سربازان نصرالله در دفاع از حریم آل الله/7

«محمد عبّاس يونس»؛ شهید دفاع از مقدسات اسلامی/ پدری که برای فرزندش شهادت را به ارث گذاشت

محمد عباس یونس با اسم جهادی فدا از شهدای حزب‌الله لبنان در دفاع از حرم حضرت زینب(س) است که در سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به لقاء الله پیوست و بدینوسیله شهادت را برای فرزندش که شش ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد، به ارث گذاشت.
کد خبر: ۲۲۲۴۶۴
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۷ - 21January 2017

به گزارش خبرنگار بین‌الملل دفاع پرس، نقش‌آفرینی رزمندگان حزب‌الله لبنان در سال‌های گذشته از صحنه و میدان لبنان فراتر رفته است؛ تا جاییکه آنها با شروع بحران در سوریه عزم خود را جزم کرده و وارد مبارزه با تروریسم تکفیری در این کشور شدند، البته نا گفته نماند که آنها همچنان تلاش می‌کنند، این روند بر آمادگی مقاومت آنها در رویارویی با دشمن اسرائیلی تاثیر منفی نگذارد.

گزارش‌ها نیز حاکی از آن است همزمان با این تحولات علاوه بر اینکه ساختار حزب‌الله توسعه پیدا کرده و تعداد نیروها و مؤسسه‌های وابسته به آن به ویژه بعد از ورود به جنگ سوریه افزایش یافته است.

نکته قابل توجه این است که نیروهای این حزب به اندازه کافی در جنگ‌های شهری تجربه به دست آورده و در این راه شهدای زیادی را تقدیم مقاومت اسلامی کرده‌ و موجب برتری نیروهای مقاومت در قیاس با جریان‌های تکفیری شده‌اند.

در ادامه این گزارش به زندگی یکی از شهدای لبنانی مدافع حریم اهل بیت(علیهم السلام) اشاره می‌شود که با ایمان و یقین به اینکه دفاع از اسلام حد و مرزی نمی‌شناسد، به دفاع از مقدسات این دین الهی در سوریه شتافته تا همانند سایر همرزمان شهیدش وظیفه جهادی خود را به نحو احسن اداء کند.

شهید «محمد عباس یونس» یکی از رزمندگان حزب‌الله لبنان است که در تاریخ1974/8/9 میلادی  در روستای طلیا  بعلبک لبنان در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. محمد عباس که لقب جهادی «فداء» را به خود اختصاص داده بود؛ سرانجام بعد از مدت‌ها مجاهدت در راه اسلام ناب محمدی در تاریخ 2013/5/25 میلادی حین انجام وظیفه جهادی خود در مقابله با تروریست‌های تکفیری در خاک سوریه به درجه رفیع شهادت نائل و مزین به کلید واژه شهید مدافع حریم اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شد.

پدر محمد عباس یونس کشاورز ساده‌ و با اصالتی بود؛ هر وقت خداوند به او فرزندی عطا می‌کرد، خداوند را به خاطر اینکه فرزند دیگری به وی عطا کرده، شکرگذاری می‌کرد و این فرزند را به خوبی تربیت ‌می‌کرد که ذخیره‌ای برای دین خدا باشد تا خدای نکرده اگر بلایی بر سر دین آمد، آنرا برای دفاع از اسلام به جهاد اعزام کند. 

لذا محمد عباس یونس در سایه چنین پدری تربیت یافت؛ پدری که به فرزندانش درحالی‌که پنج سالشان بود، نماز خواندن و احکام شرعی یاد می‌داد. همیشه آنها را در زیارت مرقد سیده خوله(س)، دخت گرامی امام حسین(ع) در بعلبک همراهی می‌کرد. پدر محمد در جان فرزندانش شجاعت را می‌کاشت و بذر ایمان را در روح و جان آنها آبیاری می‌کرد تا اینکه در آینده میوه‌های طیبه‌ای را از آنها بچیند.

محمد علاقه زیادی به مرقد مطهر سیده خوله(س) داشت، وقتی به مرقد حضرت(س) قدم می‌گذاشت وارد عالمی دیگر می‌شد. محمد فرزندانش را بر اساس مکتب اهل بیت(علیهم السلام) تربیت می‌کرد و آنها هر جمعه به زیارت اماکن مقدسه می‌برد.

وی چهارمین فرزند خانواده بود که در شجاعت بی‌نظیر و کودکی ماجراجوی بود. محمد خود را مسئول هدایت مردم می‌دانست، بر همین اساس جوانان را در خانه خود جمع می‌کرد تا دروس دینی را به آنها بیاموزد. او تلاش می‌کرد کمک مالی جمع کند تا مساجد روستای طلیا را بازسای کند که هر روز مساجد مملوء از نمازگذاران شود و از مئذنه‌های آن صدای اذان و دعا بالا برود.

محمد در چهارده سالگی به بسیج عمومی پیوست. وی مأموریت جهادی خود را خیلی زود آغاز کرد. بعد از اینکه محمد دوره‌های نظامی- فرهنگی را به مدت دو سال سپری کرد، توانست در ماموریت جهادی شرکت کند.

موقعیت‌های شغلی زیادی برای محمد و برادرش فراهم بود؛ اما علی‌رغم اینکه وضعیت مالی خانواده آنها خوب نبود، تمام این موقعیت‌ها را رد می‌کردند و زندگی سخت را بر زندگی مرفه ترجیح می‌دادند.

هر زمان محمد و دوستانش در خانه برای برنامه‌ریزی عملیات‌های جهادی نشست برگزار می‌کردند، پدرش به آنها نگاه می‌کرد و می‌گفت: "راستی کدام یک از آنها زنده بر می‌گردد؟" در حال حاضر بسیاری از جوانانی که در آن جلسات شرکت می‌کردند به آسمان رفته و به ستاره‌ای تبدیل شده‌اند.

محمد هر روز از پدر می‌خواست تا دعا کند که او شهید شود؛ آرزویی که در طول سال‌هایی که به جهاد و مبارزه مشغول بود، می‌ترسید برآورده نشود.

وی اوقات فراغت خود را با بازی کردن با فرزندانشان سپری می‌کرد و هم بازی آنها می‌شد. او در تربیت آنها خیلی محتاط بود تلاش می‌کرد آنها را متدین و ملتزم به بار بیاورد.

بالاخره زمان «فراق» کم‌کم فرا رسید. با پیوستن محمد به جبهه‌های جنگ علیه تکفیری‌ها خانواده خود را کم‌کم برای فراق طولانی مدت آماده می‌کرد، هر وقت محمد از جبهه بر می‌گشت، گویا زندگی دوباره برای خانواده وی طلوع می‌کرد.

شهادت

محمد با جمعی از همرزمانش عازم نبرد سنگینی می‌شود. دوستش می‌گوید: "محمد در روز قبل از شهادتش خسته و ناراحت به نظر می‌رسید گویا بار هم و غم دنیا بر او سنگینی می‌کرد. او می گوید که با صحبت کردن می‌خواستم مقداری از بار او را سبک‌تر کنم، اما هرچه با وی صحبت می‌کردم او با سکوت جوابم را می‌داد.
 
در میانه نبرد خمپاره‌ای در کنار محمد و دوستش فرود می‌آید که او را شهید و دوستش را زخمی می‌کند.  شش ماه بعد از شهادت محمد فرزند آخر وی به دنیا آمد که خانواده اسم محمد را برای این کودک انتخاب کرد. فرزندنی که قبل از به دنیا آمدنش شهادت را از پدرش به ارث برده بود.

وصیت نامه

در بخشی از وصیت‌نامه محمد عباس یونس خطاب به مادرش آمده‌است: می‌دانم فراق من برای تو سخت است؛ اما مصیبت‌های حضرت زینب(س) را هنگامی که بالای جنازه برادرش امام حسین(ع) حاضر شد و گفت: «خدایا این قربانی را از ما قبول کن» و طفلان ابی‌عبد الله الحسین(ع) را را به خاطر بیاور تا فراق برای تو آسان شود. مادرم از خداوند می‌خواهم که تو را موفق کند و به تو صبر جمیل عنایت کند و تقاضا دارم مرا ببخشی و از تو التماس رحمت و دعا دارم.

انتهای پیام/ 411

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار