیت المقدس جادو بود»

در اوایل جنگ ما اسلحه نداشتیم و شعارمان این بود که برادر عراقی با خودش برایمان اسلحه میآورد. ما بر این اعتقاد بودیم که اگر «با خدا باشیم خدا یاور ماست» و با این اعتقاد نیز پیروز شدیم.

پس از اتمام عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر دشمن گفت «جادو بود». اطراف خرمشهر به عرض 3 کیلومتر موانع چیده بود، به گونهای که کارشناسان نظامی خارجی بررسی کردند و گفتند تا 20 سال آینده هم ایرانیها نمیتواند خرمشهر را آزاد کنند. دشمن همان زمان اعلام کرد که از تمام فعالیتهای ما در پادگانها مطلع است و گزارش لحظهای دارد.

شروع عملیات بیت المقدس/ اولین امداد غیبی در عملیات

10 روز به عملیات بیت المقدس مانده بود که وارد منطقه شدیم. شهید قهرمانی کادر گردان را جمع کرد و فرمانده گردان گفت: ما فرصتمان کم است و باید در حین این مدت کوتاه آموزش، توسلمان را به خداوند بیشتر کنیم. با این تعریف وارد میدان شدیم. عملیات در ماه رجب بود. ماه کامل بود و شب عملیات زمانی که بچهها رها شدند نور ماه زمین را روشن کرده بود. خاکریزهایی در مسیر ما بود ما باید از این خاکریزها عبور میکردیم. چهار رده خاکریز در مسیرمان بود. 18 کیلومتر مسیر را باید با ترکیبی از نیروهای مختلفی از پیرمرد و نوجوان، پیاده میپیمودیم.

رزمندگان بالای اولین خاکریز که رفتند، دشمن متوجه نشد. در حال عبور از دومین خاکریز بودند که متوجه معجزهای شدیم. ابرها جلوی نور ماه را گرفتند و تاریکی مطلقی پیش آمد و رزمندگان به راحتی از خاکریزها عبور کردند. اولین شخصی که متوجه این معجزه شد، شهید مرادی معاون گردان بود.

کمترین تلفات در روزهای آغازین عملیات

درگیری در خاکریز اهواز – خرمشهر آغاز شد. در برآورد اولیه پیش بینی ما این بود که 30 درصد از نیروهایمان شهید یا مجروح میشوند ولی آن شب ما کمتر از 10 درصد تلفات داشتیم.

رضا چراغی فرمانده بود، گردان را به خط کرد و روحانی گردان را صدا زد و گفت: «18 کیلومتر را پیاده باید بپیماییم و حدود 5 ساعت طول میکشد و لذا نماز صبح رزمندگان به مشکل برمیخورد. به رزمندگان بیاموز چگونه در حال حرکت نماز بخوانند.» دغدغه فرمانده گردان در آن شب، نماز صبح رزمندگان بود. این به آن معنی است که نمیخواست ارتباط رزمندگان با خدا قطع شود و این اتصال بود که خداوند در میدان نبرد به کمکمان آمد.

آموزش نماز خواندن در حال حرکت

مرحله دوم عملیات را آغاز کردیم. زمانی که رزمندگان پشت خاکریز متوجه آغاز عملیات شدند با وجود خستگی و بیخوابی اصرار داشتند که در عملیات شرکت کنند. آنها را در یک گردان به فرماندهی شهید حبیب مظاهری برای عملیات آماده کردیم. هنگامی که رزمندگان پشت جاده اهواز – خرمشهر رها شدند، گفتند خسته هستید مراقب یکدیگر باشید. ما 4 نفر بودیم که پشت سر هم به راه افتادیم. مقداری از مسیر را که عبور کردیم کمی سرک کشیدم تا ابتدای ستون را ببینم که چه اتفاقاتی میافتد که دیدم فقط سه نفر هستند!! به آنها اطلاع دادم و دیگر رزمندگان را صدا زدیم وقتی که آمدند گفتند در خواب راه میرفتند و متوجه اطراف نبودند.

وقتی ستون منظم شد به راه افتادیم سر و صدای زیادی ایجاد شده بود فرمانده گردان سفارش می کرد که آرام تر حرکت کنید تا دشمن متوجه حضورتان نشود.

دومین امداد غیبی در عملیات

کمی که به جلوتر رفتیم از عقب دستور دادند سرعتمان زیاد است و بایستیم، چند دقیقهای رزمندگان نشستند تعداد زیادی خوابشان برد. دستور حرکت دادند. در خواب و بیداری بودیم که باران شدیدی شروع شد. زمین خاک رس بود و با مخلوط شدن با آب حالت چسبندگی ایجاد کرد و کفشها سنگین شد. من کتانی داشتم، کتانی را درآوردم و بندهایش را به هم گره زدم و دور گردنم انداختم. با ستون حرکت کردیم، رزمندگان پوتین هایشان را درآورده و در گوشهای رها کرده بودند. با این حال رزمندگان توانستند خط را تصرف کنند.

بعد عملیات حکمت آن باران را فهمیدیم. گردان مالک در کنار ما بود قرار بود با تانکهای دشمن درگیر شود و ما از وسط دشت عبور کنیم تا به خط بعدی برسیم. با عبور ما از این میان دشمن هوشیار میشود. زمانی که گردان مالک به تانکهای دشمن رسیدند با صحنه عجیبی مواجه شدند. تانکها خالی بودند، درگیری که شروع شد دیدیم عراقیها از زیر تانکها خارج شده و تسلیم شدند. وقتی دلیل این کارشان را پرسیدیم گفتند وقتی که باران، شدید شد ما گمان کردیم شما دیگر نمیآیید و برای در امان ماندن از باران به زیر تانکها رفتیم. باران که به بدنه تانکها برخورد میکرد سر و صدای زیادی ایجاد کرد و ما متوجه حضورتان نشدیم.

پشت جاده اهواز – خرمشهر یک اتفاق عجیبی افتاد که میتوان گفت در هیاهوی عالم هستی هم میشود با خدا ارتباط برقرار کرد. دشمن حمله وحشیانهای را آغاز کرده بود. بین انفجارات فاصلهای نبود، صدا به صدا نمیرسید. آتش دشمن امان رزمندگان را بریده بود و همه به خاکریزها چسبیده بودند، هر یک سوراخی کنده تا از آتش دشمن در امان باشند. آمبولانس نمیتوانست به کمک مجروحین آید.

تکبیر گفتن زیر باران آتش

فرمانده گردان با حسن باقری در قرارگاه نصر تماس گرفت و گفت اینجا نمیتوانیم بمانیم آتش دشمن بسیار سنگین است.

حسن باقری گفت: «به رزمندگان بگویید بالای خاکریزها تکبیر بگویند». رزمندگان به بالای خاکریز رفتند و با صدای بلند تکبیر گفتند. چند دقیقه بعد تانکها عقب نشینی کردند. رزمندگان تکبیر را برای خدا گفتند و خدا نیز ترس را به دل دشمن انداخت. تمام جنگ ما نقطه به نقطهاش کربلا و لحظه به لحظهاش عاشورا بود.

مرحله سوم عملیات بیت المقدس آغاز شد. صبح عملیات تعدادی اسیر در خرمشهر پناهنده شدند. طبق روال، اسرا را با کمک مجروحین به عقب میفرستادیم. شهید علی اصغر رنجبران رسید و از این رفتار رزمندگان با اسرا دلگیر شد و گفت: «اینها اسیر نیستند، پناهندهاند. شما حق ندارید این گونه با پناهندگان رفتار کنید.» عراقی ها از برخورد شهید رنجبران خوشحال شدند و این بار خودشان داوطلبانه به کمک رزمندگان آمدند تا آنها را به عقب بفرستند.

شهادت "حسین قجهای"

با بیسیم با شهید قجهای تماس میگیرند و درخواست میکنند که به عقب برگردد. ولی حسین گفت: «اگر یک قدم به عقبتر بیایم دشمن تا اهواز میآید.» بیسیمچی گفت: برادر قجهای با کدام نیرو مقاومت کنیم؟! شهید قجهای در پاسخش گفت: «فرمانده خوب آن است که میان نیروهایش باشد. من با آنها عهد کردهام که تا خرمشهر برویم، من بدون آنها جایی نمیرم.»

شهید همت پیغام داد که حسین قجهای به عقب برگردد، یک نفر را نیز فرستاد تا او را راضی کند ولی شهید قجهای نیروهایش را تنها نگذاشت و تا آخرین نفس جنگید.

تانکهای عراقی حمله را آغاز کردند. حسین آر پی جی برداشت و به بالای خاکریز رفت. مرتضی محبتی گفت: «در یک هفتهای که پشت خاکریز بودیم لحظهای شهید قجهای از پا ننشست».

شهید حسین قجهای آرپیجی برداشت و بالای خاکریز رفت، اولین گلولهاش به هدف نخورد، دومین گلوله تانک را منهدم کرد. در حال آماده شدن برای شلیک سومین گلوله بود که تیری بر پیشانیش خورد و بر زمین افتاد. چند دقیقهای از شهادت حسین نگذشته بود که خط آرام شد، گویی این جاده تشنه خون حسین بود.

دوران درخشان تاریخ ما، دفاع مقدس است

شب بعد مرحله پایانی را آغاز کردیم، 14 کیلومتر به سمت مرز رفتیم. راهرویی از کارون تا مرز به عرض 32 کیلومتر باز کردیم. سمت راست و چپمان عراقیها بودند و قسمتی از مسیر آب گرفتگی بود، عقبه هم نداشتیم. عبور از آن راهرو مشکل بود. در این عملیات رزمندگان توانستند 6 هزار کیلومتر مربع زمین را آزاد کنند و 19 هزار اسیر بگیرند.

اگر رشادتها و ایثارگری رزمندگان و شهدا نبود امروز از ایران چیزی نمانده بود. غیرتمندی شهدا بود که امروز بر بام افتخار تاریخ ایستادهایم و قطعه درخشان تاریخ ما، دوران دفاع مقدس است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار