به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، «همه نوکرها» نوشته «محمدرضا حدادپور جهرمی» داستانی است از زبان شخصیتی که جزو سربازان و همسفران قافله امام حسین (ع) است و رویدادهای مختلفی که اتفاق افتاده از نگاه این شخص با زبان خاص و جذاب روایت شده است.
ویژگی برجسته این کتاب بدل قرار دادن و عوض کردن اسامی و شخصیتهای هزار و 400 سال پیش با اسامی امروز است. بهعنوان مثال به جای حکام حجاز و مکه، دولت عربستان و حکام سعودی بدل قرار میگیرند. حشدالشعبی همان شیعیان خاص حضرت نامیده میشوند که در عراق هستند و... همین نامگذاری و امروزیسازی شاید برای برخی که بهسختی با متون تاریخی ارتباط برقرار میکنند، مفید باشد. ویژگی دیگر کتاب «همه نوکرها» عینی کردن فراز جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است.
بخشی از متن کتاب
اصلاً قرارمان در خاک عربستان نبود. حتی آرایش جنگی یا عملیاتی هم نداشتیم که کسی بخواهد فکر کند قصد عملیات یا جنگ داریم. اما در کمتر از هفت روز پس از ورود کاروان ما به مکه و استقرار در آنجا، بچههای اطلاعات از طریق مسئولان حکومتی آنجا اخباری مبنی بر زیر نظر داشتن ما بهصورت غیرطبیعی دریافت کردند.
این مشکلی نبود که بشود به همین راحتیها از کنارش رد شد، اما آنچه کار را مشکلتر میکرد، این بود که ابتکار عمل دست ما نبود. فقط باید صبر میکردیم تا ببینیم حرکت بعدی آنها چیست.
کنترل جو التهاب در کاروانی که زن و بچه و پیر در کنار نیروهای نظامی و امنیتی هستند و با هم به زیارت خانه خدا رفتهاند، کار مشکلی بوده و هست؛ اما آن جو بهخوبی کنترل شد و مردم زیارت کردند.
فقط باید منتظر میماندیم ببینیم چه میشود. تا روز هفتم ذیالحجه هیچ اتفاق عملیاتی خاصی از طرف مقابل نیفتاد؛ بهجز دو، سه پیام محرمانه که نزدیک بود سرنوشت جنبش را عوض کند. نامههایی از طرف اشخاصی به فرمانده ما فرستاده شده بود که نمیشد به همین راحتی از کنارش گذشت؛ دو نامه بود که ذهن من و امثال من را که نیروهای درجه سوم بودیم، مشغول کرده بود و جرئت هم نداشتیم دربارهاش بپرسیم.
یکی از آن نامهها از طرف نیروهای مردمی عراق بود که اوضاع آنجا را برای عملیات مساعد دانسته بودند و پیشنهادشان این بود که هرچه سریعتر به آنجا برویم و مدیریت بحرانش را به دست بگیریم. این پیشنهادی نبود که بشود بهسادگی از کنارش گذشت. حتی تعلل در پذیرش آن منجر به پیشامدهای ناگوارتری میشد.
یکی دیگر از آن نامهها هم از طرف یکی از رجال سیاسی خودمان به فرمانده رسیده بود که سرتاسر مصلحت بود و شکلی دیپلماتیک داشت. نمیدانیم چرا این نامه، بیشتر از هر چیز دیگری فرمانده را به هم ریخت و ناراحتش کرد.
بلافاصله، شاید فقط به فاصله یکی دو روز همان رجل سیاسی بهقصد زیارت خانه خدا، به عربستان آمد و دیدارهای مفصلی هم با همتای عربستانی خود داشت. نمیدانم در آن دیدار چه گذشت و علاقهای هم به دانستنش ندارم! اما هرچه بود سبب شد لحن سخن گفتن آن رجل سیاسی در دیدار با فرمانده ما تغییر کند؛ طوری که دل ما اطرافیان را خون کرد چه برسد به دل فرماندهای که چیزهایی را رصد کرده بود که میدانست بقیه در خواب هم آنها را نمیبینند.»
انتهای پیام/ 161