بررسی ضرورت های کنترل خشونت کلامی در گفتگوی دفاع پرس با یک کارشناس دادگستری

محکومیت‌های سنگین در انتظار کسانی که اقدام به تهدید دیگران می کنند/ خشونت کلامی زمینه ساز خشونت‌های سنگین در جامعه

برخی از کارشناسان بر این باورند که تهدیدات یا به عبارتی خشونت های کلامی مرسوم شده در بین برخی از افراد جامعه می تواند در صورت پیگیری شاکی آنها را تا سه ماه مجبور به آب خنک خوردن کند.
کد خبر: ۴۱۵۹۱
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۶ - 21February 2015

محکومیت‌های سنگین در انتظار کسانی که اقدام به تهدید دیگران می کنند/ خشونت کلامی زمینه ساز خشونت‌های سنگین در جامعه

به گزارش خبرنگار انتظامی " دفاع پرس "، زود از کوره در رفتن، تهدید کردن و استفاده از الفاظ زننده این روزها گویی در حال تبدیل شدن به یک مد اجتماعی است. مدی که مروج خشونت است و می تواند زمینه ساز بسیاری از درگیری ها شود. درگیری هایی که گاه از چند کلام ساده شروع می شود و نهایتا به انفجاری بزرگ ختم می شود.

نمونه بارز این موضوع را می توان در مترو و بی آر تی و کلا در مراکز تجمع شهری مشاهده کرد و دید که مردم به چه راحتی از خود بی خود می شوند و اقدام به اهانت و تهدید کردن یکدیگر می کنند. موضوعی که بار حقوقی سنگینی با خود به همراه دارد اما به دلیل عدم وجود آگاهی در بین مردم به هر شکل ممکن بر سر زبان می آید.

برخی از کارشناسان بر این باورند که همین تهدیدات یا به عبارتی خشونت های کلامی مرسوم شده در بین برخی از افراد جامعه می تواند در صورت پیگیری شاکی آنها را تا سه ماه مجبور به آب خنک خوردن کند.

برای بررسی حقوقی خشونت های کلامی که مسبب و زمینه ساز بسیاری از ناهنجاریهای بصری در جامعه می شود به سراغ دکتر رضا غنی لو کارشناس رسمی دادگستری و عضو هیئت علمی دانشگاه پلیس رفتیم که شرح گفتگوی ما با وی در زیر می آید.


 

 * جناب غنیلو همانطوری که می دانید موضوعی به نام تهدید کردن و خشونت کلامی در جامعه ریشه دار شده است آیا می توان ذات این موضوع را در تاریخ جستجو کرد؟

چیستی و چرایی خشونت از دوران طلایی یونان باستان و صدها سال پیش از میلاد مسیح مطرح بوده و ارسطو به صورت خاص بدان پرداخته است؛ این دانشمند برجسته این طور اذعان می کرد که " خشونت امری است واقعی پس باید آن را به صورت واضح و شفاف بیان و آن را مدبرانه تخلیه و مدیریت کرد ". این نظریه و تبیین آن توسط دانشمندان برجسته تاریخ، نشان از عمق تاریخی و اهمیت بسزای نوع مدیریت و کنترل خشونت دارد.

طرفداران نظریه خشونت نمایان به دنبال فراهم کردن زمینه اغنا شدن بشر پیرامون خشونت در عرصه ذهن و کلام هستند. بسیاری از تحلیلگران معتقدند نبرد گلادیاتورها خوی وحشیگری بشر را با دیدن این صحنهها از بین برده و تخلیه می نماید و دیگر خود فرد اقدام به کشت و کشتار نمی کرد. به دنبال آن پس از قرن نوزدهم، مسابقات ورزشی شکل گرفت؛ اصولا در منشور المپیک به موضوع مدیریت خشونت ذهن و کلام توجه شده و با هدف نگاه غیرمستقیم به این مسئله، مسئولین امر برنامهریزیهای اصولی و منسجمی را در دستور کار قرار دادند تا به نوعی با اجرای مسابقات، مردم جنگ و ستیز را فراموش و دوستی ملتها در قالب یک فرهنگ عرضه شود.

اگر به تاریخ نگاه کنیم خواهیم دید که حتی در گذشته ورزشکاران را جوانمرد میخواندند زیرا رفتار اینها مقصود عقدهگشایی نداشت و بسیار با آرامش و متین با مردم و افراد برخورد میکردند.

