بعد از 15 سال هشدار امام خمینی (ره) به شاه رنگ حقیقت به خود گرفت

امام خمینی (ره) در سال 42 به شاه هشدار داده بود که مراقب باشد به سرنوشت پدرش رضاشاه دچار نشود، که با رفتنش مردم خوشحال شدند.
کد خبر: ۲۲۱۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۸ - 15January 2017

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس،‌ با روشن شدن جرقه هاى اولیه انقلاب و فشار نيروهاى مخالف رژيم و هماهنگى قيام‌هاى مردمى به رهبرى «امام خمينى (ره)» و كشتار 17 شهريور، برگزارى مراسم بزرگداشت شهدا در تهران، تبريز، اصفهان و مشهد و از همه مهم‌تر چاپ اعلاميه تـوهين آميز احمد رشيدى مطلق عليه امام (ره)، كنترل كشور از دست نيروهای رژیم خارج و موجب شد ارکان حکومت دو هزار و 500 ساله شاهنشاهی سست و ویران شود.

 افول ستاره پهلوی با طلوع خورشید خمین

در آن تاريخ همه ناظران سياسى متفق‌القول بودند كه حل بحران يا ادامه حضور شاه امكان پذير نيست و رهبر انقلاب اسلامى، به هيچ عنوان حضور شاه و رژيم سلطنتى را تحمل نخواهد كرد. شاه نيز به اين موضوع واقف بود. وى پس از عدم موفقيت دولت نظامى «ازهارى» در برقرارى نظم و آرامش و رفع اعتصاب‌ها كه اقتصاد كشور را فلج كرده بود، راه ديگرى جز خروج از كشور نداشت. تشريفات مربوط به خروج شاه خصوصى و غير رسمى بود.

مشايعت كنندگان، نخست وزير، روساى مجلس، وزير دربار، ریيس ‍ ستاد ارتش و گروهى از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره يگان‌هاى گارد شاهنشاهى بود. مقارن ساعت يازده و نيم صبح، شاه و همسرش، با يك هليكوپتر وارد فرودگاه شدند.

بعد از 15 سال هشدار امام خمینی (ره) به شاه رنگ حقیقت به خود گرفت

شاه در مصاحبه كوتاهى به خبرنگاران گفت: «مدتى است، احساس ‍ خستگى مى‌كنم و احتياج به استراحت دارم. ضمنا گفته بودم پس از اينكه خيالم راحت شود و دولت مستقر شود، به مسافرت خواهم رفت. اين سفر اكنون آغاز مى‌شود و تهران را به سوى آسوان در مصر ترك مى‌كنم. امروز بـا رأى مجلس شوراى ملى كه پس از رأى سنا داده شد، اميدوارم كه دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پايه گذارى آينده موفق شود.»

مقارن ساعت 12:30 بعد از ظهر، شاه و همسرش پس از توديع با هواپيماى بوئينگ 727 اختصاصى، تهران را به مقصد مصر ترك كرد.

زمينه انقلابى كـه در سـال 1357، بـه رژيم سلطنتى در ايران پايان بخشيد، از سال‌ها قبل در اوج قدرت شاه فراهم شد. بعضى از تحليل‌گران خارجى سال 1975، يعنى اواخر سال 1353 و 9 ماهه اول سال 1354، را نقطه آغاز افول قدرت شاه در ايران مى دانند. وقايعى كه در اين سال رخ داد، از نيرومندتر شدن موقعيت شاه و رژيم سلطنت در ايران حكايت مى كرد. در آمد نفت بعد از چهار برابر شدن آن در سال‌هاى 1973 تا 1974 به مرز سالانه 20 ميليارد دلار رسيده بود كه با قدرت خريد آن روز دلار، رقم هنگفتى به شمار مى‌آمد.

شاه با اعلام يك سيستم تك حزبى در اسـفـنـد 1353، حكومت مطلقه خود را بر كشور تثبيت كرده بود، آشتى با عراق و امضاى قرارداد حل اختلافات دو كشور كه بر اساس بيانيه «الجزاير» تنظيم شده بود، به نگراني‌هاى ايران از مرزهاى غربى خود خاتمه داد.

روابط ايران با همه كشورها اعم از شرق و غرب توسعه يافت و سيل سران و دولت‌مردان خارجى، براى بهره گرفتن از خوان نعمتى كه بر اثر افزايش ناگهانى در آمد نفت در ايران گسترده شده بود، به ايران سرازير شد. در اين ميان برگزار كنندگان جشن‌هاى دوهزار و 500 ساله شاهنشاهى ، به فكر راه انداختن جشنهاى تازه‌اى افتادند. اين بار پنجاهمين سال سلطنت خاندان پهلوی در آبان 1354، بهانه‌اى براى ريخت و پاش‌هاى تازه قرار گرفت.

«اسدالله علم» يكى از معاونين خود، «دكتر باهرى» را كه سوابق توده‌اى داشت، براى سرپرستى برنامه‌هاى تبليغاتى اين جشن‌ها برگزيد و ده‌ها كتاب در وصف خاندان پهلوى كه هر يك با مقدمه‌اى با امضاى علم آغاز مى‌شد، انتشار يافت .

در فوريه سال 1976، يعنى در زمان حكومت «فورد» و یازده ماه قبل از آنكه «كارتر» وارد كاخ سفيد بشود، يك هيئت تحقيقاتى از طرف سازمان اطلاعات مركزى آمريكا (سيا)، به سرپرستى «ارنست اونى» گزارشى درباره خاندان سلطنتى و ساختار حكومت در ايران تهيه كرد كه در تيراژ محدودى در مجموعه نشريات محرمانه سيا چاپ و بين مقامات سيا و بعضى مقام‌هاى بالاى آمريكا توزيع شد.

در اين گزارش، خانواده سلطنتى ايران «كانون عناصر فساد و هرزه و شهو تران» معرفى شده و بيش از همه به شرح احوال اشرف پهلوى به عنوان با نفوذترين و در عين حال فاسدترين اعضاى خانواده پرداخته است. گزارش‌گر سيا در تشريح شخصيت شاه، او را زمامدارى خودكامه خوانده كه بجز افراد خانواده خود، فقط با ده، دوازده نفر، كه رأس آن‌ها اميراسدالله علم وزير دربارش قرار دارد، محشور است و در اين مورد اضافه مى‌كند: «فقط از اين عده اطلاعاتى را كسب مى‌كند. او با كسى مشورت نمى‌کند و ديگران فقط مجرى تصميمات او هستند.»

بعد از 15 سال هشدار امام خمینی (ره) به شاه رنگ حقیقت به خود گرفت 

گزارش سيا درباره ساختار حكومت در ايران هم بر اين اصل تكيه مى‌كند كـه ايران عملا تيول چهل خانواده است كه مقامات دولتى و تجارت را تحت كنترل خود دارند و بعد از آنها 150 تا 160 خانواده ديگر هم هستند كه در درجه دوم اهميت قرار گرفته‌اند و رده دوم مقامات سياسى و فعاليت‌هاى بازرگانى كشور را اشغال مى‌كنند. مجموع اين خانواده‌ها كه 200 خانواده مى‌شوند، جايگزين قدرت و نفوذ هزار فاميلى شده‌اند كه آمريكايي‌ها در گذشته از آن بعنوان خانواده حاكم بر ايران نام مى‌بردند.

گزارش سيا در تشريح نهادهاى سياسى در ايران مى‌نویسد: «دولت و پارلمان در ايران فاقد اختيار و قدرت نهادهاى مشابه در حكومت دموكراسى هستند و عملا جز صحنه نهادن بر تصميمات شاه و اجراى آن نقشى ايفا نمى‌كنند.»

بعد از 15 سال هشدار امام خمینی (ره) به شاه رنگ حقیقت به خود گرفت

شاه بعد از روى كار آمدن «كارتر» در سال 1977، در صدد جلب رضايت آمريكايي‌ها بر آمد. نخست دولت سيزده ساله «هويدا» را تغيير داد و «جمشيد آموزگار» دولت‌مرد تحصيل كرده آمريكا را به صدارت گماشت و براى تأمين خواسته‌هاى آمريكايي‌ها راهى آن كشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به كاخ سفيد كه موجب پرتاب گاز اشك‌آور از طرف پليس و اشك ريختن كارتر و مهمانانش شد، آغاز ناخوشى براى اين سفر بود.

اما شاه در همان ديدار نخستين با ریيس جمهور جديد آمريكا سر تسليم فرودآورد و متعهد شد از افزايش قيمت نفت جلوگيرى بـه عمل آورد. در اين مذاكرات، شاه جاى هيچ گله و شكايتى براى آمريكايي‌ها باقى نگذاشت، بطورى كه در بازگشت اعتماد به نفس خود را بازيافته و بار ديگر با خيال راحت بر اريكه سلطنت تكيه زده بود. ولى مشكلات اقتصادى و نابساماني‌هاى ناشى از ريخت و پاش‌هاى گذشته از يك طرف و تشديد مخالفت‌ها با حكومت خودكامه و مفاسد و مشكلات ناشى از آن، بتدريج روند نهضتى را در جامعه شدت بخشيد كه مهار آن روز به روز دشوارتر مى‌شد.

آموزگار در كار خود فروماند از سوى ديگر، هويدا نخست وزير سابق كه به جاى علم به وزارت دربار منصوب شده بود، از هيچ‌گونه كارشكنى در كار دولت فروگذار نمى‌كرد. هويدا سرانجام با ترتيب دادن انتشار مقاله توهين‌آميز نسبت به امام خمينى (ره) در روزنامه اطلاعات در 17 دى 1356، كارى‌ترين زهر خود را به حكومت آموزگار ريخت.

مقاله كذايى به ابتكار هويدا در دربار تهيه شد و شاه بر انتشار اين مقاله صحه گـذاشت و حتى لحن آن را تندتر كرد. مقاله از كابينه آموزگار، بدون اينكه نخست وزير از محتواى آن اطلاع داشته باشد به روزنامه اطلاعات فرستاده شد. سرانجام دولت آموزگار از كار بركنار و شاه «شريف امامى» را كه مهره انگليسي‌ها بود روى كار آورد تا شايد بتواند در كنار حمایت آمريكا، رضايت انگلستان را نيز جلب نمايد.

بعد از 15 سال هشدار امام خمینی (ره) به شاه رنگ حقیقت به خود گرفت 

انتخاب شريف امامى به نخست وزيرى هم هيچ يك از انتظارات شاه را بر نياورد. عقب گرد ناگهانى رژيـم در بـرابـر مخالفان و آزادى مطبوعات ، به گسترشفعاليت‌هاى مخالف رژيم انجاميد. اقدام شتاب‌زده رژيم در برقرارى حكومت نظامى، فاجعه 17 شهريور ميدان ژاله (شهدا) را به وجود. انعكاس جهانى اين فاجعه رژيم را از اجراى مقررات حكومت نظامى باز داشت و تظاهرات و اعتصابات تازه‌اى را به دنبال آورد.

تيراندازى به سوى دانشجويان و دانش‌آموزان در روز 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و كشته و زخمى شدن تعدادى از آنها، تظاهرات بى‌سابقه 14 آبان را در تهران به دنبال داشت. شاه همان روز با هليكوپتر بر فراز شهر پرواز كرد و پس از مشاهده شعله‌هاى آتش كه از صدها نقطه شهر زبانه مى‌كشيد، به كاخ نياوران بازگشت و سفيران آمريكا و انگليس را نزد خود فراخواند تا تصميم خود را به تشكيل يك دولت نظامى به آنها ابلاغ كند.

سفير آمريكا پس از استماع سخنان شاه گفت كه چون قبلا پيش‌بينى اتخاذ چنين تصميمى را از طرف شاه مى‌كرده، در اين مورد نظر وزارت خارجه آمريكا را استفسار كرده و واشنگتن موافقت خود را با استقرار يك دولت نظامى اعلام داشته است.

سفير انگليس نيز گفت: دولت انگلستان آنچه را كه اعلى‌حضرت به مصلحت كشور خود تشخيص دهند، تأييد مى كند. شاه پس از اين ملاقات حكم نخست وزيرى ارتشبد ازهـارى را امضا كرد و فرداى آن روز ضمن اعلام تشكيل دولت نظامى گفت كه صداى انقلاب ملت را شنيده و قول مى‌دهد كه اشتباهات گذشته جبران شود.

دولت نظامى در همان چند روز اول ناتوانى خود را در اداره امور كشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حكومت نظامى هم عملا كارآيى خود را از دست داده بود، زيرا مقررات حكومت نظامى در مورد منع اجتماعات اجرا نمى شد. حكومت نظامى در زمان دولت ازهـارى بويژه در مورد مطبوعات سخت‌گيرى كرد، ولى نويسندگان مطبوعات زير بار سانسور نرفته و دست به اعتصاب زدند و مردم بيش از پيش براى آگاهى از آنچه در كشورشان مى‌گذشت به راديوهاى بيگانه روى آوردند.

گسترش موج اعتصابات در سراسر كشور، بخصوص صنعت نفت، مملكت را به حال فلج كامل درآورد و درآمد ارزى كشور به صفر رسيد. شاه براى خروج از بن‌بستى كه در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ملى روى آورد و قبل از همه دكتر صديقى را براى تصدى مقام نخست‌وزيرى در نظر گرفت. دكتر صديقى پس از يك هفته مطالعه و مشورت، از قبول پيشنهاد شاه خوددارى كرد.

شاه از شاپور بختيار براى تشكيل دولت دعوت كرد. بختيار اين پيشنهاد را به شرط گرفتن اختيارات كامل و خروج شاه از کشور بعد از رأى اعتماد مجلس به دولت پذيرفت. شاه كه ديگر هيچ اميدى برايش باقى نمانده بود، تمام اين شرايط را پذيرفت.

در آخرين روزها فرح كـوشيد تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفويض مقام نيابت سلطنت به وى، طبق قانون اساسى جلب نمايد. شاه نپذيرفت و گفت اين كار مشكلى را حل نخواهد كرد. معلوم نيست نقشه فرح براى اداره امور كشور در غياب شاه چه بود، ولى قدر مسلم اين است كه در آن شرايط بحرانى فرح نيز كارى از پيش نمى‌برد.

بعد از 15 سال هشدار امام خمینی (ره) به شاه رنگ حقیقت به خود گرفت 

سرانجام شاه روز 26 دى 1357، پس از سال‌ها ظلم و جنايت در حق مردم مسلمان ايران، فرار را بر قرار ترجيح داد. از اعضاى خانواده سلطنتى تنها فرح در ايران مانده بود كه همراه همسرش از ايران خارج شد. پس از خروج شاه از ايران، موج شادى مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خيابان‌ها و اظهار شادمانى و پخش گل و شيرينى اين پيروزى بزرگ را جشن گرفت و رژيم سلطنتى كمتر از يك ماه پس از فرار شاه سقوط كرد و طومار عمر رژيم سرتاسر ظلم و جور دو هزار و 500 ساله شاهنشاهى روز 22 بهمن 1357، در هم پيچيده شد.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها