گفت‌وگوی دفاع پرس با دوست شهید "مهدی نواب":

می‌گفت "وظیفه ‌ماست که راه درست را در جامعه رواج دهیم"

"مهدی می‌گفت "وظیفه ‌ما این است که راه درست را در جامعه رواج دهیم و جوان‌ها را با اشتباهات‌شان آشنا کنیم؛ و لا غیر". بعد از مدتی این جوان‌ها می‌آمدند پیش شهید نواب و می‌خواستند که بسیجی شوند. بعد از مدتی مقید به نماز اول وقت می‌شدند."
کد خبر: ۹۲۲۱۵
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۶ - 20July 2016

می‌گفت

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: در روزگاری هستیم که شاید برخی از جوانان، وقایع دوران جنگ را به دور از باور و یا خود را از قهرمانان جنگ دور بدانند. اما زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد نوجوانان و جوانانی که تا به حال جنگ را ندیده بودند پا به میدان نبرد گذاشتند و با ابرقدرتهای دنیا مقابله کردند. یکی از این قهرمانان که زندگی شغلی سرشار از فراز و نشیب در یک کار جهادی و طاقتفرسا داشت، شهید "مهدی نواب" بود. او سالها در پادگان شهید مدرس و در جهاد خودکفایی در کنار دیگر همکارانش به تحقیقات موشکی مشغول بود و در نهایت در 21 آبان 90 با انفجاری که در این پادگان صورت گرفت، نامش در کنار 38 نفر دیگر در زمره شهدای اقتدار جای گرفت.

برای آشنایی بیشتر با فعالیتهای شهید "مهدی نواب" که تا پای جان پایبند دوستی دیرین خود با شهید "سلگی" و "تهرانیمقدم" ماند و در این راه به آرزوی دیرین خود رسید. خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس به گفتوگو با "علیرضا بهرامی" از دوستان این شهید والامقام پرداخت؛ که در ادامه ماحصل گفتوگو را میخوانید.

***

در سال 61 به عضویت بسیج آیتالله کاشانی در آمدم. در آنجا با شهید نواب و به واسطه او هم با شهید خلیلی مفرد آشنا شدم. چند خاطره از شهید نواب در ذهن دارم که هرگز فراموش نمیکنم.

** وظیفه ماست که راه درست را در جامعه رواج دهیم

شهید نواب از نظر مردمداری، با همه قشر معاشرت میکرد و کسی را از خود نمیرنجاند. او پس از چندین سال زحمت و تلاش از مسئولیت آموزش در بسیج به پیشنهاد مسئولین بسیج، مسئول اطلاعات حوزه مقاومت ۲۶ مرصاد شد؛ منطقهای که پر از مشکلات و خطرهای خاص خودش بود.

در بسیج زحمت زیادی میکشید، بدون هیچ چشمداشتی، مثل یک بسیجی ساده با جوانان سر پست میایستاد و اگر جوانی را میدید که موادی مصرف کرده و یا خلافی انجام داده آن قدر با آن جوان دوستانه و برادرانه رفتار میکرد که او به اشتباهاتش پی میبرد.

مهدی میگفت "وظیفه ما این است که راه درست را در جامعه رواج دهیم و جوانها را با اشتباهاتشان آشنا کنیم و لا غیر"؛ بعد از مدتی این جوانها میآمدند پیش شهید نواب و میخواستند که بسیجی شوند. بعد از مدتی مقید به نماز اول وقت میشدند. ایشان خیلی تاکید به نماز اول وقت داشتند. هر وقت شهید نواب را میدیدیم چند جوان اطرافش بودند. آنها عاشقانه مهدی را دوست داشتند.

مهدی معتقد بود "هر عمل عکس العملی دارد؛ با جوان هرطور رفتار کنی، همانطور میبینی." نظرشان این بود که جوانان سرمایه این کشورند. برای همین خیلی هوای جوانان را داشت. مخصوصا اگر جوانی پدر نداشت. مادر این جوانان همیشه برای سلامتی نواب دعا میکردند و این یعنی عاقبت بخیری.

** در حین آموزش ناگهان گلولهای به او اصابت کرد

شهید نواب در هفته جنگ یا مراسمهای دیگر بسیج اقدام به برپایی نمایشگاه سلاح میکرد؛ که بیشتر کارهای پشتیبانی آن با خودش بود.

زمانی که مهدی مسئول آموزش پایگاه بود یک شب در حین آموزش سلاح کمری ناگهان یکی از پرسنل بسیج که به تازگی آمده بود، سلاح کمری را به اشتباه شلیک کرد و گلوله به انگشت سبابه نواب خورد. همه دستپاچه شدیم. آن مرد حسابی ترسیده بود، اما شهید نواب با آن حالش به آن مرد دلداری میداد و میگفت: "من هیچیم نشده، نگران نباش!" او را فورا به بیمارستان نجمیه بردیم. انگشت ایشان تا زمان شهادت حس خودش را از دست داده بود و نمیتوانست آن را درست تکان دهد. اما ذرهای به روی آن فرد نیاورد و همیشه با او شوخی میکرد.

** به تنهایی نارنجک را خنثی کرد

در سال ۱۳۷۸ در خیابان امیرکبیر (روبروی مسجد سراج) یک کیوسک تلفن همگانی بود که پرسنل بسیج اطلاع دادند در کیوسک تلفن، یک نارنجک چهل تیکه تله گذاشتهاند. بلافاصله همراه شهید نواب به آنجا رفتیم و ایشان به هیچکس اجازه نداد که جلو برود. خودش به تنهایی نارنجک را در آورد و آن را خنثی کرد. بعداً مسئولین نواحی بسیج آمدند و از شهید نواب تقدیر و تمجید کردند و گفتند که باعث افتخار است که چنین برادر بسیجی در اینجا داریم. 

** ابتکار در طراحی لوله تفنگ

شهید نواب از نظر فنی بسیار مهارت داشت. در شب جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به بالای پشت بام مسجد رفتیم و همزمان با اعلام تکبیر ساعت ۲۱ اقدام به پرتاب منور کردیم. بعد از مدتی که گذشت هر چقدر گشتیم فشنگ کلت منور را پیدا نکردیم.

یکی از برادرها گفت من یک صندوق فشنگ منور دارم؛ ولی وقتی آوردیم فشنگها به کلت منور ما نمیخوردند یعنی کالیبرشان بزرگتر بود؛ اما شهید نواب با طراحی، لوله تفنگ برای کلت منور درست کرد. او با این ابتکاری که کرد، کلت منور ما با دو نوع فشنگ شلیک میکرد. یعنی کار دو اسلحه را انجام میداد.

وقتی لوله طراحی شده را آورد و گفت باید امتحان کنیم و مواظب باشیم کسی صدمه نبیند، هیچکس جرأت تست آن را نداشت. من به شوخی گفتم چون خودت ساختی خودت آن را امتحان کن، شاید شهید شوی و ایشان خود اولین شلیک را با موفقیت انجام داد و هنوز هم از آن استفاده میشود.

** تیم خارجی از شهید نواب برای تخصصش تقدیر کردند

عدهای برای بازدید از پیشرفتهای موشکی از خارج کشور آمده بودند و چون میدیدند شهید نواب در تمام مراحل، تخصص کافی دارد، تعجب میکردند. آنها میگفتند: در خارج برای هر کار یک نفر تجربه کسب میکند. مثلا برای حمل موشک با جرثقیل یک نفر، روی سکو گذاشتن یک نفر، جا زدن کلاهک یک نفر و غیره. همین باعث شد آن تیم خارجی از شهید نواب تقدیر کردند؛ چون او همه این کارها را میتوانست به تنهایی انجام دهد.

** کمک به یک موتورسوار در حین گشت زنی

یک شب با ماشین در حین گشتزنی با خانوادهای که سه ترک بر روی موتور بودند، مواجه شدیم. موتورشان پنچر شده بود. ما کار ضروری هم داشتیم و باید جایی میرفتیم؛ ولی شهید نواب به من گفت لوازم پنچری موتور در ماشین داریم، میایستیم پنچری میگیریم و بعد میرویم. خودش هم پیاده شد و پنچری موتور را گرفت. آن خانواده خیلی از او تشکر کردند.

نظر شما
پربیننده ها