جویدن سیم ارتباطی دشمن با دندان در آخرین لحظات شهادت

شهید «موحددانش» در حالی که زخمی شده بود، خودش را به سنگر عراقی‌ها رسانده، سیم ارتباطی آنان را جوید تا مانع از ارتباط آنان با عقبه شود و دشمن پس از قطع شدن سیم متوجه موضوع شده و او را به رگبار می‌بندد.
کد خبر: ۳۰۲۰۷۷
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۸ - 04August 2018

جویدن سیم ارتباطی دشمن با دندان در آخرین لحظات شهادت///13مردادماه سالروز شهادت شهیدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از تهران، «علیرضا موحددانش» در 27 شهریور سال 1334 در تهران به دنیا آمد. وی اولین فرزند خانواده بود.

در سال 1355 پس از دریافت مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست.

در سال 1355 پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه «تبریز» شد و در رشته مهندسی برق به کسب علم مشغول شد.

پس از پیروزی انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی «شمیران» به فعالیت مشغول شد. وی  در فروردین سال 58 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و ابتدا ماموریت حراست از خانه امام خمینی را برعهده گرفت.

با آغاز نا آرامی های «کردستان» به آنجا رفت و در چند عملیات شرکت کرد. با آغاز جنگ تا پایان آذر سال 1359 در جبهه آبادان به همراه «محمدجهان آرا» به رزم و شناسایی مواضع دشمن در خرمشهر مشغول بود. پس از آن به عنوان جانشین شهید «محسن وزوائی» در عملیات بازی‌دراز 2 حضور یافت.

در شهریور 1360 طی عملیات بازی دراز 3، یک دستش قطع شد. پس از عملیات «مطلع الفجر» به مکه رفت. قبل از عملیات فتح المبین، به تیپ 27  محمد رسول الله (ص) اعزام شد تا به عنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر ماموریتش را انجام دهد.

وی پس از خاتمه این عملیات، فرماندهی گردان «حبیب بن مظاهر» را بر عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل چهارگانه عملیات فتح خرمشهر ایفا کرد.

در جریان مرحله اول همین عملیات برادر کوچکتر او «محمدرضا موحددانش» که عهده دار جانشینی فرماندهی گردان «سلمان فارسی» بود، شهید شد. وی تنها به اصرار سردار جاویدالاثر «احمد متوسلیان» حاضر شد به مدت 48 ساعت به همراه جسد برادرش به تهران بازگردد.

پس از عملیات الی بیت المقدس به همراه قوای محمد رسول الله (ص) به لبنان اعزام شد. در شهریور 1361 بعد از بازگشت از لبنان با حکم «محسن رضائی» فرمانده وقت سپاه، فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت و در عملیات «والفجر1»با این تیپ وارد عملیات شد و در همین عملیات نیز دوباره مجروح شد.

وی در تاریخ 13 مردادماه 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه «حاج عمران» در حالی که فرماندهی تیپ را برعهده داشت، به شهادت رسید. او در حالی که زخمی شده بود، خودش را به سنگر عراقی ها رسانده، سیم ارتباطی آنان را جوید تا مانع از ارتباط آنان با عقبه شود. پس از قطع شدن سیم که دشمن متوجه این کار وی می شود، او را به رگبار بست.

از وی یک  فرزند دختر به یادگار مانده و مزار مطهر وی در قطعه 24 بهشت زهرا (س) تهران است.

خاطره ای از خواهر شهید

علیرضا را در مکه به علت چسباندن تصاویر امام روی دیوارها و پشت کمر پلیس های عربستان دستگیر کردند. عکس ها داخل دست مصنوعی‌اش بود. او را به سلول انفرادی انداختند. عکس «فهد» را از دیوار سلول پائین آورد و عکس امام را جای آن چسباند.

آن ها که دیدند، برای بار چندم علیرضا را گشتند و چیزی پیدا نکردند. سرهنگ عرب پرسید: «این عکس ها را از کجا آوردی؟» علیرضا جواب داد: «از غیب برایم می آید!» سلولش را عوض کردند و دو محافظ برای او گذاشتند. نیمه های شب که آن ها خواب آلود شده و چرت می زدند، باز علیرضا عکس ها را عوض می کرد. صبح که مسئولان آن ها این قضیه را فهمیدند، علیرضا را آوردند و به او گفتند: «توآدم عجیبی هستی، تا بیشتر از این دردسر درست نکرده‌ای، بهتر است که بروی.» و او را آزاد کردند.

فرازهایی از وصیت نامه شهید

مردم، بدانید و آگاه باشید که در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد  و مومن با تمام آگاهی و بینش انتخاب می کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.

امام حسین (ع) بزرگ سرور آزادگان و این راهنمای شهادت می‌فرماید: زندگی عقیده است و جهاد در راه آن.من نیز از زمان انقلاب به رهبری روحانیت مبارز و متعهد ودر صدر آن امام عزیزمان که جانم فدایش، عقیده‌ام را انتخاب کرده‌ام و در راه رسیدن به هدفم جنگیدم و این افتخاری است که برای نیل به مقصودم  کشته شوم.

خواهرم؛ زنی که همه جا را می بیند و خود دیده نمی شود، خود محرومیتی را برای استعمار تحمیل کرده و زینب (س) نیز چنین بود.

مادرم؛ عزیزم به مادران بگو مبادا از رفتن فرزندتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب (س) را بدهید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها