حکایت تلخ جا ماندن از قافله شهدا

"حسرت" تنها واژه‌ی وصف حال جامانده‌هاست. جا ماندن سخت است. رزمندگان همچنان حکایت تلخ جا ماندن از قافله شهدا را با گذشت سه دهه از جنگ تحمیلی روایت می‌کنند.
کد خبر: ۹۲۲۲۹
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۹ - 20July 2016

حکایت تلخ جا ماندن از قافله شهدا

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، دیدن پیکر غرق در خون دوست یا همرزمت که چند دقیقه قبل کنارت نفس میکشید و میخواست تا آخرین قطره خون از کشورش دفاع کند، سخت است. "حسرت" تنها واژهی وصف حال جاماندههاست. جا ماندن سخت است. برای تمام رزمندگان دوران دفاع مقدس این تصاویر آشناست و بارها و بارها حس جدایی و جاماندن برایشان تکرار شده است. رزمندگان همچنان حکایت تلخ جا ماندن از قافله شهدا را با گذشت سه دهه از جنگ تحمیلی روایت میکنند.

تصویر ذیل هم یکی از آن نگاههای حسرتبار و بیتاب رزمندگان به پیکر شهید "جلال توکلی" را نشان میدهد. این تصویر در عملیات والفجر 8 به ثبت رسیده است.

شهید "عیسی کرهای" یکی از حاضران در تصویر که بر پیکر شهید توکلی چشم دوخته است، در دفترخاطراتش از شهید "جلال توکلی" نوشت: "او را زیاد نمیشناختم؛ ولی در همان مدت کوتاه خیلی با معرفت او را دیدم. عاشق امام حسین(ع) بود. برادرش هم شهید شد. همیشه میگفت "داداشم وصیت کرده بود اگر پرچم از دستش افتاد، ما برداریم" الان ما در جبهه پرچم او را برداشتهایم. در امالرصاص شهید شد."


از سمت راست: شهید صبوری - شهید عیسی کرهای - ابوعمار - شهید حمدگو - ابراهیمی
هوالهویزه - جزیره مجنون - عملیات بدر (6 دی 1364)

عیسی کرهای تنها فرزند پسر خانواده از 15 سالگی بارها از طرف پایگاههای بسیج، نیروی هوایی، لشکر محمدرسول الله(ص) و مخابرات سپاه به جبهه اعزام شد. سرانجام با عضویت در سپاه پاسداران در واحد اطلاعات عملیات لشکر 10 سیدالشهداء(ع) مشغول شد و در عملیات کربلای4 (4 دی 65) با اصابت ترکش موشک کاتیوشا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

نظر شما
پربیننده ها