پاسدار شهید حسین رحیمی؛

یک دست اسلحه و یک دست قرآن/ ناراحت نباشید تا باعث خوشحالی دشمن نشود

در عکس یادگاری اش سرنیزه ای همچون همیشه حمایل فانسقه اش بود و کتاب مفاتیح الجنان کوچک جلد قرمزی در دستش. آن عکس تداعی کننده ی صحبت امام بود که می فرمود: « در یک دست اسلحه و در دست دیگر قرآن داشته باشید »
کد خبر: ۸۱۱۹۹
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۵ - 09May 2016

یک دست اسلحه و یک دست قرآن/ ناراحت نباشید تا باعث خوشحالی دشمن نشود

به گزارش دفاع پرس از بوشهر؛ پاسدار شهید حسین رحیمی متولد 21شهریورماه سال 61 در شهر شبانکاره استان بوشهر، که در تاریخ 23 تیرماه سال 66 درعملیات رمضان به شهادت رسید.

در ادامه خاطرات کوتاه ی از زبان همسر شهید:

برای مدیریت خانواده فرقی قائل نبود و هر دو این کار را انجام می دادیم. در کارهای خانه مشورت می کرد و با من خیلی صمیمی بود . برای امور دنیوی زیاد از حد پافشاری نمی کرد. می گفت : « زندگی انسان در این دنیا کوتاه است » به زندگی ساده و ساده زیستی علاقه داشت . تاکید و سفارش اصلی او تربیت صحیح فرزندان بود . حسین با پدر و مادرش خیلی مهربان بود و قدر زحمت های آنان را می دانست. هر گاه از جبهه برمی گشت یا از جبهه نامه می نوشت ، سراغ آنها را می گرفت . او حتی در وصیت نامه اش این دغدغه های خودرا نسبت به حال آنها نشان داده است که در نبودنش به پدر و مادرش رسیدگی کنیم.

حسین خیلی محجوب و سربزیر بود . شخصیت آرام و ساکت او همراه با مهربانی ونجابتش ، باعث شده بود دوستانش او را حسین مظلوم خطاب کنند . متواضع و کوچک نفس بود ، خودش را از همه کوچک تر می شمرد و برای کمک به حل مشکلات دیگران غریب و آشنا نمی کرد . شهید رحیمی همیشه نمازش را اول وقت به جا می آورد و اگر ما نمازمان دیر می شد به ما سفارش می کرد ،نماز را مقدم بر هر کاری بدانیم و نماز را اول وقت بخوانیم .

عکسی برای مزار

همیشه در فکر پرواز بود . دنیا برای بال گشودنش کوچک بود. دوست داشت با شهادت به افلاک سفر کند . خود را برای شهادت حاضر و آماده می دید . مهم این بود کی سند سفر به دستش برسد.

عکس زیبا و ماندگاری در دستش بود. انگار آن را برای دل خود گرفته بود، تا به آیندگان ،ایمان، تقوا ،شجاعت و هیبت پرصلابتش و همه خوبی ها را یک جا تقدیم کند . لباس سبز سپاهی بر قامتش چنان می نمود که چون فرماندهی بزرگ بر دل ها می نشست . قیافه تکیده و ورزیده با محاسن بلندش،جلوه ای ویژه به او می داد. در عکس یادگاری اش سرنیزه ای همچون همیشه حمایل فانسقه اش بود و کتاب مفاتیح الجنان کوچک جلد قرمزی در دستش. آن عکس تداعی کننده ی صحبت امام بود که می فرمود : « در یک دست اسلحه و در دست دیگر قرآن داشته باشید » آمد و کنار همسرش نشست و گفت : « وقتی شهید شدم این عکس را بالای قبرم بگذارید .» وقتی از جبهه بر می گشت از دیدن خانواده خوشحال می شد ولی از این که توفیق شهادت را نیافته ناراحت بود.

وصیتنامه  شهید حسین رحیمی

سلام و درود بر امام امت خمینی بت شکن، سلام بر رزمندگان اسلام و شهیدان راه حق و آزادی و " قل رب اعوذبک من همزات الشیاطین و اعوذ ربک ان یهزون" وصیتنامه خود را به امید پیروزی آغاز میکنم.

اینجانب حسین رحیمی یکشنبه برای مبارزه با کفر جهانی تاریخ 22 فروردین سال1361به جبهه میروم تا به یاری خداوند لشکر صدام را در هم بکوبم و نابود سازم. خدا را شکر میگویم که به ما جان داد تا بتوانیم در راه خدا مبارزه کنیم و کسانیکه بر علیه اسلام کارشکنی میکنند چه در داخل و چه در خارج نابود سازیم و از خانواده ام میخواهم که زیاد ناراحتی نکنند که باعث خوشحالی دشمن نگردد چونکه من نصیب شهادت داشته باشم که در راه خدا حرکت کردم و با هدف مشخص شده و من با چشم باز راهم را انتخاب کردم و کور کورانه اطاعت نکردم  از پدر و مادرم میخواهم که مرا حلال کنند و از من نگرانی نداشته باشند و بچه های مرا بدون صاحب نگذارند.

یک وصیت دیگر دارم اگر فرزند گیرم آمد که پسر باشد اسم آن را حسین بگذارید و اگر دختر باشد اسمش را زهرا بگذارید.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار