معرفی کتاب؛

«برج قحطی» روایت مبارزات انقلابی مردم یزد

کد خبر: ۲۱۹۸۱۱
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۰ - 01January 2017
«برج قحطی» روایت تاریخ مبارزه در سرزمین بادگیرهابه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب «برج قحطی» نوشته هادی حکیمیان یکی از چهار کتاب نامزد نیمه‌نهایی شانزدهمین جشنواره کتاب سال شهید «حبیب غنی‌پور» در بخش «رمان انقلاب اسلامی» شد.
 
«برج قحطی» نخستین رمان حکیمیان با موضوع انقلاب اسلامی است، که در 437 صفحه، از سوی موسسه فرهنگی شهرستان ادب چاپ و در سال 1394 منتشر شده است.
 
این کتاب روایتگر تاریخ مبارزه مردم یزد در جریان انقلاب است. قهرمان داستان، جوانی مبارز و دانشجو است، که تحت تعقیب نیروهای ساواک قرار گرفته و برای در امان ماندن از تهران، فراری شده و به ناگزیر در شهر یزد ساکن می‌شود. جوان دانشجو پس از ورود به شهر یزد در دانشسرای مقدماتی مشغول تدریس شده، در این حین او با گروهی از جوانان مذهبی و انقلابی شهر ارتباط می‌یابد و می‌فهمد که قصد ترور دادستان نظامی ارتش شاهنشاهی را دارند. قضیه ترور لو می‌رود و فرد مذکور به همراه برخی دوستانش دستگیر می‌شود. وی در بازداشتگاه تحت شکنجه‌های فراوان قرار گرفته و هر بار که او را برای بازجویی می‌برند، بخش‌هایی از شخصیت گم شده این جوان مبارز برای مخاطب بازگشایی می‌شود.
 
ویژگی خوب رمان برج قحطی، شخصیت‌پردازی است. با اینکه خواننده با شخصیت‌های زیادی در رمان آشنا می‌شود و شاید باعث سردرگمی خوانده بشود؛ اما شخصیت‌ها پرداخت درستی دارند.
 
ویژگی دیگر رمان حکیمیان، «گربه بیدنجیلی» است که در سرتاسر داستان حضور پررنگی دارد و به نظر می رسد این یک نماد در داخل این رمان است. گربه که نماد نقشه ایران است در بیشتر صحنه‌ها بچه‌اش را به نیش گرفته، که در حقیقت نماد ایران است و آینده خود را حفظ می‌کند. این گربه اتفاقات گوناگون را پشت سر می‌گذارد.
 
در سطرهای ابتدایی رمان می‌خوانیم:
 
«وقت توت بود. عبدالرضا خان یاغی شده بود و ما شب‌ها به دنبال یک دخترک مینیاتوری تار به دست می‌گشتیم توی شهر. این یک سطر و نیم می‌خورد پای بروشور تبلیغاتی نمایش. یک برگ کاغذ قرمزرنگ در قطع A5 که نمایی از برج و باروی قدیم شهر را با ترکیب‌بندی سیاه نشان می‌داد و سواری که شمشیر به دست و نعره‌زنان، سیاهی شب را همراه باد و باران می‌شکافت و می‌آمد جلو. عنوان نمایش برج قحطی بود؛ یک نمایش تاریخی. تمام هزینه‌های ساخت دکور، نورپردازی، دوخت و دوز لباس و مخلفات گریم شخصیت‌هایی با شکل و شمایل آدم‌های عهد قاجار را علی ارفع‌خان، فرماندار اسبق یزد می‌داد. پیرمرد خودش اهل این بازی‌ها نبود. تودار بود و ترجیح می‌داد از حال و آینده بگوید، تا گذشته‌های به قول خودش تنیده در ساس و شپش.
 
زن آمریکایی دکتر رودکی، آن هم توی یک مهمانی خصوصی و بعد اینکه خدمتکارها میز شام و ته‌مانده‌های غذا را جمع کرده بودند، یک سیگار کنت پایه‌بلند آتش زده بود و در حالی که بچه گربه سفیدش را آرام روی قالی مرغ و ماهی دار اتاق می‌گذاشته، چرخیده بود طرف علی ارفع خان و با آن فارسی الکنش گفته بود: جناب ارفع خان پیشنهاد دارم من، که به مناسبت آمد و رفت علیاحضرت ملکه به یزد، یک پیِس تاریخی باید برده شود روی سن. یک چیزی که فرهنگ باشد. در ضمن مرتبط با پولتیک روز بوده باشد، هنر و یک قدری هم از زندگی مردم اینجا؛ یک تیاتر باشکوه...»
 
انتهای پیام/ 171
نظر شما
پربیننده ها