یادداشت/ سردار زهدی

شهید «باکری» در فرهنگ «دفاع مقدس» یک واژه‌ی جاودانه است

سردار سرتیپ پاسدار «یعقوب زهدی» عماون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی و جانشین فرمانده توپخانه سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد به تشریح فعالیت‌های شهید مهدی باکری پرداخت.
کد خبر: ۷۴۱۵۵
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۴ - 13March 2016

شهید «باکری» در فرهنگ «دفاع مقدس» یک واژه‌ی جاودانه است

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، سردار سرتیپ پاسدار "یعقوب زهدی" معاون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی و جانشین فرمانده توپخانه سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد به تشریح فعالیتهای شهید مهدی باکری پرداخت:

انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران که با دست باکفایت حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذاری شد و به ثمر نشست، دستآوردها و برکات فراوانی به ارمغان آورد. یکی از مهمترین ثمرات آن پرورش نسل جوان و انقلابی و مؤمن بود که در مقطع شروع انقلاب اسلامی (1342) پا به عرصهی وجود گذاشت و در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی (57-1356) شکوفا شد و در دوران دفاع مقدس به ثمر نشست، بخش عمدهای از این نسل جوان را قشر دانشگاهی تشکیل میدادند که بهدلیل برخورداری از ویژگیهایی مانند آگاهی و روشنبینی، عدالتطلبی، وارستگی و روحیهی ضد استبدادی و ظلمستیزی، همواره در نوک پیکان حرکتهای انقلابی و آزادیخواهی قرار داشتهاند.

شهید همت، شهید باکری، شهید بروجردی، شهید باقری، شهید کاظمی، شهید خرازی و ... همگی از همین قشر بودند که اعتماد حضرت امام به جوانان و واگذاری مدیریت صحنهی دفاع مقدس به آنان موجب رشد و اعتلای نسل انقلاب و موفقیت ملت مسلمان ایران در دفاع مقدس گردید.

مهدی باکری دانشجو
 
در سال 1352 مهدی 19 ساله در رشته مهندسی مکانیک دانشکده فنی دانشگاه تبریز پذیرش و مشغول ادامهی تحصیل گردید. در این سالها رژیم ستمشاهی پهلوی با توسعهی سیستم امنیتی ـ پلیسی و سرکوب گستردهی سازمانها و اشخاص معترض و انقلابی، اختناق را به حد اعلای خود رسانده بود در دانشگاهها نیز با استقرار نیروهای امنیتی تحت عنوان گارد دانشگاه کوچکترین تحرک دانشجویی را با شدیدترین سرکوب پاسخ میدادند و به موازات آن فضای بیبندوباری ترویج داده میشد. بخش محدودی از دانشجویان که فعالیت سیاسی داشتند نیز تحت تأثیر افکار کمونیستی قرار داشتند که به اصطلاح چپی نامیده میشدند و در این میان بچه مسلمانها اقلیتی بودند که حتی نماز و روزهی خود را مخفیانه بهجا میآوردند.

در چنین فضایی مهدی باکری بهعنوان یک دانشجوی مسلمان با ایمانی راسخ و محکم به راه خمینی پرچم مبارزه را در دانشگاه تبریز برافراشت و این در حالی بود که بهدلیل شهادت برادر بزرگترش علی باکری در زیر شکنجه ساواک (1351) تحت کنترل و فشار مضاعف رژیم قرار داشت. ولی ارادهی محکم و خللناپذیر مهدی در مبارزه با استبداد داخلی و امپریالیسم آمریکا بهعنوان حامی آن، بالاتر از آن بود که با این ترفندها مهار و محدود گردد. او با شکلدهی دانشجویان مسلمان در قالب انجمن دانشجویی و گروه کوهنوردی و ترویج معارف اسلامی و افکار انقلابی حضرت امام به فعالیت خود ادامه داد. و از سوی دیگر ارتباط خود با علمای انقلابی و خط امام را توسعه داد ازجمله توسط یکی از همکاسیهایش بهنام سیدعلی مقدم به حضور مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان در حومهی مشهد مقدس جلسات قرآنی برای جوانان داشتند، رسید.

مهدی در انقلاب

مهدی در سال 1356 دورهی کارشناسی خود را به پایان رساند و به خدمت سربازی اعزام شد و پس از طی دوره آموزشی در پادگان (01- تهران) در وزارت نیرو مشغول خدمت گردید و برای اقامت شبها به اتفاق چند نفر از همدورهایهای دانشگاهی اتاقی را در خیابان نواب اجاره نمود و به فعالیتهای انقلابی خود تداوم بخشید. بهطوری که در یومالله 17 شهریور 57 در میدان شهدا (میدان ژاله) در کانون حرکت مردم مسلمان قرار داشت. سپس در آبانماه 57 در اطاعت از دستور حضرت امام خمینی(ره) که سربازان را به ترک پادگانها فرا خوانده بودند، محل خدمت خود را ترک نمود و در خیل خروشان و میلیونی ملت مسلمان و انقلابی قرار گرفت و در حرکتهای مردمی در تهران و ارومیه به فعالیت پرداخت.

مهدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

سرنگونی رژیم استبدادی و وابستهی پهلوی و استقرار حکومت اسلامی از آرمانها و اهداف شهید باکری در طول سالیان مبارزات وی بود و درحالی که با پیروزی انقلاب اسلامی و پایهگذاری جمهوری اسلامی ایران توسط امام خمینی(ره)، بخش اعظم آمال خود را تحقق یافته میدید لذا تمام وجود و زندگی خود را وقف استقرار این نظام مقدس و دفاع از آن نمود و در تمام عرصههای سازندگی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی که ایجاب میکرد حاضر میشد و به فعالیت میپرداخت.

فعالیت در دادستانی انقلاب ارومیه، قبول مسئولیت شهرداری ارومیه از طرف شورای شهر، انجام کار فرهنگی روی کارگران کارخانجات ارومیه که به تحریک ضد انقلاب قصد اعتصاب داشتند، مبارزه با گروهکهای ضدانقلاب کومله و دمکرات بهعنوان مسئول عملیات سپاه ارومیه نمونهای از تلاشها و جانفشانیهای شهید باکری در این مقطع بود.

مهدی باکری در دفاع مقدس

زمانی که رژیم خیانتکار بعثی با حمایت استکبار جهانی تهاجم ویرانگر خود را علیه میهن اسلامیمان آغاز نمود و جان و مال و ناموس مردم بیدفاع و بیگناه پنج استان مرزی را مورد تعدی و تجاوز قرار داد و خانه و کاشانه آنان را لگدکوب توپ و تانک نمود، غیرت اسلامی آقا مهدی به جوشش درآمد و علیرغم اینکه با گروهکهای ضدانقلاب درگیر بود، عزم حضور در معرکهی نبرد با بعثیها را نمود و به اتفاق یار و همرزم خود شهید حسن شفیعزاده با یک قبضه خمپاره 120 م  که در آن زمان سلاح مؤثری بهشمار میآمد به جبهه جنوب شتافت و با بررسی که درستاد عملیات اهواز انجام داد پرمخاطرهترین و آسیبپذیرترین جبهه را آبادان تشخیص داد که پس از اشغال خرمشهر توسط دشمن بعثی محاصره شده بود و در معرض سقوط قرار داشت.

مهدی و حسن از طریق ماهشهر و خورموسی که تنها مسیر دسترسی به جزیرهی آبادان بود با مشقات فراوان و تحمل سختیها و ناملایمات زیاد توسط شناور بومی (لنج) خود را به آبادان رساندند و در ایستگاه هفت آبادان خمپاره خود را مستقر و به دفاع مشغول شدند و حضور آنان با این سلاح نیمهسنگین، امید و روحیهی زیادی را به ارمغان آورد.

مرحلهی بعدی فعالیتهای آقا مهدی در دفاع مقدس حضور وی در تیپ نجف اشرف بهعنوان جانشین شهید احمد کاظمی بود که در عملیاتهای پیروزمند مقطع آزادسازی سرزمینهای اشغالی (طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس) نقش مؤثر و تعیینکنندهای ایفا نمود و حرکت مبتکرانه تیپ نجف اشرف در عملیات فتحالمبین که با عبور از تنگه زلیجان و تکاحاطهای به میشداغ که موجب انهدام یک تیپ دشمن و باز شدن تنگهی رقابیه گردید. از فرازهای بسیار ماندنی و مثالزدنی هشت سال دفاع مقدس است که با فرماندهی شهید باکری صورت گرفت. مسئولین سپاه و فرماندهان جنگ با مشاهده لیاقت و کاردانی و سلحشوری آقا مهدی در عملیات رمضان فرماندهی تیپ عاشورا را به وی سپردند و او به سازماندهی و توسعهی این یگان پرداخت و با کادرسازی و جذب نیروهای بسیج و تجهیز و گسترش آن توانست یگان را به سطح لشکر ارتقاء داده و بهعنوان یگانی خطشکن و کارآمد در عملیاتها مطرح سازد بهطوری که در طول دفاع مقدس لشکر عاشورا نقش محوری و تعیینکنندهای در سازمان رزم سپاه به عهده داشت.

 لشکر عاشورا
 
لشکر عاشورا بازتابی از وجود و خصوصیتهای آقا مهدی بود. هر ویژگی که برای لشکر عاشورا معرفی میشود بایستی آنرا بارقهای از وجود پربرکت آقا مهدی دانست. برای این که او عصارهی دانش و توانمندی و ابتکار و خلاقیت و ایمان و انگیزه خود را در رگهای یگان تحت مسئولیتش جاری نموده بود. لشکر عاشورا خطشکن و دشمنشکن بود، چون مهدی اینگونه بود. لشکر عاشورا در پدافند مقاوم و شکستناپذیر بود. چون مهدی اینطور بود بهطوری که در استقامت و پایداری و صبر و تحمل سختیها معروف بود و در قرارگاهها و در بین فرماندهان و مسئولین جنگ لشکر عاشورا را یگانی میشناختند که دشمن قادر نیست به هیچ قیمتی آن را از مواضع تصرفشده عقب بزند. و این یگان در پدافند نیز اسوه و نمونه بود و مهمترین علت آن حضور مداوم و شبانهروزی خود آقا مهدی در خط مقدم در روزهای اولیهی هر عملیات و آرایشداری و سازماندهی خط دفاعی با استحکامات و سلاحهای مناسب بود. به طوری که گاهی اوقات فرماندهان یگانهای دیگر نیز از او دعوت میکردند در خطوط آنها حاضر شود و در مورد ترتیبات دفاعی به آنها مشاوره بدهد.

در اردوگاه لشکر، چادر فرماندهی شهید باکری در کنار چادر بسیجیان و با چند متر فاصله قرار داشت. لباس وی نیز از همان لباس خاکی بسیجیان بود بهطوری که از طریق لباس و ظواهر نمیشد تشخیص داد که او فرمانده لشکر است. و خاطرات زیادی در این رابطه از رزمندگان نقل شده است.

خود او در سخنرانیهایش در جمع بسیجیان و با حضور فرماندهان و مسئولین لشکر تأکید میکرد که ما نوکر شما هستیم و از نظر بهرهمندی از امکانات (خوراک و پوشاک و ...) شما در اولویت میباشید و اگر چیزی باقی ماند، استفاده میکنیم و از نظر کار نیز سختترین و خطرناکترین کارها را ما بایستی انجام دهیم و شماها ارباب و ولینعمت ما میباشید.

ولایتمداری و ولایتپذیری و عشق به حضرت امام راحل از دیگر ویژگیهای برجستهی آقا مهدی بود که پیوسته در رفتار و گفتار او تجلی میکرد و فضای لشکر نیز بر این محور شکل گرفته بود. همانطوری که خود وی اطاعت از امام و سلسلهمراتب فرماندهی را واجب و اصل میدانست، سایر فرماندهان و نیروهای لشکر نیز در این امر تردیدی به خود راه نمیدادند و با دستور فرماندهی در میان معرکه و آتش به پیش میرفتند به تعبیر برخی دوستان، نیروهای لشکر عاشورا، آقا مهدی را تجسمی از امام برای خود میدانستند.

اخلاص خصوصیت بارز دیگری بود که همگان باشنیدن نام آقامهدی در ذهنشان متبادر میشد البته کار برای خدا و به قصد قرب الهی هدف و انگیزه همهی رزمندگان دفاع مقدس بود لکن برخیها مانند آقا مهدی در قله بودند و اسوه و الگو برای دیگران بهشمار میآمدند همین ویژگی نیز لشکر عاشورا را تحت تأثیر خود قرار داده بود و در انجام مأموریتها، توانمندی و ظرفیت مضاعفی برای لشکر ایجاد میکرد.

در لشکر عاشورا همگان برای ادای تکلیف از همدیگر سبقت میگرفتند و همواره برای انجام مأموریت دشوارتر و خطیرتر داوطلب بودند. اگر تیپ یا گردانی در احتیاط قرار میگرفت آنرا به مثابه تنبیه برای خود محسوب میکرد و پیوسته در انتظار شنیدن صدای آقا مهدی از بیسیم بودند که آنان را به خط مقدم و میدان درگیری فرا بخواند.

ایمان محکم و خللناپذیر به خداوند و حقانیت راه امام و اعتقاد راسخ به پیروزی و نصرت الهی، ویژگی بارز شهید باکری بود که تبلور آن در لشکر عاشورا و رزمندگان آن قابل مشاهده بود. او در صحبتهایش خطاب به همرزمانش درک خود را از ایمان حضرت ابراهیم(س) چنین بیان مینماید که در هنگام پرتاب ابراهیم به سوی آتش، او مطمئن بود که به فضل الهی آتش او را نخواهد سوزاند و اگر لحظهای در این امر تردید مینمود، حتماً آتش او را میسوزاند. و از نیروهایش  میخواست که با همان باور و اعتقاد ابراهیمگونه در میان آتش و گلوله و ترکش میدان نبرد بروند.

عملیاتهای رمضان در شلمچه، مسلمبن عقیل در ارتفاعات مرزی سومار، والفجر مقدماتی در جنوب فکه، والفجر 1 در شمال فکه، والفجر 4 در پنجوین عراق (غرب مریوان)، خیبر در طلائیه و جزایر مجنون، بدر در غرب هورالهویزه و رودخانه دجله در کارنامه عملیاتی شهید مهدی باکری بهعنوان فرمانده لشکر عاشورا دیده میشود.

مقطع حضور شهید باکری در دفاع مقدس گرچه حدود نیمی از آنرا شامل میگردد (4 سال) لکن بستری برای درخشش او و شکوفایی استعدادها و ظرفیتها و بروز قابلیتها و توانمندیهای روحی و فکری وی بود.

در انتهای جلسات عملیاتی که در قرارگاه با حضور فرماندهان یگانها برگزار میشد، فرمانده کل سپاه، شهید باکری را فرا میخواند و مشاوره خصوصی در مورد طرح عملیات با وی انجام میداد چرا که اعتقاد خاصی به شم عملیاتی و دیدگاههای آن شهید داشت.

شهادت مزد مجاهدت

در عمیات خیبر حمید باکری معاون  لشکر عاشورا به آرزوی دیرین خود نائل گردید و به شهادت رسید. او برای آقا مهدی فقط برادر و معاون نبود، بلکه یار و همسنگرش از آغاز انقلاب بود و به تعبیر قرآن به منزله هارون برای موسی بود.

درد هجران حمید از یکسو و غم عقب ماندن از قافلهی شهدا از سوی دیگر بر دل آقا مهدی سنگینی میکرد و به حرکت او در مسیر شهادت شتاب بیشتری میداد.

عملیات بدر در سال بعدی جنگ (1363) باب شهادت را برای وی گشود و او در حالی که آخرین ذرات وجود و هستی خود را نثار دفاع از اسلام و اعتلای کلمهالله نمود و فرمانده تنها یگانی بود که در این عملیات از رودخانه دجله عبور کرد و به اتوبان بصره ـ العماره رسید و در حالیکه با گردان خطشکن امام حسین (ع) سینه به سینهی دشمن بعثی میجنگید، زخمی شد و به هنگام انتقال به عقب در رود دجله قایق حامل وی مورد اصابت موشک آرپیجی قرار گرفت و روح مطهرش به ملکوت اعلی پیوست و در جوار همرزمان شهیدش آرمید و پیکر پاکش به سوی دریا روانه شد.(25/12/1363)

مهدی در کلام رهبر

در تدارک برگزاری کنگره سرداران و رزمندگان شهید آذربایجان در ملاقاتی که به همراه هیئت اجرائی با مقام معظم رهبری داشتیم، ایشان از تعبیر اعلام الهدی و منار التقی برای معرفی شهید باکریها استفاده کردند و فرمودند مهدی باکری نه فقط در میدان جهاد و دفاع مقدس فرمانده بود بلکه با استعداد و توانمندی که داشت در هر عرصهای که وارد میشد چه فرهنگی چه سیاسی و چه اقتصادی یک فرمانده میشد.

ختم کلام

در تدارک در این نوشتار مختصر، اشاراتی کوتاه و گذرا به برخی ابعاد وجودی و شخصیتی شهید باکری شد لکن توصیف کامل وی نه در این مقال میگنجد نه در بضاعت این قلم است. همهی اینهایی که ذکر شد و یا در اذکار دیگران آمده است، آقا مهدی است ولی آقا مهدی فقط اینها نیست، آقا مهدی، آقای مهدی است.

در فرهنگ دفاع مقدس، آقا مهدی یک واژهی جاودانه است، واژهای که تداعیگر طیف گستردهای از مفاهیم و معانی مقدس و ستودنی است. نامی که هنوز هم بعد از بیست و چند سال، هزاران جوان نسل سومی را که حتی در زمان وی در قید نبودند در مراسم بزرگداشت شهید باکری به سالنها و محافل میکشاند.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

*همرزم شهید سرتیپ پاسدار یعقوب زهدی

منابع:
1ـ صحیفهی امام خمینی(ره)
2ـ مهدی باکری ـ نوشته دکترحسین علائی
3ـ آثار کنگره سرداران شهید آذربایجان
4ـ مشاهدات و خاطرات نگارنده

نظر شما
پربیننده ها