ولی مخالفین معتقدند نمایش خشونت در میان مردم خاصه کودکان و نوجوانان گرایش به آن را رواج میدهد به گونهای که آنها از مدلهای ایجاد شده شبیهسازی میکنند. همین موضوع نمایش خشونت، آموزش آن را فراهم میآورد و از طرفی نیز مدیریت خویشتنداری را از بین میبرد.این نظریه مخاطبین زیادی را به خود جذب کرده است.

در اواسط قرن بیستم خصوصاً دهه 1960 عدم نمایش خشونت در دستور کار بود؛ سینما و تلویزیون تا این تاریخ در دنیا پیرو سبک کلاسیک و رومانتیک بودند و بیشتر عشق و عاشقی را به نمایش می گذاشتند و عملاً خشونت در آن جای خاصی نداشت. ولی هم اکنون فیلمهای هالیوودی تمرکز خود را بر ریختن خون، بریدن و شکستن اعضاء و جوارح انسان قرار داده اند. در این دوره خشونت عریان است به گونهای که به هر میزان خشونت در فیلم ها بیشتر باشد به همان اندازه کارگردان به عنوان صاحب تکنیک شناخته می شود.

این دو نظریه از ابتدا با روند فعالیت خود در عرصه رشد فرهنگ مورد نظرشان کار کرده اند اما گویا قرار نیست هیچ یک از آنها پیروز مطلق باشند. همواره با یکدیگر کش و قوس بی پایان دارند.

* علاوه بر سینما و تلویزیون که به آن اشاره داشتید آیا رسانه ها نیز در ایجاد خشونت به ویژه خشونت کلامی در جامعه نقش داشته اند؟

خشونت کلامی که اخیرًا بسیار از آن سخن به میان می آید و ابعاد آن در جامعه بیشتر از گذشته یافت میشود  متاثر از عوامل مختلفی است که رسانه نیز در آن نقش بی بدیلی دارد. نباید فراموش کنیم همانطور که رسانه جامعه را شکل می دهد جامعه نیز میتواند به رسانه سمت و سو دهد چرا که ابتدا جامعه وجود داشته و بعد از آن رسانه شکل گرفته است.

* در جامعه چند دسته خشونت مشاهده می شود؟

تقسیم بندی های مختلفی از خشونت در جامعه وجود دارد. خشونت دارای چند دسته اصلی است؛ خشونت کلامی، حرکاتی، رفتاری و فیزیکی.

ما خشونت هایی داریم که با اشاره و حرکات دست صورت می گیرند و به واسطه آن به دیگران هتک حرمت صورت می گیرد و همین موضوع موجبات پرخاشگری و عصبانیت مردم می شود. این بخش را می توان در زمره خشونت های کلامی قرار داد.

بحث خشونت کلامی دارای ابعاد فراوانی است. انسان تا زمانی که لب از لب باز نکند هیچ فعل و انفعالی ایجاد نمیشود. باید بدانیم که حتی قبل از ایجاد خشونت فیزیکی مطمئناً یک شانتاژ از نوع خشونت کلامی انجام شده است. بنابراین خشونت کلامی بیش از ابعاد دیگر خشونت در جامعه وجود دارد؛ آمار موجود در سازمان پلیس و سیستم قضائی نیز گویای همین مهم است.



* به نظر می رسد این موضوع در جوامع در حال گذار بسیار مشهودتر است.

دقیقا. مشکلی که در جوامع در حال گذار از سنت به مدرنیته دیده می شود این است که مردم خیلی متوجه بار حقوقی اعمال خود نیستند. یعنی نمی دانند در جامعه متمدن رفتار شهروندی چگونه است و با حقوق شهروندی آشنا نیستند.

قانون گزار به عفت عمومی در کلام توجه ویژه داشته اما به خاطر فرهنگ شفاهی که در کشور ما از دوران گذشته وجود دارد، سعی می کنیم در سطح جامعه با کدخدامنشی بر مشکلات فائق آییم.

خشونت کلامی موجود در جامعه ناشی از آن است که ما نسبت به عواقب قانونی خشونتهای کلامی آگاهی نداریم. همچنین بوروکراسی حاکم بر عدالت کیفری چنان است که دیگر هیچ کس حوصله ندارد کفش آهنی به پا کند و در مراجع قانونی به دنبال اثبات ادله و دادخواهی این موضوع باشد.

* اگر کسی این کفش آهنی را به پا کند می تواند در قوه قضائیه به نتیجه قانونی برسد؟

اگر کسی باشد که این کار را انجام دهد حتماً نتایجی به دست خواهد آورد که برای فردی که توهین و یا تهدید شفاهی کرده، غیر قابل باور خواهد بود.

چرا که دیده میشود کسانی که نادم هستند و آگاهی حقوقی نداشتند به مراکز مشاوره و مددکاری نیروی انتظامی و قوه قضائیه مراجعه و اذعان می کنند که من در آن شرایط عصبانی بودم و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و یک فحش دادم. از عواقب این کار نیز آگاهی نداشتم که یک تهدید یا فحش یا رفتار نا بهنجار این تعداد روز زندان یا فلان مقدار مبلغ جریمه را در پی دارد.

ما در کشورمان سعی داریم همه چیز را با پتانسیل اجتماعی حل و فصل کنیم، مثلا یا از حقوق خود می گذریم یا وی را به روز قیامت حواله میدهیم.

پیش از هر اتفاقی مردم باید توجه داشته باشند که تعریف قانون از فحاشی، تهمت، توهین و هتک حرمت چیست؟ برای مشخص شدن فرق این موارد از یکدیگر بهتر است یک تعریف از این موارد را ارائه دهیم.

* ارائه تعریفی مناسب دقیقا ذهن مخاطب را برای آشنایی با مفاهیم قانونی آماده تر می کند. جناب غنی لو هتک حرمت در قانون چه تعریفی دارد؟

ما در نگاه قانون به خشونت کلامی تمام موارد این نوع خشونت را تحت عنوان "هتک حرمت" میشناسیم. هتک حرمت در قانون چیزی است که عفت عمومی و حیثیت یک فرد خاص را لکه دار کند.

 فردی که در یک جامعه از الفاظ زشت و ناپسندی استفاده میکند به واقع مرتکب جرم میشود و این نیز جزء هتک حرمت محسوب می شود.

هتک در لغت عربی به معنی پاره کردن است ولی در تعریف حقوقی تجاوز به حرمت اشخاص، اموالشان و اعراض آنها و یا جریحه دار کردن افکار عمومی است. عفت عمومی درجهای از پاکدامنی و پاکی است که مردم علاقه به صیانت از آن دارند ولی عفت عمومی همواره تابع شرایط زمان و مکان است.


* هتکحرمت چه زیر مجموعههایی دارد؟

یکی از آنها توهین است. توهین در زبان عربی به معنی بی ارزش کردن است اما در تعریف قانونی به هرگونه رفتاری اعم از قول، فعل، کتابت و اشاره که موجب وهن حیثیت مخاطب شود از نظر افراد متعارف و معمولی گردد، گفته میشود.

نباید فراموش کنیم که توهین با افترا فرق دارد. توهین یک بحث کلی است مثل غیبت کردن. هر وقت مستند شود به اخبار مثلاً به دروغ بگوییم "دیدم چنین اتفاقی افتاده"این افترا است که این از لحاظ قانونی بار حقوقی شدیدتری دارد.

تهدید معنی ترساندن است ولی در تعریف حقوقی وعده عقاب و زجر دادن در آینده است. مثلاً "ببین بعدا چی کارت می کنم یا می کشمت"، این یعنی اقرار به یک فعل مجرمانه.

* فحاشی هم در این زمره می گنجد؟

یکی از زیرمجموعه های دیگر هتک حرمت، فحاشی است. فحش تعریف مستقیم قانونی ندارد ولی مفهوم آن انتصاب کلمات رکیک و تشبیه مخاطب به چیزهای نامربوط و زشت میباشد.

همه این موارد از جمله تهدید، توهین، افترا و فحاشی از جمله مصادیق هتک حرمت به حساب میآیند که ما این موارد را در جامعهشناسی، خشونت کلامی میخوانیم که میتواند در جایگاه مقدمه خشونت فیزیکی هم بدان توجه شود.

* چه اتفاقی می افتد که این نوع خشونت در جامعه افزایش پیدا می کند؟

من به عنوان کسی که در این جامعه در حال زندگی است و کجرویهای اجتماعی، تغییرات ارزشی و مشکلات اقتصادی که امروز اکثر مردم در آن قرار گرفتهاند را به وضوح می بیند در یک جمعبندی علت خشونت در جامعه را افزایش سطح استرس در جامعه می دانم.

حقیقتاً دنیای امروز با چنین معضلی دست و پنجه نرم میکند. سطح استرس بالا به مانند شاخصهای آلودگی هوا به مرحله اضطرار و هشدار رسیده و در برخی موارد نیز از آن عبور کرده است.



* در زمینه بررسی علت افزایش سطح استرس در جامعه آیا جامعه شناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی اقداماتی انجام دادهاند؟

بشر قرن 21، انسانی است که به خاطر توسعه فناوریهای نوین ارتباطی دچار تغییرات ارزشی شده و به تبع آن تغییرات سبک زندگی نیز فراهم آمده است؛ این عوامل موجب ایجاد عجله در انجام کارها، خواهد شد. لذا این انسان برای دست یابی به همه تبلیغات ها شتاب را افزایش می دهد.

نمونه بارز این مهم را می توان در توقفهای صورت گرفته در پشت چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی مشاهده کرد. این تعجیل ها باعث شده دیگر چراغ زرد معنی نداشته باشد. مردم قبل از سبز شدن چراغ شروع به حرکت می کنند و ...

حتی بچه های کوچک که درگیر مسائل زندگی نشدهاند از پدر و مادر خود نیز عجولترند. یکی از عوامل اصلی این اتفاق به عملکردهای ما برمیگردد. موظف هستیم که نهضتی را در جامعه تحت عنوان "پرداختن به خود"شروع کنیم و به جای اینکه دیگران را نصیحت کنیم، روی خودمان کار کنیم.

متأسفانه وظیفهای را که برعهده داریم به درستی انجام نمیدهیم و در مقام قضاوت نسبت به کوتاهیهای خودمان واکنشی نداریم اما در عین حال به همه مضنون هستیم و دیگران را مقصر میدانیم. سوء ظنّ از اجرای بینظم و نسنجیده کارها نشأت میگیرد.

هیچ کس حقوق دیگران را رعایت نمی کند ولی همین حقوق را برای خودمان به طور کامل طلب میکنیم. این یعنی سطح خودخواهی جامعه روز به روز در حال افزایش است. مجموعه این رفتارها، فرد را همیشه در موضع دفاع قرار میدهد و همواره فکر میکند که از سوی جامعه در معرض تجاوز و تهدید قرار دارد. احتیاط در مجموع کار پسندیدهای است اما افزایش آن در جامعه زمینهساز خستگی در جامعه خواهد شد.

* بالاخره روزی این خستگی به مرحله انفجار خواهد رسید.

دقیقا. بالاخره جایی این انقباض باید باز شود؛ پرخاشگری به علت خستگی و احساس ناکامی بوجود می آید و نتیجه که رها کردن ناگهانی است. در روانشناسی از آن به عنوان طغیان و انفجار یاد میکنند.  این اتفاق باعث می شود که یکدفعه فرد زیر همه چیز بزند.

این فرآیند علت افزایش خشونت در جامعه است که بروز آن موجبات خشونت کلامی را فراهم میآورد. برای اینکه ما بتوانیم خشونت را در جامعه کاهش دهیم باید به نقطه حقوق و تکالیف اجتماعی فشار وارد کنیم. یعنی هر کس باید یاد بگیرد کاری که مربوط به خود اوست را به درستی و با نظارت وجدانی خودش انجام دهد تا جامعه از حالت استرس و رفتار دفاعی رها شود.با این روش احساس باختن و ناکامی از جامعه از بین خواهد رفت.



* آگاه سازی مردم از عواقب خشونت کلامی از چه راهی محقق می شود؟

به نظر بنده آموزش و آگاهیسازی جامعه نسبت به قوانین خشونت کلامی دو راهکار بیشتر ندارد؛ در گام اول باید خودمان را به سر منشأ متصل کنیم که در این صورت کار از آموزشهای پیش دبستانی و دبستان پیگیری شود. این در حالی است که آموزش های مهارت های اجتماعی چندانی را هم اکنون در کتاب های آموزشی مدارس نمیبینیم.

در حال حاضر متولیان آموزشی در کشور ما افزایش یافته اند. هلال احمر می خواهد آموزش بدهد، بهزیستی، نیروی انتظامی و قوه قضائیه هر یک به نوعی در این زمینه ورود پیدا کرده اند که همین باعث شده تا رشته کار از دست آموزش و پرورش خارج شود. هم اکنون آموزش ابتدایی ما متمرکز بر دیکته و ادبیات است و بسیار کم به مهارت اجتماعی پرداخته می شود. خلأهای موجود در این بخش باعث شده تا توقعات نسبت به آموزشهای شهروندی کاهش یابد.

بخش دوم کار بر عهده رسانههاست؛ خصوصا رسانه های تصویری. رسانه ملی هم اکنون دچار نوعی پارادوکس است. شبکهای به نام آموزش و سلامت هم اکنون پدید آمده است که نگاه کلی این شبکه ها به اجتماع باید نگاهی پیشگیرانه باشد. خوشبختانه این حرکت در صدا و سیمای ما آغاز شده اما هنوز به نتیجه مطلوب نرسیده است.

* پارادوکسی که شما از آن سخن به میان می آوردید چیست؟

این پارادوکس منبعث از فضای حاکم بر دنیاست. ما برای اینکه نسل جوان را حفظ کنیم از آن سوی پشت بام افتادهایم. مثلا ما در یک سریالی تحت عنوان "کبری 11"که تمام هزینه های آن را کمپانیهای خودروسازی برای نمایش قدرت مانور و شتاب خودروها می دهند. ما بدون اطلاع از فلسفه اصلی این فیلم آن را به عنوان یک سریال اکشن به نمایش میگذاریم. پس از این اقدام مملوء از خطا و اشتباه، برای اینکه بتوانیم خود را به آنها برسانیم بدون اینکه اسپانسر خودرویی داشته باشیم  میخواهیم فیلمهایی در این سطح بسازیم که این یک شبیه سازی غلط است و این باعث می شود کارهای ما غیر قابل باور شود چرا که با حقیقتهای کف خیابان ها تفاوت دارد.

در بحث های کلامی هم ما درگیر چنین پارادوکسی هستیم. این موضوع در موضوعات خانوادگی هم وجود دارد. در فیلمی شخصیت سلطه گر یک خانم را می سازیم که با جیغ و فریاد می تواند به خواسته های خود برسد. در این اغراق گویی ها غافل از اینکه بسیاری از نکات را از دست میدهیم.

ما یک گستره 80 میلیونی را در این برنامه مورد خطاب قرار میدهیم و از آنجا که برنامههای ما از سطح بندی خاصی برخوردار نیست، میزان آسیب این دست از برنامه ها برای جامعه افزایش مییابد.

سابقا این فیلم ها به کودکانمان می آموختیم که اگر تا دیروز پدر و مادر بر اساس یک رابطه یا تنش خانوادگی یک کلام زشت به هم گفتند کار خوبی از آنها صورت نگرفته اما از امروز با دیدن این سریال به آنها می گوییم که مطمئن باشند بی ادبی امری رایج است و همین رسانه ما  چند درجه بالاتر به آنها خواهد آموخت.

ما به کودکان خود در این طنزها می آموزیم که پدر خانواده را می توان با واژه "هی"صدا کرد. این اتفاق موجبات الگوسازی ناپسند در جامعه ما شده است.

* حالا رسالت ما برای مقابله با این موضوع چه می تواند باشد؟

ما باید سریال های واقعی بسازیم. اما چرا سریالی می سازیم که فردی می آید همه چیز را می شکند، تهدید و توهین می نماید و می رود و هیچ اتفاقی برایش نمیافتد.

ما بیاییم سریالی بسازیم که جو روانی جامعه را آرام کنند و اصول قانونی را به واقعی به نمایش بگذارد. این روش پیام آموزشی به جامعه در سطح گستردهای مخابره میکند تا حرف هایی نزنیم که عرصه به لحاظ قانونی برای خودمان تنگ شود.

ما می توانیم آموزش های اجتماعی مبتنی بر واقعیت را در قالب جعبه جادویی یا پرده نقرهای جلوه دهیم اما متاسفانه تنها چیزی که جزء عوامل فیلمها پیش بینی نمیشود یک مشاور حقوقی است. می بینیم کسی که حتی هیچ آشنایی حقوقی هم ندارد بر اساس کلیاتی که در جامعه می بیند متوجه می شود روند سناریوی سریال ها و فیلمها در ایران اشتباه است.

متاسفانه هم اکنون خشونت کلامی که موضوع بحث ما است به راحتی در فیلم ها نمایش داده می شود و این را به مردم می آموزیم که شما می توانید به هر شکل ممکن خشونت را در جامعه اجرا کنید.



* آیا آماری در کلانتری ها وجود دارد که نشان دهد چند درصد از پرونده های تشکیل شده مربوط به خشونت کلامی است؟

بر اساس نظر سنجی که اخیراً یک موسسه معتبر انجام داده پیگیری موضوع خشونت کلامی جزء 5 مطالبه اصلی مردم در کشور است. برخورد با این موضوع مطالبه اول مردم شده در حالی که در 4 سال گذشته خشونت کلامی جزء 5 موضوع اول نبود که این نشانگر ناراحتی جامعه از این موضوع است. به واقع مهندسین فرهنگی باید به میدان بیایند و برای این موضوع برنامه ریزی منسجم و اصولی داشته باشند.

* جناب غنی لو معمولا دادگاه چه حکمی را برای افرادی که خشونت کلامی را مورد استفاده قرار می دهند صادر می کند؟

احکام قضایی در مورد خشونت کلامی از 3 ماه تا سه سال حبس بر اساس شرایط را درنظر گرفته است. جریمه در همه آنها وجود دارد. در مواردی مانند افترا که با حیثیت اجتماعی فرد و خانواده اش بازی میکند تعزیر هم دارد که در این مورد تعداد شلاق ها بستگی به شدت و حّدت افترا دارد.

 رویکرد قانونی ما در این زمینه هیچ نقصی ندارد و نیازی به تکمیل آن مشاهده نمی شود. من معتقدم که تقویت ارزشهای اجتماعی فراموش شده مجدداً باید در دستور کار سازمان های آموزش اجتماعی قرار گیرد.

* در این میان امر به معروف و نهی از منکر می تواند نقش بسیار موثری داشته باشد؟

 ما امر به معروف را خیلی محدود کرده و آن را به مصادیق ظاهری شرع خلاصه کردهایم در حالی که امر به معروف و نهی از منکر خیلی از موضوعات دیگر را هم در بر میگیرد.

جلوگیری از دروغ گفتن، غیبت و تهمت زدن و گذشت و امر به معروف به خوش کلامی جزئی از مصادیق آن به حساب می آید. ما در مقوله خشونت کلامی باید امر به معروف را اجتماعی کنیم و موضوع را به خود مردم واگذار کنیم. این جامعه باید یاد بگیرد با ساز و کارهای مردمی خود را ترمیم کند اما مهندسان فرهنگی باید برای این راهبرد داشته باشند. رسانه، سازمان ها و مردم نیز میبایست در این راستا کنار هم قرار گیرند.

* اگر سه ضلع این مثلث با یکدیگر هماهنکگ نشوند می توان توقع داشت که خشونت کلامی در جامعه به ابعاد دیگری از خشونت تبدیل شود؟

اگر خشونت کلامی در جامعه افزایش پیدا کند در نهایت کرختی اجتماعی ایجاد خواهد شد . فعلا افزایش این معضل در جامعه با حالت واکنشی رو به رو می شود که آن را وجدان اجتماعی میخوانند. ما باید در این مرحله به نگرانی جامعه پاسخ بدهیم. در غیر  اینصورت دو حالت اتفاق می افتد حالت اول بی تفاوتی است و حالت دوم ایجاد طغیان و سرکشی که در آن هرکس به دنبال اجرای قانون آنطور که خودش می داند می افتد که این زمینه ساز هرج و مرج خواهد بود.

امیدوارم با توجه به پتانسیل دینی که در جامعه ما وجود دارد معضل خشونت کلامی در کشور بسیار نادر شود چطور در این جامعه مسلمان این همه مشکلات اخلاقی اجتماعی وجود دارد؟! ما این پتانسیل لازم برای حذف این معضلات را داریم پس لازم است برای آنها باز تعریفی مجدد داشته باشیم.

منتهی یکسری مشکلات اقتصادی و تغییرات فرهنگی باعث شده افراد عجول و بیحوصله تحت فشار اجتماعی پرخاشگری خودشان را ابراز کنند. پرخاشگری حاصل ناکامی است و افراد وقتی حس کنند ضرر کردهاند اینگونه برخورد میکنند که این نوع رفتارها باید مدیریت و به یک رفتار منطقی تبدیل شود.
انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها