ارتش چگونه ماندگار شد؟

اقدام مشترک ارتش و سپاه در عملیات‌های دفاع مقدس موجب می‌شد تا دو نیروی ارتشی و سپاهی با الگوگیری در حوزه‌های اعتقادی و انقلابی و نظامی و تخصصی از یکدیگر، نقش مکمل را برای هم ایفا کنند.
کد خبر: ۷۷۸۴۰
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۳ - 16April 2016

ارتش چگونه ماندگار شد؟

گروه دفاعی امنیتی دفاع پرس- به مناسبت 29 فروردین روز ارتش، به بررسی روند فعالیتهای ارتش در پیش از انقلاب و زمان جنگ تحمیلی هشت ساله و همچنین اختلاف نظرهای موجود آن زمان درباره شیوه مدیریت جنگ بین ارتش و سپاه پرداختهایم.

1- از ارتش شاهنشاهی تا ارتش انقلابی

بر اساس استراتژی گستره نظامی آمریکا در جهان، ارتش شاهنشاهی ایران بهعنوان یک نیروی نیابتی واکنش سریع از سوی آمریکا در منطقه غرب آسیا شناخته میشد؛ تا اگر ارتش رقیب دیرینه بلوک لیبرال غربی یعنی ارتش اتحاد جماهیر شوروی بهمنظور عبور از ایران و دستیابی به آبهای خلیج فارس و گسترش و تحکیم حضور نظامی خود در منطقه اقدام نمود، این نیرو به نیابت از ارتش آمریکا بهعنوان نیروی واکنش سریع وارد عمل شده و سد راه ارتش مهاجم شوند؛ تا نیروهای آمریکایی خود را برای دفاع از منافعشان در منطقه به این نقطه برسانند. لذا ارتش ایران بهعنوان ژاندارم و نماینده ارتش آمریکا در منطقه موسوم به خاورمیانه عمل مینمود. از آنجا که ارتش شاهنشاهی شعبهای از نظام میلیتاریستی آمریکا در منطقه محسوب میشد، لذا برنامهریزیها و آموزشهای سطح کلان آن در زمینههای استراتژی، تاکتیک، تجهیزات و... را خود به عهده گرفته بود. ارتش هواپایه ایران در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که عمده خلبانان و تکنسینهای پروازی آن دانشآموختههای ممتاز دانشگاههای هوایی ایالات متحده آمریکا بودند و نقش ویژه و راهبردی در ساختار ارتش ایفا میکردند؛ اما آمریکا هیچ وقت نفهمید که این ارتش آموزش دیده و دانشگاهی شاید روزی علیه نظام فکریاش وارد عمل شود. از این رو تا قبل از پیرزی انقلاب اسلامی تعداد قابل توجهی از مستشاران نظامی آمریکایی در ایران حضور داشتند.

با شدت گرفتن جوشش انقلابی در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان که مردم در سطح شهرها به راهپیمایی و مبارزه با رژیم طاغوت اقدام میکردند، بدنهای متشکل از حزباللهیهای ارتشی با برقراری ارتباط با روحانیت، به مبارزه علیه رژیم حاکم در درون ارتش میپرداختند. مشخصاً و بی شک یکی از دلایل مهم و اصلی ایجاد پیوند میان ارتش با امام(ره) و ملت در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میتواند همین تحرکات نرم انقلابی در درون ساختار ارتش شاهنشاهی توسط بدنه حزباللهی و انقلابی آن در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باشد. از این رو میشود به نقش و تحرکات انقلابی شهدایی همچون علی صیاد شیرازی، سید موسی نامجو، یوسف کلاهدوز، حسن اقاربپرست، جواد فکوری و شهدای دیگر اشاره کرد؛ که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمینهسازی برای برقرای پیوند میان ارتش با امام(ره) و ملت و چرخش ارتش شاهنشاهی به سمت ارتش انقلابی نقش ویژهای ایفا کردند.

از آنجا که خاصیت و نفس انقلابها از هر گرایش و نگرش و کیفیتی به سوی دگرگونی و تحول پیش میرود، لذا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع روند اصلاح در برخی ساختارها، عدهای در داخل کشور ساز انحلال ارتش را کوک کرده و توأمان به آن میپرداختند. اینها در شرایطی بود که تعدادی از ارتشیان سرسپرده شاهنشاهی که در ریختن خون مردم بیگناه انقلابی نقش داشتند و موفق به فرار از کشور نشده بودند، توسط نیروهای انقلابی دستگیر و در دادگاه محاکمه و مجازات شدند. تعدادی دیگر از ارتشیان نیز بازخرید شدند. لذا از آنجا که ساختار ارتش خصوصاً در بخش فرماندهی و ستاد دچار خلأ نیرو شده بود فرصت برای بروز و ظهور توانایی و استعداد نیروهای به نسبت جوان و انقلابی در ارتش که پا به پای انقلاب پیش آمده و دغدغه اعتقادی و انقلابی خود را اثبات کرده بودند، فراهم شد. همچنین ساختار و استعداد ارتش توسط دولت موقت مهدی بازرگان دچار تغیراتی گردید. بر این اساس طرح خدمت نیروهای نظامی در محل دلخواه در پیش گرفته شد، که باعث گردید نیروهای متخصص ارتشی که مدتها در یگانها و رستههای تخصصی خود مجرب شده بودند، با دلایلی مثل خدمت در شهر خود از آن یگانهای تخصصی به یگانهای دیگر منتقل شدند؛ که شاید فعالیت در آن یگان در حوزه تخصصی آنها نبود. همچنین مدت خدمت وظیفه عمومی از دو سال به یک سال و مدت آموزش نظامی از چهار هفته به سه هفته کاهش یافت. با در نظر گرفتن موارد اعدام و تصفیه و بازخرید برخی نیروهای ارتشی و اجرای سیاست خدمت نیروهای نظامی در محل دلخواه خود و کاهش مدت خدمت وظیفه عمومی، ارتش با کاهش نیرو نسبت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و غیر تخصصی شدن رستهها و یگانها روبرو میشد؛ آن هم در شرایطی که رژیم بعث عراق با تمام قوا خود را برای جنگی تمامعیار علیه انقلابی نوپا آماده میکرد.

2- یک تصمیم انقلابی

همزمان با شنیده شدن صدای انحلال ارتش از گوشه و کنار، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی قویاً تصمیم بر ماندگاری ارتش گرفت و این مسئله را به صراحت عنوان کرد. تا آنجا که طی پیامی در 29 فروردین 1358 تذکراتی را ایراد فرمودند:

"روز چهارشنبه 29 فروردین، روز ارتش اعلام میشود. ارتش محترم در این روز، در شهرستانهای بزرگ، با ساز و برگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند.

ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان نمایند. اکنون، ارتش در خدمت ملت و اسلام است و ارتش اسلامی است و ملت شریف لازم است آن را به این سمت رسماً بشناسد و پشتیبانی خود را از آن اعلام نمایند. اکنون، مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان مرزهای آن است، جایز نیست. ما و شما و ارتش، برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اخلال (اختلال) مفسدین خاتمه دهیم.

افراد ارتش موظفند در داخل ارتش، حفظ نظم و سلسله مراتب و ضوابط را بکنند. توجه ننمودن به این مسایل موجب ضعف ارتش اسلامی میشود و نظام را از هم میپاشد. سربازان و درجهداران و افسران موظفند سلسله مراتب را حفظ و مراعات کنند. چنانچه رؤسای فوق موظفند با ارتش بهطور محبت و برادری رفتار نمایند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود اجتناب نمایند. ارتش اسلامی باید با حفظ سلسلهمراتب و نظام صحیح اسلامی و اطاعت کامل زیردست از مافوق و رعایت کامل مافوق از زیردست اداره شود. تخلّف از این امر، ضد انقلاب است و مورد مؤاخذه خواهد بود.

افراد خارج از ارتش حق ندارند در امر ارتش دخالت کنند و ارتشی را در داخل ارتش یا خارج بدون مجوّز دستگیر کنند. اگر شکایتی دارند یا اطلاع از مجرمیت کسی دارند، روی موازین شرعی و قانونی رسیدگی خواهد شد. دخالت بی جا در داخل ارتش موجب ضعف آنان می شود و مخالف انقلاب اسلامی است.

این قشر از ارتش که در خدمت اسلام و ملت هستند و وفاداری خود را از جمهوری اسلامی اعلام نموده اند، اگر خدای ناخواسته در رژیم طاغوتی خلاف و گناه صغیره کرده اند، با برگشت به سوی خدای تعالی و جمهوری اسلامی، مورد عفو خداوند رحمان و عفو ملت شریفند و این جانب نیز آنان را عفو کردم. امید است آنان با دلگرمی و اعتماد به خدا و ملت شریف به خدمت خود صادقانه ادامه دهند و با قدرت در پادگان های خود مستقر شوند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمانان و هدایت جوانان فریب خورده ای را که می خواهند در صفوف مسلمان ها تفرقه بیندازند خواستارم و هشیاری ملت را در مقابل توطئه های غیر اسلامی امیدوار. والسلام علیکم و رحمة اللّه روح الله الموسوی الخمینی"(1)

این تصمیم هوشمندانه و مدبرانه از سوی امام خمینی(ره) در شرایطی اتخاذ شد که تنها یک سال و چند ماه تا شروع هجوم تحمیلی و همهجانبه شرق و غرب علیه ایران انقلابی به نمایندگی از سوی صدام بعثی باقی مانده بود.

3- ارتش متحول شده و آزمونی دشوار

با شروع جنگ تحمیلی توسط ارتش بعث عراق در 31 شهریور ماه 1359، نیروهای نظامی و غیر نظامی و مردمی اعم از ارتش، ژاندارمری، سپاه و بسیج به سوی میدان های نبرد رهسپار شدند. اما آنچه مهمتر جلوه می نمود این مسئله بود؛ ارتش که مدال افتخار انقلابی بودن را با حمایت و تائیدات حضرت امام خمینی(ره) بر گردن آویخته بود باید در میدان نبرد هم همچون ایام صلح اثبات می کرد که یک ارتش برخواسته از موج و خروش انقلابی است. لذا به فاصله گذشتِ چند ساعت از هجوم هوایی سراسری عراق در ظهر روز 31 شهریور 1359، ارتش در یکم مهرماه 1359 عملیات کمان 99 را با حداکثر توان موجود به اجرا درآورد. در این عملیات تیزپروازان ارتش جمهوری اسلامی ایران با پرواز 200 فروند هواپیمای بمب افکن و عبور 140 فروند آنها از مرز موفق شدند تا پایگاههای هوایی عراق به جز پایگاه هوایی الولید در مرز اردن را مورد هدف قرار دهند. صدام بعثی که احساس میکرد با ارتشی از هم گسیخته و نهچندان مأنوس با انقلاب نوپای اسلامی ایران روبروست و تصور می کرد با بمباران پایگاههای هوایی ایران در ساعات اولیه آغاز جنگ تحمیلی، حداقل این کشور را در بکارگیری نیروی هوایی خود علیه تجاوز عراق خلع سلاح خواهد کرد، در جریان عملیات کمان 99 بیش از 55 درصد از توان خود را از دست داد. همچنین چندی بعد ارتش در سحرگاه 15 فروردین 1360 مبادرت به اجرای عملیاتی موسوم به H3 با هدف نفوذ در عمق خاک عراق کرده و با بهره گیری از تاکتیکی بی نظیر در تاریخ نبردهای هوایی، پایگاه های هوایی سهگانه عراق در منطقه الولید در مرز اردن را مندم کرد. پس از این عملیات و در فاصله شش ماه تا شروع سلسله عملیاتهای آزادسازی مناطق اشغالی کشور عزیزمان ایران توسط رزمندگان اسلام، نیروی هوایی عراق خسارات بزرگ و سنگینی را متحمل شد. اجرای عملیاتهای کمان 99 و H3 که از بزرگترین تحرکات هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای مقابله بارژیم بعث عراق در سالهای دفاع مقدس-و حتی در تاریخ عملیات های هوایی دنیا-محسوب میشود بیش از پیش جهتگیری ارتش به سوی امام(ره) امت و انقلاب اسلامی را در بُعد عملی و نظامی، برای همگان اثبات کرد و خط بطلانی شد بر اندیشه مشکوک انحلال ارتش!

4- ارتش و سپاه، یدِ واحدهِ روزهای سخت

اما حضور ارتش در دفاع از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران محدود به عملیاتهای آفندی و پدافندی هوایی نشد. از آنجا که بنی صدر با عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا قصد داشت تا جنگ را شخصاً و با تکیه صرف بر ارتش و روش نظامی کلاسیک پیش برد، دفاع از کشور را معطوف به ارتش میدانست و به مسئله ورود و مشارکت نیروهای سپاه و بسیج مردمی در جنگ معتقد نبود. بر این اساس و بر اثر لجاجت و پافشاری بی جا روی نظرات نظامی خود موجب شد در آن مقطع حساس مقدار قابل توجهی از توانایی و تجهیزات و مهمات نظامی کشور به هدر برود. او اساساً از ظرفیت های موجود در پیوند میان ارتش و سپاه که در صورت قرار گرفتن در کنار هم مانند دژی شکننده علیه دشمن عمل می کردند، غافل بود. با عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا در 31 خرداد 1360 و تنها به فاصله سه ماه و چند روز تا شروع سلسله عملیاتهای مشترک ارتش و سپاه در آزادسازی مناطق اشغالی کشور عزیزمان ایران، ضرورت تغییر در استراتژی جنگی ایران احساس میشد. تا آنجا که سرلشکر پاسدار شهید حسن باقری، نخبه استراتژیست و طراح عملیاتهای نظامی عنوان میکند: "باید به خود جرأت داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است استراتژی جنگ عوض شود". تغییراتی که در سال دوم جنگ منجر به ایجاد سبک تازهای در جنگ شد که عمدتاً مبتنی بر اصل غافلگیری، تکیه بر اعمال منطق و مدیریت اقناعی توسط فرماندهی، حضور پر شور و پر تعداد نیروهای مردمی در جبههها، شبیخون و حمله به دشمن در شب و موارد دیگر بود.

 با عزل بنی صدر و البته همت خالصانه بدنه حزباللهی ارتش که از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پا به پای انقلاب پیش آمده بودند، زمینه برای برقرای و پیوند میان نیروهای ارتش و سپاه در جبههها همچون یدِ واحده و ایجاد موجی تازه و نویدبخشِ برادری و دوستی در جبههها و نهایتاً کسب برکت پیروزی و بیرون راندن دشمن بعثی از میهن اسلامی، فراهم شد.

در جریان سلسله عملیاتهای آزادسازی مناطق اشغالی توسط فرماندهی مشترک ارتش و سپاه، از قرارگاه فرماندهی تا خط مقدم عملیاتی، برادران ارتشی و سپاهی دوشادوش هم به بیرون راندن ارتش بعثی از کشور اسلامی مشغول شدند. این اقدام مشترک موجب میشد تا دو نیروی ارتشی و سپاهی با الگوگیری در حوزههای اعتقادی و انقلابی و نظامی و تخصصی از یکدیگر، نقش مکمل را برای هم ایفا کنند. این مسئله علیرغم وجود اختلاف نظر در حوزه تاکتیک رزم، موجب وحدتی شیرین میان ارتش و سپاه گردید؛ که خود اسباب نزول برکاتی از جمله پیروزیهای پیاپی رزمندگان اسلام در بیرون راندن دشمن بعثی از مناطق اشغالی از مهرماه 1360 تا خردادماه 1361 شد؛ که قطعاً نقش بصیرانه و هوشمندانه در سطح فرماندهی توسط علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش و محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این وحدت بارز و مشهود است.

5- یک واقعیت

روشن است که ارتش در بُعد اعتقادی با انقلاب اسلامی کاملاً همسو عمل می کرد، اما در دوره هایی از ایام جنگ با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دچار اختلافاتی نیز میشد. اختلافاتی که عمدتاً در حوزه تاکتیک رزم اعم از هجوم و دفاع نمایان بود. ریشههای اصلی این اختلافات را باید در نوع نگاه و نگرش نظامیان ارتشی و سپاهی به مقوله تاکتیک در جنگ جستجو کرد. در دورهای از جنگ که استراتژی غالب جنگی تعقیب و تنبیه متجاوز و شروع عملیاتهای برونمرزی و حرکت به عمق خاک عراق است، این اختلافات بیشتر نمایان میشود.

از آنجا که نوع نگرش و نگاه به جنگ توسط این دو بازوی سپاه اسلام از بُعد تخصصی و تاکتیکی تفاوت داشت، لذا وجود اختلافات تاکتیکی در میان ارتش و سپاه کاملاً طبیعی بود. روش آموخته شده توسط ارتش متکی بر روش کلاسیک بود؛ که آن نیز مولفه های خاص خود را دارد. از جمله اینکه در روش کلاسیک مرسوم است اگر دو سوم از توان نظامی کاهش یافت، نیرو باید جهت تجدید قوا بهطور تاکتیکی عقبنشینی نموده و پس از تجدید قوا و بررسی جوانب، مجدداً اقدام به تک نماید. یا در مبحث بررسی طرح عملیات در روش کلاسیک، مرسوم است فرماندهان با اطلاعات دریافت شده از سوی نیروهای شناسایی اطلاعات و عملیات، در قرارگاه به بررسی راهکارها و چگونگی اِعمال هجوم و دفاع میپردازند و چندان ضروری نیست که فرمانده شخصاً به شناسایی در عمق مواضع دشمن بپردازد. از سوی دیگر در نگرش سپاه بیشتر روش و سبک فرماندهی انقلابی مد نظر بود که آن نیز مولفههای خاص خود را داراست. بهعنوان مثال فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس ذکر می کند که اگر ما با فرماندهان سپاه قرار بر انجام عملیات داشتیم، لازم بود تا من آنها را به روش اقناعی توجیه نمایم و آنها از من می خواستند تا درباره جوانب گوناگون عملیات توضیح دهم؛ که البته بر اساس آنچه که فرماندهی سپاه می گوید این بدان معنا نبوده که نیروهای تحت امر قصد سرپیچی از دستورات فرماندهی و خلل در کار جنگ را داشته باشند، بلکه فرماندهان تحت امر بر اساس تکلیف انقلابی و شرعی که بر دوش خود احساس می کردند لازم می دانستند جوانب مسیری که می خواستند در آن قدم بگذارند را به خوبی بسنجند، و این کارِ فرمانده ارشد را دو چندان سختتر می کرد. البته در این سبک مانند تمامی اصول نظامی، اطاعتپذیری از فرماندهی و عدم سرپیچی از دستور فرمانده دقیقاً لازم و ضروری است. یا در جریان اجرای عملیات الی بیت المقدس در بهار 1361 درباره چگونگی هجوم به دشمن توسط ارتش و سپاه بحث می شود. سردار محمد کوثری از فرماندهان لشگر 27 محمد رسول الله (ص) در این رابطه می گوید: "برادران ارتش معتقد بودند باید با طی مسیری در حدود 110 کیلومتر از اهواز به خرمشهر برسیم؛ اما برادران سپاه معتقد بودند باید در شب و براساس اصل غافلگیری-که به نوعی به فلسفه روند پیروزی انقلاب اسلامی نیز مرتبط بود-دشمن را دور زده و از منطقه دارخوین و با عبور از عرض رودخانه کارون به سمت غرب به پشت جهت آرایش دشمن که به سمت شمال پدافند کرده بود برسیم و از آنجا به سمت مرز بینالمللی و خرمشهر حرکت کنیم. برادران ارتش می گفتند نمی شود از رودخانه عبور کرد و البته از ارتش هم کسانی بودند که با این تفکر دوم موافق بودند."

نهایتاً و در سایه وحدت، در قرارگاه مشترک ارتش و سپاه تصمیم گرفته شد تا نظر تاکتیکی سپاه اِعمال شود و سپاه و ارتش از قرارگاه فرماندهی تا خط مقدم دوشادوش هم موفق به فتحی بزرگ شدند و آزادی خرمشهر و اراضی گسترده دیگری از ایران اسلامی را در جریان این عملیات برای امام(ره) و امت به ارمغان آوردند.

6- اختلافات و طمع دشمن قَدار

با وجود وحدت اعتقادی و همچنین وجود اختلافات در حوزه تاکتیک رزم در میان ارتش و سپاه، ستون پنجم دشمن شرقی و غربی نیز با هدف دامن زدن و بهره برداری از این اختلافات، در مقاطعی به اجرای ترفندهایی اقدام می نمود. محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این رابطه نقل می کند: "یک روز صبح برادر صیاد به من گفت شب گذشته رادیو عراق گفته ما با هم دعوا کردیم و یک افسری که خیلی ناراحت بوده و به اینجا آمده به من گفته رادیو عراق اعلام کرده محسن رضایی به شما سیلی زده است. من به برادر صیاد گفتم شما به او چه گفتید؟ ایشان گفت من به آن افسر گفتم بگذار در همین خواب و خیال باشند، ما عملیات بعدی را انجام دهیم این موجب غافلگیری بیشتر آنها می شود".

در نمونه دیگر؛ مدتی قبل از اجرای عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ماه 1361، ناخدا بهرام افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش به جرم جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی بازداشت شد. اینها همه نشانگر آن است که دشمن با هدف دامن زدن به اختلافات و ایجاد شکافی عمیق میان رزمندگان اسلام، قصد بهره برداری از این اختلافات را داشته است.

7- در پی یافتن یک راه حل

هرچه جنگ ادامه پیدا می کرد کار سختتر و پیچیدهتر می شد و از سوی دیگر سپاه به لحاظ فرماندهی مجرب تر می گردید و سازمان رزم آن به نحو مطلوب تر رو به گسترش و شکل گیری بیشتر بود که حکایت از تقویت و کسب تجربه روز افزون سپاه در حوزه نظامی و دفاعی داشت. در چنین شرایطی ضروت وجود یک وحدت همه جانبه تاکتیکی با هدف به حداقل رسیدن اختلافات تاکتیکی رزمی میان ارتش و سپاه و خروج از بن بست موجود در جنگ توسط یک مدیریت واحد، بیش از پیش احساس می شد. لذا هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، که در فاصله کوتاهی تا آغاز عملیات خیبر در زمستان 1362، از سوی حضرت امام خمینی (ره) حکم فرماندهی عالی جنگ را به منظور ترغیب هرچه بیشتر دولت در ورود به امور جنگ و مدیریت اختلافات موجود بین ارتش و سپاه دریافت کرده بود، وارد عمل شد. در جریان این مسئله فرمانده عالی جنگ به علت نداشتن تجربه کافی در جنگ، به عنوان هماهنگ کننده میان سپاه و ارتش و تامین کننده نیازهای لجستیکی و پشتیبانی و ایفای نقش در مورد هدف و استراتژی کلان جنگ نقش داشت اما همچنان تدوین استراتژی های عملیاتی در جنگ به عهده فرماندهان نظامی بود.

در جریان طرح عملیات خیبر، ارتش و سپاه هر یک از دو محور و با قرارگاه های مستقل-سپاه در محور هور تحت نظر قرارگاه نجف و ارتش در محور زید تحت نظر قرارگاه کربلا-به منظور نفوذ در خاک عراق و سپس الحاق یگان های ارتش و سپاه در منطقه پل نشوه واقع در غرب نهر کتیبان وارد عمل شدند، با این تفاوت که عملیات اصلی و تعیین کننده در هور انجام می گرفت. همچنین بصره به عنوان هدف اصلی عملیات اعلام شد تا پس از طی مراحل عملیات و سپس بازسازی و آمادگی یگان ها، در خیز بعدی به عنوان مرحله بعدی عملیات در نظر گرفته شود. سپاه با وجود پیشروی هایش، در محور زمینی منطقه طلائیه که قرار بود در مراحل بعدی عملیات به عنوان محور پشتیبانی محسوب شود دچار بن بست گردید و با وجود اینکه به بخش های زیادی از اراضی جزایر نفتی مجنون دست پیدا کرده بود اما با عدم دست یابی کامل به تمامی اهداف روبرو شد و از سوی دیگر ارتش در محور زید نتوانست پیشروی داشته باشد. لذا در هر دو محور، عملیات با نوعی عدم الفتح روبرو شد.

با ادامه اختلافات تاکتیکی میان ارتش و سپاه، هاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ و قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) که قرارگاهی مرکزی و عملیاتی و متشکل از نیروهای ارتش و سپاه بود، در راستای مدیریت اختلافات تاکتیکی میان ارتش و سپاه تصمیم گرفت تا دو نیرو به طور جداگانه از یکدیگر اقدام به اجرای عملیات کنند. بنابراین پس از عملیات بدر در اسفندماه 1363، عملاً ارتش و سپاه که تا آن وقت به طور مشترک اقدام به اجرای عملیات می کردند مقرر شد تا هر یک به طور جداگانه به اجرای عملیات بپرداختند؛ البته پس از آن کماکان ارتش در حوزه پشتیبانی هوایی با سپاه همکاری می کرد. اما این نقد به عملکرد فرمانده عالی جنگ وارد است که با توجه به نقش هماهنگ کننده و مدیریتی وی بر عملکرد عملیاتی و نظامی ارتش و سپاه، شایسته بود تا به جای جداسازی این دو ید واحده از هم با هدف رفع اختلافات، روشی دیگر را در مدیریت اختلافات موجود به کار می گرفت؛ زیرا در گذشته ثابت شده بود که سپاه و ارتش-علیرغم اختلافات تاکتیکی که هر چه جنگ پیش می رفت و پیچیده تر می شد این اختلافات بیشتر نمایان میگردید-همچون شمشیر برانی در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی می کردند و هاشمی رفسنجانی می توانست با یک مدیریت سازنده و با هدف وحدت هرچه بیشتر میان رزمندگان ارتشی و سپاهی، رویه ای را در پیش گیرد که این دو بازوی رزم در پیکار با دشمنان قسم خورده به حداقل از اختلافات برسند و با مدیریت و کنترل صحیح و حساب شده در کنار یکدیگر قرار گیرند؛ مسئلهای که در گذشته خصوصاً در جریان سلسله عملیاتهای آزاد سازی مناطق اشغالی اثربخشی خود را اثبات کرده بود. به نظر می رسید از فرمانده عالی جنگ، اعمال یک مدیریت هماهنگکننده و وحدتآفرین در میان نیروهای ارتشی و سپاهی با توجه به نفس مسئولیت ایشان توقع چندانی نبود و بهتر بود ایشان به جای پاک کردن صورت مسئله و جدا نمودن کامل ارتش و سپاه در حوزه اجرای عملیات، راهکاری می یافتند که ارتش و سپاه در حوزه تاکتیکی به حداقل اختلافات برسند و این ید واحده با قوت ادامه مسیر دهد.

پس از اتخاذ این تصمیم از سوی فرمانده عالی جنگ، آنچنان که ذکر شد ارتش در حوزه پشتیبانی هوایی اعم از رزمی و لجستیکی با سپاه همکاری داشت که نمونه روشن و موثر این همکاری در جریان اجرای عملیات والفجر 8 در بهمن ماه 1364 مشهود است که نقش نیروی هوایی و هوانیروز ارتش در ابعاد رزمی و پشتیبانی در این عملیات پیروز که موجب خروج ایران از بن بست چند ساله در جنگ و کسب برتری توسط رزمندگان اسلام گردید، بسیار روشن است. همچنین گفتنی است یگان های ارتش، وظیفه دفاع و پدافند از مناطق تصرف شده توسط سپاه پس از عملیات ها را بر عهده داشتند.

8- پیوند وحدتآفرین در پایان جنگ

پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، عراق که خود را در جنگ هشت ساله بدون کسب دستاورد مطلوب می دید، علی رغم موافقت با پذیرش آتش بس، با پیمان شکنی آشکار و درنوردیدن مجدد سراسری مرزهای کشور اسلامی ایران، مجدداً به عمق خاک ایران نفوذ کرد. لذا در جریان این مسئله و با صدور پیامی از سوی امام خمینی(ره) مبنی بر بیرون راندن دشمن بعثی، نیروهای مسلح اعم از ارتشی و سپاهی و بسیجی با وحدتی پر شور و همه جانبه به سوی دشمن هجوم بردند و در اقدامی تاریخی و عبرت آموز برای دشمن بعثی و دنیای استکبار، عملیات سرنوشت را رقم زدند و دشمن را به سرعت از مرزهای جغرافیایی میهن اسلامی عقب راندند تا بار دیگر شهد شیرین برکت برآمده از وحدت، در روزهایی که کام امام امت با پذیرش جام زهر تلخ شده بود عیان شود و اثبات گردد که همیشه وحدت رمز پیروزی است. "و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا"

1- صحیفه امام خمینی رحمةالله علیه، ج 7، ص 20 و 21.

 

پوریا فرجی

نظر شما
پربیننده ها