دفاع پرس به مناسبت سومین سالگرد عروج سردار سیاف‌زاده منتشر می‌کند

سردار حاج احمد سیاف‌زاده در کلام فرماندهان سپاه/ احمد فرزند انقلاب بود/ ماجرای طرح حاج احمد برای نصب 30 کیلومتر فانوس

می‌توانم بگویم بدون اغراق و در محضر خداوند متعال اگر از بنده بپرسند سرداری مومن، مخلص، خردمند، با تدبیر و شجاع سال‌های دفاع مقدس را که بعد از جنگ هم با همان روحیات و خلاقانه کار کرد نام ببر، من قطعا حاج احمد سیاف‌زاده را نام می‌برم.
کد خبر: ۳۹۳۳۲
تاریخ انتشار: ۰۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۵ - 25January 2015

سردار حاج احمد سیاف‌زاده در کلام فرماندهان سپاه/ احمد فرزند انقلاب بود/ ماجرای طرح حاج احمد برای نصب 30 کیلومتر فانوس

اشاره: سردار رشید اسلام، شهید حاج احمد سیافزاده در اردیبهشت ماه سال 1335 در شهر اهواز دیده به جهان گشود و سالهای نوجوانیاش مصادف شد با داغ شدن مبارزات ضدرژیم شاهنشاهی. در پی دستور حضرت امام(ره) مبنی بر ترک خدمت سربازی در دروان حکومت ستمشاهی، از خدمت متواری شد و تحت نظر ساواک به مشهد مهاجرت کرد. مبارزه را در شهر مشهد ادامه داد و در آنجا نیز با انقلابیون سرشناسی از جمله آیتا... خامنهای (مقام معظم رهبری) آشنا شد.

بعد از پیروزی انقلاب در سنگر دفاع از نظام به عضویت سپاه پاسداران درآمد و بعد از طی دوره آموزشی در پادگان سعدآباد تهران به اهواز بازگشت. در ابتدای انقلاب، تحرکات بسیاری در زمینه ناامن کردن شهرها توسط ضدانقلاب از جمله گروههای خلق عرب در اهواز، منافقین و کمونیستها انجام میشد. حاج احمد به عنوان مربی تخریب جهت مبارزه و خنثی نمودن توطئه این گروهکها در انفجارات مراکز حساس مثل راهآهن، مراکز شهر، شرکت نفت و... ایفای نقش نمود و در برنامه تلویزیون اهواز روش خنثی کردن بمبها را آموزش میداد.

بعد از تشکیل تیپها و قرارگاههای لشکری در ابتدای جنگ و استقرار نیروهای ارتش و عراق در خطوط و برنامهریزی جهت انجام عملیات، حاج احمد به عنوان فرمانده طرح و عملیات قرارگاه کربلا منصوب شد.

طراحی خلاقانه وی در هدایت رزمندگان در مسیرهای عملیاتی در شب عملیات خیبر یکی از شاهکارهای ایشان به شمار میآید که موجب موفقیت عملیات نیز شد. اینگونه رشادتها، موجب شد که حاج احمد سیافزاده مفتخر به اخذ مدال فتح از دست مبارک فرمانده معظم کل قوا گردد.

در سالهای دفاع مقدس، بارها تا آستانه شهادت پیش رفت و چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن حاکی از عزم جزم وی در مجاهده با دشمن بعثی بود.  با پایان جنگ سنگر آموزشی را انتخاب کرد و با عهدهگیری مسئولیت دانشگاه فرماندهی و ستاد سپاه (دافوس) تمام توان علمی و عملیاتی خود را معطوف به انتقال تجربیات به فرماندهان جدید نمود.

رشادتهای سردار سیافزاده از کلام سردار صفوی فرمانده سابق سپاه

راجع به سردار مومن و بزرگ دفاع مقدس، شهید احمد سیافزاده، کمتر سخن گفته شده است. ماههای اول جنگ بود، مهر و آبان 59 بنده به اتفاق یکصد نفر از پاسداران و بسیجیان از منطقه کردستان به اهواز آمدیم.

حاج احمد سیاف مسئول عملیات سپاه اهواز بود. با تشکیل ستاد عملیات جنوب در پایگاه منتظران شهادت که به نام گلف معروف شده بود، یکی از چهرههایی که بسیار مورد توجه بنده بود، که با یکدیگر مرتبط شدیم آقای سیاف بود. جوانی بسیار نورانی، خوشچهره و با آرامشی ستودنی که با تبسمی دائمی، به دقت کارها را دنبال میکرد.

در آن روزهای ابتدایی جنگ که بحران جنگ همه را نگران کرده بود، آرامش این جوان عزیز مثال زدنی بود که اتفاقا تا پایان جنگ و در روزهای بسیار سخت نیز آن را همراه داشت. با توجه به اینکه وی در طول هشت سال دفاع مقدس مسئولیت فرماندهی عملیات قرارگاه کربلا را برعهده داشت، با هم محشور بودیم و ارتباط نزدیکی پیدا نمودیم و کار میکردیم.

آقای سیافزاده با نبوغ و خوشفکری که از خود نشان داد سالهای جنگ را در سمت مسئول عملیات قرارگاه کربلا طی کرد و همواره دست راست فرماندهی قرارگاه یا به قولی نفر موثر دوم قرارگاه به شمار میرفت و میداندار و تعیینکننده اداره آن بود.

احمد سیاف انسانی خردمند و دارای فکر و تدبیر بود و در بسیاری از عملیاتهای دوران دفاع مقدس منشا اثر بود. همچنین شجاعتی برآمده از نور ایمان داشت و به همین خاطر با اینکه سمت فرماندهی عملیات یک قرارگاه را برعهده داشت، اما علاوه بر طراحی و هدایت عملیات، شخصا و به عنوان اولین نفر در خطوط مقدم حاضر میشد و در صحنه قرار میگرفت. به همین خاطر همه فرماندهان تیپها و لشکرها ایشان را قبول داشتند و به هر یگانی که سرکشی میکرد مورد استقبال قرار میگرفت.

در وصف سرداران بزرگ اسلام مانند حاج احمد سیافزاده باید به دو بعد توجه داشت؛ اول ویژگیهای شخصیتی آنها و دوم عملکرد ایشان.

حاج احمد فردی با اخلاق و خندهرو بود و در ضمن آن با آرامشی حقیقی همراه بود و قلبی برگرفته از ایمان داشت. بارها به معراج شهدا که میرفتیم، یکی از کسانی که به این جنازههای مطهر شهدا نماز میخواند، ایشان بود که برگرفته از روح لطیف و مهربان ایشان بود که با یک عاطفه خاص دوست داشت محصول جنگ را ببیند.

اگر بخواهم راجع به عملکرد درخشان و کمنظیر ایشان صحبت کنم باید بگویم که بارها تا مرز شهادت جلو رفت. عملکرد وی را با چند خاطره بیان میکنم.

یادم هست در عملیاتی که حدفاصل چزابه و فکه انجام شد، حاج احمد در خط مقدم کانالی که یکی از گردانهای خطشکن لشکر 8 نجف مستقر بود رفت و به این تشخیص رسید که این گردان ممکن است محاصره شود و باید عقبنشینی کند. با فرمانده لشکر یعنی شهید حاج احمد کاظمی صحبت کرد و ایشان را به این اطمینان رساند و شهید کاظمی نیز دستور عقبنشینی داد. اما خود به این بسنده نکرد و ایستاد تا همه نیروها عقب بروند که در این مسیر بیم اسارت و یا شهادت حاج احمد سیافزاده نیز بود.

در عملیات کربلای5 نیز که قرارگاه کربلا، قرارگاه خطشکن بود و قرارگاههای بعد میبایست بعد از آن وارد عمل میشدند، اولین نفر در منطقه حاضر میشد و شاید حدود یک ماهی که در پنج ضلعی درگیری شدید بود در کنار یگانهای تابعه قرارگاه آنها را همراهی مینمود.

در عملیات والفجر8 و عبور از کارون جزء اولین مسئولان قرارگاه بود که در منطقه عملیات و در سرزمین فاو حضور پیدا کرد و هدایت یگانها را انجام میداد.

در عملیات خیبر که طرح خلاقانه این عزیز بزرگوار موجب شد مشکل بزرگ فرماندهان یعنی عبور رزمندگان از یک مسیر باتلاقی و غیرمشخص آن هم در شب، میسر شود، یادم هست مسیری به طول 30 کیلومتر میبایست توسط رزمندگان از هور طی شود تا به سرزمینهای عراق میرسیدیم. فرماندهی کل این مسئولیت یعنی میسر نمودن این طی مسیر را به برادرمان آقای سیاف سپردند و ایشان با دقت با چراغ و موتور برق و فانوس مسیری را آماده نمودند که حتی پرواز در شب که ماموریتی غیرممکن در آن زمان بود به راحتی انجام گرفت و فرماندهان خود و نیروهای تحت امر را به همین وسیله از هور عبور دادند.

شهید سیافزاده در طول 8 سال جنگ، سختترین کارها را انجام داد. از بحث توجیه یگانها، تعیین خطوط حد عملیاتی تا هدایت هوانیروز یا مهندسی و جهادی نقش داشت و در طرح ریزی، هدایت و الحاق یگانهای تابعه نقش موثری داشت.

این به دلیل آن بود که با احساس مسئولیت و شجاعت خود با وجود مسئولیت ستادی، همواره در خطوط مقدم بود و به اینجا رسیده بود که صاحب نظر و طراح شده بود. گاها در جلسات بیان میکرد که نباید چنین عمل کنیم، چون ممکن است دشمن اینطور واکنش نشان دهد. چرا که صاحب پیشبینی شده بود.

در سال بعد از جنگ، ارتش پاکستان به دعوت سپاه به ایران آمد. یکی از فرماندهان پاکستانی درخواست بازدید از منطقه عملیاتی والفجر و عبور از اروند را داشت.

ما به جنوب رفتیم. آقای سیاف هم ما را همراهی میکرد. هنگامی که آقای سیاف عملیات را تشریح نمود این ارتشبد و سرلشکر و سپهبدها متحیر بودند و اذعان کردند که چنین طرحریزی و عملیاتی با این وسعت و عبور بیش از 70 هزار نیرو از رودخانه در خاورمیانه سابقه ندارد.

جالب آن که این فرمانده ارتش پاکستان سوال میکرد و آقای سیاف ظرافتهای عملیات را توضیح میداد. بعد هم از تانکهای لشکر 8 نجف که فرمانده آن شهید کاظمی بود، بازدید شد.

واقعا این فرماندهان لشکری پاکستان، باسابقه زیاد، از چنین عملکرد فرماندهان جوان، نورانی و خوشفکر متعجب بودند.

آقای سیاف بعد از جنگ نیز بسیار خوش درخشید. عملکرد ایشان در سمت معاونت عملیات سپاه یا فرماندهی دوره فرماندهی و ستاد سپاه درخشان است. ایشان تلاش میکرد تا تجربه عملی و عملیاتی خود را جهت رشد و پرورش دانشجویان خود با یک رویکرد علمی انتقال دهد.

سردار سیاف 8 سالی را هم مانند 8 سال دفاع مقدس با آن فرهنگ مانوس بود و به صورت خیلی ساده در کاروانهای راهیان نور شرکت مینمود و مفاهیم و تجربیات جنگ را صحیح و مستند به مخاطبان انتقال داد.

در جمعبندی میتوانم بگویم بدون اغراق و در محضر خداوند متعال اگر از بنده بپرسند سرداری مومن، مخلص، خردمند، با تدبیر و شجاع سالهای دفاع مقدس را که بعد از جنگ هم با همان روحیات و خلاقانه کار کرد نام ببر، من قطعا حاج احمد سیافزاده را نام میبرم. سرداری که علیرغم مجروحیتهای فراوان، هیچگاه آن را بیان نکرد و عاقبت در سالروز ارتحال حضرت رسول(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) به یاران شهید خود پیوست.

از خداوند میخواهم ایشان را با حضرت سیدالشهدا و شهدای کربلا محشور گرداند و بنده را نیز با این دوست عزیز و برادر بزرگوارم محشور گرداند.

سردار حاج احمد سیاف زاده از زبان محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه

احمد یکی از فرزندان امام و جوان پاکدل و فدایی اسلام و قرآن بود که به خیل بسیاری از این جوانان عزیز بدون ادعا پیوست که ملت ایران و اسلام عزیز را از تنهایی نجات دادند. وی انسان مجاهدی بود. از زمانی که هنوز انقلاب پیروز نشده بود و امام دستور دادند خدمت در ارتش شاه مشروعیت ندارد و سربازان باید بیرون بیایند، ایشان از خدمت فراری بود و در صف نیروهای انقلابی فعالیت میکرد.

ایشان در تمام سالهای جنگ کردستان و حوادث مختلف با مجاهدت کامل و فی سبیلالله زحمت کشید و پیش آمد. در حقیقت یکی از جوانان تحول یافته نَفَس امام(ره) بود. امام خمینی(ره) خیلی از جوانان کشور را متحول کرد. آقای سیاف یکی از آنها بود.

جنگ در سال 62 و 63 به بنبست رسیده بود. یعنی ضمن این که بسیاری از سرزمینها آزاد شده بود، اما وضعیت به شکلی درآمده بود که راهی برای انجام عملیاتهای موفق نمیدیدیم. منطقهای به نام هورالهویزه که سرزمینی آب گرفته در وسعت 90 کیلومتر در سی و چند کیلومتر که دریاچهای باتلاقی بود را انتخاب کردیم تا از این منطقه وارد شویم، بلکه بتوانیم دروازهای باز کنیم و این جبهه به بنبست رسیده را جلو ببریم.

معمولاً هر عملیاتی بخشهای مختلف مانند عملیات، اطلاعات، بهداری، مهندسی و لجستیک دارد که همه اینها میباید دست در دست هم دهند تا عملیات شکل بگیرد و هر کدام که نقص داشته باشد همان نقص روی قوتهای دیگر اثر میگذارد و حتی قوتهای دیگر را ناکام میکند.

در این عملیات نیز جایی رسیدیم که باید عملیات شروع میشد و همه چیز هم آماده بود، ولی گرفتاری این بود که چگونه از بین این نهرها و زمین باتلاقی که از نظم خاصی هم برخوردار نبود عبور کرد. به طوری که اگر کسی مسلط نبود پیچیدگی نهرها بعد از چند ساعت حرکت، او را به جای اول خود بر میگرداند. باید راهی برای حل این مشکل پیدا میکردیم.

چرا که این لشکرها اولاً نباید راه را گم میکردند و غیر از آن شروع به موقع و سرساعت عملیات بود که اگر کسی عقب یا جلو لشکری عمل میکرد دشمن بیدار و آماده میشد و تمامی لشکرها با خطر مواجه بودند. لذا هماهنگی عمل لشکرها و هدایت در مسیر، کمتر از شناسایی، هواپیما و توپخانه نبود.

بعد از مدتی آقای سیاف آمدند و گفتند ما میتوانم کاری بکنیم. فانوسهایی در شب میگذاریم تا از آن طریق قایقها بتوانند مسیر را تا سر خط دشمن پیش ببرند.

کار دشواری بود. اولاً نصب 30 کیلومتر فانوس و دوم این که دشمن هم متوجه موضوع نشود. همه با ناباوری طرح را نگاه میکردیم و میگفتیم غیر از این طرح آقای سیاف، طرح دیگری را نیز دنبال کنیم.

بعد از 2 یا 3 روز احمد سیافزاده آمد و طرح را توضیح داد و گفت که این طور عمل میکنیم و وسایل آورده شده تا نصب کنیم.

آن قدر بنده و همه فرماندهان و برادران خوشحال شدیم که گویی یک هدیه آسمانی به ما دادند و همینطور هم شد. شب عملیات همین فانوسها، نیروهای ما را درست تا سرخط دشمن بردند؛ یک قایق گم نکردیم و یک نفر هم گم نشد.

آقای سیاف زحمات بسیاری کشیدند. ایشان انسان خستگی ناپذیری بود و فردی بدون ادعا و انسان بسیار دقیقی بود. بسیار متعهد و دلسوزانه و با دقت کارها را پیگیری مینمود. در پیاده کردن کالک و نقشه تعیین خط حد یگانها و ابلاغ دستور عملیاتی بسیار پیگیر بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار