یادداشت/ هاشمی‌زاده

عارف مجاهدی که برای همیشه تاریخ ماندگار و چراغ راه جبهه توحید است

چمران، سردار و چریک جنگ‌های نامنظم، همان رزمنده جبهه‌های مقاومت فلسطین و لبنان، عارفی خداشناس و حق‌طلب که برای همیشه تاریخ ماندگار و در عرصه مقاومت و ایثار و جهاد و پایداری راه حق را به مبارزان جبهه توحید یادآوری و نشان می‌دهد.
کد خبر: ۲۴۳۹۹۴
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۷ - 21June 2017

شهید مصطفی چمران شهیدی شناخته شده در دنیاست/برای همیشه تاریخ ماندگار و چراغ راه جبهه توحید برای مبارزان استگروه استان‌های دفاع پرس استان تهران، مصطفی چمران شهیدی که مرزهای ایثار و علم را با هم در نوردیده و همه عمر در حال مبارزه و جهاد اکبر بود. وی یکی از مریدان و شاگردان واقعی امام خمینی (ره) بود، حتی همانند رهبرش در تبعید به سر برد. هرچند که این مبارز و عارف نستوه از این تبعید بهره‌ها برد و توانست به بسیاری از مهارت‌ها و تجربه‌های جنگی در جنوب لبنان دست یابد.

تاریخ کمتر شخصیتی همانند شهید دکتر «مصطفی چمران» را به خود دیده است که مهارت‌های گوناگون را دارا بوده و دارای روحیه لطیف و معنوی باشد و همچنین بتواند در همه عرصه‌های علمی، دینی، ارزشی و نظامی خوش بدرخشد و دوست و دشمن از وی به نیکی یاد کنند.

شهید مصطفی چمران، سردار و چریک جنگ‌های نامنظم، همان رزمنده جبهه‌های مقاومت فلسطین و لبنان، عارفی خداشناس و حق‌طلب که به همه زیبایی‌های خدا می‌اندیشید و با این که مرد جبهه حماسه و جهاد بود، ولی روحیه لطیف و عرفانی داشت.

وی به نکاتی می‌اندیشید و توجه می‌کرد که کمتر انسان‌های دیگر می‌اندیشیدند، در دوران نوجوانی پولش را به فقیر می‌دهد و آن شب در کنار آن فقیر می‌نشیند تا سرما و مشکلات را درک کند. حس همدردی و نوع‌دوستی و عرفان خداشناسی دارد که نظیر ندارد.

وقتی لبنان بود، شب‌ها در کنار بچه‌های یتیم و بی‌سرپرست می‌ماند و به هر کدام توجه و رسیدگی می‌کرد، پدری می‌شود برای آن‌ها و به طور یقین بسیاری از آن‌ها رزمندگان و شهدای جبهه مقاومت شدند.

وقتی در لبنان «فالانژیست»ها سراغ  چمران را از خودش می‌گیرند، وی در حال بنایی بوده و آن‌ها نمی‌فهمند که این فرد خود چمران است و نمی‌توانند وی را بیابند و ترورش کنند، زیرا باور نمی‌کنند مرد صحنه پیکار و جهاد این چنین باشد و چه خوب مفهوم عبودیت و بندگی را می‌دانست، چه لحظات و زندگی و رفتارهای زیبایی داشت و مسلمان و انسان کامل و رشدیافته‌ای بود که همه هواهای نفسانی و لذت‌های دنیایی برایش کمرنگ و همه عمر در حال مبارزه با نفس (جهاد اکبر) بوده و به درجه‌ای از ایمان عقیده داشت که همه زندگی‌اش را وقف اسلام که بزرگترین هدف و آرمان زندگی‌اش کرده بود و در یک کلمه خدایی و متعالی زندگی می‌کرد.

چمران با تخصصی که داشت می‌توانست زندگی آرام و به دور از جنگ را تجربه کند، ولی نه، وی به مولایش علی (ع) اقتدا کرد و برای تظلم‌خواهی مظلومان عالم به پا خاست و چه خوب اجرش را با شهادت در خاک وطنش گرفت.

چمران از مبارزه و جهاد، درس مقاومت و ایثار آموخته بود

شهیدی که به تعبیر خودش دنیا و امکاناتش را سه طلاقه می‌کند و امکانات آمریکا را رها می‌کند و به لبنان می‌رود تا به فریاد مظلومیت شیعیان لبنان برسد.

شهیدی که در دوران جنگ تحمیلی نه به عنوان فرمانده، بلکه جنگاوری دلیر و شجاع به جبهه می‌رود و می‌جنگد، فردی که همه رزمندگان به ویژه برادران ارتشی نیز وی را قبول داشتند، زیرا می‌دانستند وی سرآمد همه آن‌ها در زمینه جنگ تخصص و تجربه دارد.

حتی یک لحظه در آمریکا خدا را فراموش نکرد

هنگامی که شهید چمران ایران را می‌خواهد ترک کند، مادربزگوار و اندیشمندی که چنین فرزند نمونه‌ای تربیت کرده است، به فرزندش در هنگام خداحافظی می‌گوید: «مصطفی، من تو را بزرگ كردم، با جان و شيره خود تو را پرورش دادم و اكنون كه می‌روی از تو هيچ نمی‌خواهم و هيچ انتظاری از تو ندارم، فقط يک وصيت می‌كنم و آن اين كه خدای بزرگ را فراموش نكنی».

وقتی برمی‌گردد خطاب به مادرش می‌گوید: «مادرم، بعد از 22 سال به ميهن عزيز خود باز می‌گردم و به تو اطمينان می‌دهم كه در اين مدت دراز حتی يک لحظه خدا را فراموش نكردم، عشق او آن قدر با تار و پود وجودم آميخته بود كه يک لحظه حيات من بدون حضور او ميسر نبود».

این عرفان و اوج بندگی است و چه زیبا نقش مادر این شهید ترسیم می‌شود و چه خوب فرزندش را ترغیب به اطاعت و بندگی می‌کند.

شهید چمران مناجات‌ها و دل‌نوشته‌های بسیاری دارد که نشان از روح متعالی و روشن ضمیر وی دارد، شاید بهتر باشد که به جای هرکلام و نوشته‌ای به بخش کوتاهی از چند مطلب وی بپردازیم تا به عمق روح و ژرفای نگاه و اندیشه‌اش بیشتر پی‌ببریم زیرا این نوشته‌ها بهترین وگویاترین مطلب برای معرفی وی هستند و از روحیه لطیف و طبع سرشار از ذوق و عرفان وی حکایت می کند.

مناجات و دل‌نوشته‌های شهید چمران

سوگند به شیعه

«به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علی سوگند، به حسین سوگند، به روح سوگند، به بی‌نهایت سوگند، به نور سوگند، به دریای وسیع سوگند، به امواج روح‌افزا سوگند، به کوه‌های سر به فلک کشیده سوگند، به شیپور جنگ سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداییان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجرکشیده گان سوگند، به اشک یتیمان سوگند، به آه جانسوز بیوه زنان سوگند، به تنهایی مردان بلند سوگند که من عاشق زیبائیم. چه زیباست همدرد علی شدن، زجر کشیدن، از طرف پست‌ترین جنایتکاران تهمت شنیدن، از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن، چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب، سینه داغدار را گشودن و خروشیدن و با ستارگان زیبای آسمان سخن گفتن، چه زیباست که در این موهبت بزرگ الهی که نامش غم و درد است، شیعه تمام عیار علی شد».
 
در سرزمین کفر، برای حق قیام کرده و همیشه خدایا با من بودی

«خدایا می‌دانی که در زندگی پرتلاطم خود، لحظه‌ای تو را فراموش نکردم. همه جا به طرفداری حق قیام کرده‌ام. حق را گفته‌ام. از مکتب مقدس تو در هر شرایطی دفاع کرده‌ام. کمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منکران وجودت عرضه کرده‌ام و از تهمت‌ها و بدگویی‌ها و ناسزاهای آنها ابا نکردم. در آن روزگاری که طرفداری ازاسلام به ارتجاع و به قهقراگری تعبیر می‌شد و کمتر کسی جرأت می‌کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه جا، حتی در سرزمین کفر، علم اسلام را بر می‌افراشتم و با تبلیغ منطقی و قوی خود، همه مخالفین را وادار به احترام می‌کردم و تو ای خدای بزرگ! خوب می‌دانی که این فقط بر اساس اعتقاد و ایمان قلبی من بود و هیچ محرک دیگری جز تو نمی‌توانست داشته باشد».
 
 فقر مرا پروراند و در این کوره ذوب شدم

«فقر و بی‌چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان‌ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می‌گذارد و فقر اجازه نمی‌دهد که یتیمانش را نگهبانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می‌کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد ، من می‌سوزم، آب می‌شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین‌ترین قتالها و جنگ‌آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی‌تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می‌بینم و صبر می‌کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته‌ام و آنقدر احساس بی‌نیازی می‌کنم که زیر سخت‌ترین ضربه‌ها و کوبنده‌ترین هجوم‌ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی‌کنم».

شرف شیعه شهادت و اقتدا به راه امام حسین (ع) است

«خدایا تو را شکر می‌کنم که شیعیان را با اسلحه شهادت مجهز کردی که علیه طاغوت‌ها و ستمگران و تجاوزگران قیام کنند و با خون سرخ خود، ذلت هزار ساله را از دامن تشیع پاک کنند و ارزش و اهمیت شهادت را در معرکه حیات بفهمند و با ایمان خدایی و اراده آهنین، خود را از لجن‌زار اسارت جسدی و روحی نجات بخشند. علی‌وار زندگی کنند و در راه سرخ حسین (ع) قدم بگذارند و شرف و افتخار راستین تشیع را که قرن‌ها دستخوش چپاول ستمگران بود دوباره کسب کنند»‌.
 
 ای خدای بی‌نیاز همواره صدای ناله‌هایم را شنیدی

«خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.»

«خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.»
 
 خدایا تنها با توراز و نیاز می کنم وبه سویت می آیم
 
«خدایا عذر می‌خواهم از این که در مقابل تو می‌ایستم و از خود سخن می‌گویم و خود را چیزی به حساب می‌آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدایا آنچه می‌گویم از قلبم می‌جوشد و از روحم لبریز می‌شود. خدایا دل شکسته‌ام، زجر کشیده‌ام، ظلم زده‌ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده‌ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته‌ام، تنها تو را می‌شناسم، تنها به سوی تو می‌آیم، تنها با تو راز و نیاز می‌کنم».
 
نجواها و مناجات چمران راه عبوری برای انسان‌های موحد و خداشناس است

 این نجواها و مناجات‌ها از عمق و سودای وجود شهید چمران بیرون می‌آمد و بر دل هر انسان موحد و خداشناسی می‌نشیند و چه پرمعنا جهان پیرامون و مشکلات و دردهای که تا عمق جانشان را شعله‌ور می‌سازد به تصویر می‌کشد و بیان می‌کند گویی آنچه می‌گوید ملموس می‌توانی بینی و از همه این مسائل و مشکلات برای تقرب به خدا و جداشدن از جهان مادی بهره می‌برد و فقط «ایاک نعبد و ایاک نستعین» تنها تو را می‌پرستم و از تو کمک و یاری می‌خواهم را تداعی می‌کند.
 
عارف خداشناس در لحظات مرگش با بند بند اعضای بدنش نجوا می‌کند

چه زیبا و مقتدر خدا را می‌خواند، چه دردمندانه و عاشقانه از پاهایش استواری را طلب می‌کند و امید به آرامش و رهایی از این همه کار و فعالیت می‌دهد، چه خوب تسلط انسان عارف و خداشناس بر بند بند اعضای بدن را نشان می‌دهد عمری در اطاعت خدا و رضایش گام برداشته و در لحظات آخر عمر خود به نجوای عاشقانه می‌پردازد و از اعضای بدنش برای تکمیل و کمال رسیدن نقطه رهایی آنچه سال‌ها آرزویش بوده «شهادت» کمک و یاری می‌طلبد می‌خواهد تا لحظه‌ای که نفس در کالبد خاکی دارد بجنگد و استوار باشد حتی تا دم رفتن و جدایی از این دنیا (مرگ) استوار و محکم قدم بردارد.
 
چه خوب شکوهمند زندگی کرد و چه زیبا به سوی معشوق ابدی و ازلی که از همه هستی و تعلقاتش گذشت. این را می‌دانید انسان ریزبین و نکته‌سنج و با روحیه لطیف انسانی خیلی سخت‌تر از دیگران از تعلقات جدا می‌شود ولی ایمان و استواری افکار و اندیشه و هدف آرمان وی است که «دکتر چمران» را از همه تعلقات جدا می‌سازد.  

چمران زندگی خدایی و با دردمندان بودن ر ا آگاهانه انتخاب کرده بود تا به خدا برسد

زندگی با دردمندان برای چمران یک انتخاب است حکم اجبار ندارد زندگی در جنوب لبنان آشنایی با «امام موسی صدر» و حضور در جبهه خوزستان ایران اینها برای چمران ارزش است.
 
چمران می‌توانست آرام و راحت با تخصص و مهارت‌هایی که داشت بهترین و مرفه‌ترین زندگی را انتخاب کند ولی نکرد چرا که روح معنوی و سرشار از جوشش انسانیت و محبت الهی‌اش وی را به سوی کمال و لقای الهی فرا می‌خواند. اعتبار و آبرو و عزت چمران را یکه‌تاز در وادی حقیقت و راستی کرده بود و دنیای مادی و ظواهرش برای وی بی‌ارزش و اعتبار بود لیاقت چمران (ذره ذره) آب شدن در راه آرمان و هدفش بود تا رسیدن به لقای معبودش بود.

با خواندن زندگی و دست‌نوشته‌های چمران زندگی انسان کامل و متعالی را بیاموزیم
 
خوب است نسل جوان جامعه اسلامی و همه آنها که به دنبال حقیقت و معنویت و عرفان هستند به بررسی همه‌جانبه زندگی شهدا به ویژه شهید دکتر «مصطفی چمران » سردار جنگ‌های نامنظم، دکترای فیزیک پلاسما، فرمانده دوران جنگ و... قهرمان و دلاور نبرد و عرفان و مناجا‌ت‌های عارفانه بپردازند تا بلکه هر فرد به اندازه ظرفیت و درجه ایمان خود توشه‌ای از زندگی مرد جبهه حق و خداشناسی بردارد و پی ببرد چگونه ذره ذره «دکتر چمران» به سوی کمال گام برمی‌دارد.
 
چگونه تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند، با همه سختی‌ها و تنگتاها و تنگ‌نظری‌ها و کمبودها در دوران بنی‌صدر می‌ماند و به مبارزه و جنگ ادامه می‌دهد، منتظر نمی‌ماند مشکلات حل و راه‌ها هموار شود بلکه دل به دریای جنگ می‌زند و ققنوس‌وار می‌جنگد و می‌سوزد و نور از خود متصاعد می‌کند و اطرافش را روشن و منور می‌سازد و به پیش می‌رود.
 
چمران ماندگار جبهه مقاومت است
 
چمران زنده همیشه تاریخ انسانیت و جوانمردی و اخلاص است، چمران تا تاریخ مقاومت و حماسه و جهاد و انتفاضه وجود دارد چمران نیز زنده است. روح مقاومت و ایثاری که در جنوب لبنان و در بین جوانان مقاومت شعله می‌کشد و تداعی‌بخش حضور چمران است. هنوز نه تنها جبهه‌های جنوب ایران و همرزمانش یاد چمران را زنده نگه می‌دارند که مردم جنوب لبنان نیز هرگز چمران را از یادشان نمی‌برند.
 
چمران برای همیشه تاریخ ماندگار و در عرصه مقاومت و ایثار و جهاد و پایداری راه حق را به مبارزان جبهه توحید یادآوری و نشان می‌دهد.
 
انتهای پیام/191
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار