به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «علیرضا محمدی» دبیر سرویس ایثار و مقاومت روزنامه جوان در یادداشتی با عنوان «فقط سالی یک بار» برای خبرگزاری دفاع مقدس به مناسبت روز خبرنگار نوشت:
اگر از من بپرسند نوشتن در حوزه دفاع مقدس کار سختی است یا نه؟ میگویم میتواند کار سختی نباشد؛ به شرط آنکه بتوانیم بی خیال صدای غصهدار مادران شهدا از پشت خطوط تلفن بشویم. یا اگر بخت همراهیمان کند و هر ماه خبر فوت یکی از والدین شهدا را نشنویم، نوشتن در این حوزه هم میتواند با دغدغه کمتری دنبال شود.
خیلی وقتها به این فکر میکنم که من به عنوان خبرنگار حوزه ایثار و شهادت میتوانم دیده و شنیدههایم در این خصوص را بنویسم، اما نمیتوانم با زبان برای کسی تعریف کنم. علتش شاید چنین توضیحی داشته باشد که قرار نیست کسی خبرنگار این حوزه را درک کند! درکی هم نباشد گوش شنوایی نیست. بحث زاویه گرفتن یا عناد نیست، برای خیلیها این سوال پیش میآید که چرا باید برای شهادت رزمندهای در 35 سال پیش، الان غصه دار شویم و در محاورات روزانه از آن حرف بزنیم؟
پرسشگر چنین سوالی تقصیر ندارد. اگر او اشکهای تر و تازه مادران شهدا را میدید که چطور بعد از این همه سال مثل روز اول داغدار عزیزشان هستند، میتوانست حق را به ما بدهد. اما قرار نیست همه این چیزها را از نزدیک ببینند. قرار است منِ خبرنگار اینها را ببینم و بنویسم و به دیگران انتقال بدهم. اما وای به روزی که قلم خوبی نداشته باشم. آن وقت اولین کسی که حسرت این بی هنری را میخورد، پیش از هر سردبیر یا ویراستاری، خودم هستم.
نمی دانم چرا ما خبرنگارهای حوزه ایثار و شهادت وقتی قرار است یادداشتی با موضوع کاریمان بنویسیم، ناخودآگاه سر قلم را به طرف دغدغهها سُر میدهیم. شاید دیده نشدنها و عدم توجه به حوزه کاری ما از سوی قشری از مردم و مسئولین، عقدهای (بخوانیم غصهای) در دلمان ایجاد کرده است. یا شاید قلم ما هنوز بغض فروخورده مدافع حرمی را دارد که موقع خداحافظی از کودک خردسالش به زحمت از او دل کند و برای همیشه در پیچ خیابان ناپدید شد.
فرهیختهای میگفت در حوزه دفاع مقدس گذشت زمان بزرگترین مشکل است. این زمان است که حافظهها را ضعیف میکند و والدین شهدا را ضعیفتر. زمان، کم توجهیها، خبرنگارانی که کابوس ندیده شدن آنها را از حوزه جنگ فراری میدهد، شلوغی جامعه سیاستزدهای که اخبار فوت مادر یک شهید را لابهلای خبرهای گوناگون قورت میدهد، همدردی با خانواده مفقودالاثر، شریک شدن در غم جانباز شیمیایی، تحمل بار سنگین تاریخی که قرار است به عنوان یک خبرنگار بخش شفاهی آن را ثبت کنیم و... همگی مشکلاتی هستند که خبرنگار این حوزه باید با آن رو به رو بشود و هیچ وقت و هیچ جا نتواند از آنها سخن بگوید؛ الا وقتی که یک همکار از او میخواهد به مناسبت روز خبرنگار یادداشتی برایش بنویسد.
کسی از من نخواست یادداشتم را به دغدغههایم بکشانم. اما من دغدغه دارم. هر روز به آن فکر میکنم و سالی یکبار اجازه حرف زدن در موردش را دارم. فقط سالی یکبار آن هم در روز خبرنگار!
انتهای پیام/ 141