حماسه‌آفرینان والفجر8 /1

حکایت توپ‌هایی که در والفجر 8 سینه دشمن را نشانه گرفت

نیروهای پدافند هوایی تجربه عراقی‌ها در عملیات والفجر8 را به کار گرفتند و از ضد هوایی برای از بین بردن دشمن استفاده کردند.
کد خبر: ۲۲۷۳۳۲
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۳ - 15February 2017
حکایت توپ‌هایی که در والفجر 8 سینه دشمن را نشانه گرفت

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: عملیات والفجر8 از جمله عملیات های مهم و موفقیت آمیز رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود. به کارگیری مهندسی قوی، فرماندهی درست، برنامه ریزی دقیق و خلاقیت در این عملیات باعث شد موفقیتی را در مقطع سرنوشت سازی از دفاع مقدس رقم بزند که تجربیات آن بعدها در عرصه های مختلف کشور استفاده شد.

رزمندگان از یگان های مختلف پیش از عملیات با آموزش های لازم و طرح مانورهای متعدد آماده انجام عملیات شدند. هرکس به فراخور مسئولیت و کار خود تلاش کرد تا در صحنه این نبرد به بهترین نحو عمل کند. یگان های لشکر10 سیدالشهدا که آن زمان به تیپ سیدالشهدا معروف بودند، در این عملیات نقش مهمی را ایفا کردند. این یگان از جمله یگان های عمل کننده بود که توانست یکی از بازوان انجام عملیات باشد.

به مناسبت سالروز عملیات والفجر8 خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس سری گفت و گویی هایی را با نیروهای لشکر10 سیدالشهدا انجام داده است که در ادامه بخش اول این گفت و گو را با «سعید اکبری» می خوانید.

دفاع پرس: زمانی که به جبهه رفتید چند سال داشتید و در کجا مشغول بودید؟

اکبری: زمانی که به جبهه اعزام شدم، دانش آموز بودم و در منطقه شهرزیبا ساکن بودیم. سال 61 در مقطع اول متوسطه مشغول به تحصیل بودم که وارد جبهه شدم.

ابتدا به کردستان رفتیم و به عنوان گروه ضربت در محور بانه سردشت در جایی به نام «مقر کوخان» مستقر شدیم. محل استقرارمان در همین نقطه بود و فقط در صورت حمله اشرار و کوموله ها به صورت گروهی برای مقابله به مناطق مختلف اعزام، می شدیم و بار دیگر به مقر برمی گشتیم.

دفاع پرس: چطور وارد لشکر 10 سیدالشهدا شدید؟

اکبری: بعد از این مقطع در اواخر سال 62 بود که وارد تیپ سیدالشهدا شدم. آن زمان «حاج کاظم رستگار» فرمانده تیپ بود. من که پیش از آن هم در گردان پیاده مشغول به انجام وظیفه بودم، این بار توسط حاج همت که نیروها را تقسیم می کرد و عده ای را در لشکر 27 نگه می داشت و عده ای دیگر را به تیپ سیدالشهدا می فرستاد به تیپ رفتم. از آنجا که لشکر 27 اسم و رسم بزرگتری داشت و شناخته شده تر بود شاید رزمنده ها علاقه مند نبودند که از لشکر جدا شده و به تیپ سیدالشهدا بروند. من هم به واسطه اینکه کمی انگلیسی بلد بودم با صحبت هایی که حاج همت کرد، راضی شدم به تیپ بروم.

با ورودم به تیپ سیدالشهدا وارد گردان پدافند شدم. علی اصغر بابایی از اهالی نطنز اصفهان فرمانده ما در گردان بود. انسانی هنرمند، باوقار با روحیه ای خاص و طبع هنری که از طریق گردان های تهران وارد تیپ سیدالشهدا شده بود.

دفاع پرس: خودتان وارد گردان پدافند هوایی شدید یا بنا به نیاز و دستور فرماندهان به این یگان رفتید؟

اکبری: زمانی که در گردان پیاده بودم، آموزش هایی را دیدم؛ ولی چون زمینه کار فنی داشتم و از کار مکانیکی هم سر در می آوردم به عنوان نیروی تعمیر و نگهداری در گردان پدافند هوایی مشغول شدم. با حضور در اردوگاه کوهدشت کار حفاظت از چند توپ از جمله توپ 57 میلیمتری و توپ های دیگر و آمادگی دفاع هوایی را برعهده داشتم.

دفاع پرس: تا پایان جنگ در پدافند بودید؟

اکبری: بله. واسطه ماندن من در پدافند شهید بابایی شد. از من قول گرفت که هر زمان که به عنوان بسیجی به جبهه آمدم، در  پدافند مشغول باشم و من هم به شهید قول دادم. تا پایان جنگ هم در تیپ سیدالشهدا که بعدها لشکر شد، در گردان پدافند هوایی ماندم. در مقطعی که شهید رستگار نبودند از تیپ به لشکر حضرت رسول (ص) رفتم؛ ولی بعد روی کار آمدن حاج علی فضلی به تیپ برگشتم.

دفاع پرس: از عملیات والفجر8 بگویید که چطور وارد عملیات شدید؟

اکبری: ما جزو اولین نیروهایی بودیم که بعد اطلاعات وارد منطقه طرح مانور والفجر8 شدیم. جزو ششمین نفرهایی بودیم که به همراه شهید «جنگروی» وارد منطقه خرمشهر شدیم. قرار بود تیپ سیدالشهدا در «ام النوشه» عمل کند و «ام الرصاص» منطقه ای بود که در آن نیروهای تیپ سیدالشهدا وارد عمل می شد. 

دفاع پرس: قرار بود شما چه کاری انجام بدهید؟

اکبری: طرح مانور سختی داشتیم، شب ها به منطقه می رفتیم و جای سکو و توپ ها را شناسایی می کردیم و نحوه چینش سلاح ها را به دست می آوردیم. یک ماه قبل از والفجر8 در همان منطقه هماهنگ با گردان های غواصی با تیرهای واقعی طرح مانور را ایجاد می کردیم. به این صورت که باید روی قایق ها شلیک می کردیم و آتش می ریختیم تا نیروها عادت کنند زیر آتش حرکت کرده و عملیات را انجام دهند. واقعا کار سختی بود.

دفاع پرس: در عملیات چطور؟

اکبری: رو به روی منطقه مانور، آن طرف اروند، در برخی از جاها نزدیک به 100 یا 150 متر با دشمن فاصله داشتیم. باید کار می کردیم و برای ضد هوایی زمینه می ساختیم. مهمات ضد هوایی می گرفتیم، اما خرج نمی کردیم و نگه می داشتیم تا از آن در مواجهه با دشمن استفاده کنیم؛ چون قرار بود نیروها به آب بزنند و ممکن بود بعد از رفتن نیروها به آب، اسلحه ها کار نکند.

در چهار نقطه از اروند نواحی ای را مشخص کردیم و سکویی ساختیم. مهمات و گلوله های توپ 57 میلیمتری را که هر کدام نزدیک به هشت کیلوگرم وزن داشت، در چند مرحله از طریق کوله به محل سکو ها آوردیم. هر بار نزدیک به 50 کیلو مهمات را با گونی به خود می بستیم و تا محل مورد نظر می آوردیم. تمام این کارها شبانه انجام می شد تا دشمن چیزی متوجه نشود.

جعفری یکی از نیروهای ما بود که از شدت کار سر زانوهایش زخم شده بود. تا شب عملیات مجبور بودیم چند قبضه توپ و ضد هوایی را در منطقه های مورد نظرمان آماده کنیم تا شب عملیات همراه با حرکت غواص ها این توپ ها را بالای سکوها ببریم. قطعات توپ و قبضه ها را در طول زمان بردیم و مونتاژ کردیم. برای استفاده از آن ها هم باید حتما با فرمانده هماهنگ می کردیم.

دفاع پرس: تا قبل از آغاز رسمی عملیات شهید هم دادید؟

اکبری: قبل از عملیات دو شهید و چند مجروح دادیم. «سید وهاب جعفری» مسئول آتشبار بود که شهید شد و برادرش هم مجروح شد. رزمنده ای به نام «جدیری» نیز به شهادت رسید. نزدیک به عملیات کنار اروند کار می کردیم. در سوله ای که کار می کردیم، سوراخی قرار داشت که در اثر رفت و آمد ما این سوراخ تاریک و روشن می شد و دشمن از این طریق توانسته بود بفهمد که کسی آنجاست. عراقی ها یک موشک هدایت شونده شلیک کردند که به کناره سوله خورد و حالت موجی ایجاد شد و برخی نیروها را زخمی کرد.

دفاع پرس: از سختی های کارتان در عملیات بگویید.

اکبری: آن زمان فرمانده گردان شهید غفاری بود. به قرارگاه کربلا اعلام کردیم که توپ بیشتری می خواهیم. در مضیقه هم بودیم و نمی توانستیم عنوان کنیم که این توپ ها را برای اهداف زمینی می خواهیم. سعی کردیم سهمیه تیرمان را بالا ببریم و از گلوله های لشکرهای دیگر و حتی ارتش هم استفاده کنیم.

زحمت زیادی کشیده شد به خصوص شهید غفاری تلاش های بسیاری کرد. کل جمعیتی که وارد این کار شدیم حدود 60 نفر بودیم. کنار هر قبضه توپ، تیربار نیز گذاشتیم و به نوعی صف اول درگیری را تشکیل دادیم و با هماهنگی با نیروهای غواص و تخریب برنامه ریختیم که اگر لازم بود به جایی تیراندازی کنیم این کار را انجام بدهیم.

دفاع پرس: چه کسی این تدبیر را که از ضد هوایی ها در مواجهه با نیروهای پیاده دشمن استفاده کنیم رسیده بود؟

اکبری: تجربه خود عراقی ها را به کار گرفتیم که از ضد هوایی برای از بین بردن نیروها استفاده می کردند. ضد هوایی ها قدرت خیلی بالایی داشتند. آن شب نزدیک به هزار گلوله استفاده کردیم. آنقدر حجم آتش ما بالا بود که بعد از آن لوله قبضه را عوض کردم.

یک شب قبل عملیات در ام الرصاص طرح فریب را انجام دادیم. غواص ها به آب زدند و ماهم آماده شدیم و قبضه ها را به بالای سکوها بردیم. تیربارها را آماده کردیم و ایستادیم تا نیروهای غواص به آنجا برسند. بعد از اینکه گردان ها وارد آب شدند تا از آب عبور کنند، آتش دشمن روی قایق ها زیاد شد. آن لحظه کار ما شروع شد. دوستم حبیب با رگبار به سمت دشمن زد که سنگر دشمن نابود شد. کمی از حجم آتش کم شد. به عمق دشمن نگاه می کردیم تا هرجا نور و آتشی می بینیم هدف قرار دهیم.

دفاع پرس: دشمن از نیروی هوایی استفاده نکرد که لازم باشد ضد هوایی بزند؟

اکبری: اولین کار ما به این صورت بود. شهید هم نداشتیم. به خاطر شدت آتش ما قبضه آن شب گیر کرد چرا که می خواستیم زیر حجم آتش ما قایق ها راحت تر به آن سوی اروند برود. در این بخش به خوبی عمل کردیم. صبح قبضه ها را پایین کشیدیم تا به عنوان ضد هوایی استفاده کنیم. این اتفاق که دشمن شبانه به ما زد تنها در والفجر4 اتفاق افتاد به خصوص هواپیماها که نمی توانستند نقطه های کور را در شب بزنند، مجبور بودند، در روز عمل کنند.

کار جالبی که قبل از عملیات برای گردان های پیاده کرده بودیم این بود که از تجربیات خودمان استفاده کرده و به آن ها آموزش دادیم تا نیروهای پیاده ای که به آن سمت اروند و به خاک دشمن می رفتند، بتوانند از سلاح های دشمن استفاده کنند. بنابراین نیروهایی که به آن سمت اروند و در خاک دشمن می رفتند، می توانستند از سلاح های دشمن علیه خودشان استفاده کنند.

دفاع پرس: چه سلاح هایی را دشمن داشت که ما نداشتیم؟

اکبری: آنها توپ 37 میلیمتری داشتند که ما نداشتیم؛ ولی چون کار با توپ ها اکثرا به یک صورت است، می توانستیم با آموزش محدود هم آن را به کار بگیریم.

ادامه دارد.../141

نظر شما
پربیننده ها