قاسم قاسمی:

شهید هاشمی فرمانده باهوشی بود

آدم بسیار باهوشی بود و درک درستی از وضعیت قبل از انقلاب داشت. همیشه خودش را سرباز امام می دانست و خدمات بسیار ارزنده ای را انجام می داد.
کد خبر: ۲۶۹۲۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۰ - 02September 2014

شهید هاشمی فرمانده باهوشی بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، فعالیتهای شهید هاشمی در دوران قبل از انقلاب و سپس در کمیته 9 چندان مورد بازبینی و پژوهش قرار نگرفته و تحت تاثیر حماسه آفرینی های وی در خرمشهر و به ویژه آبادان مغفول مانده است. در این گفتگو به این دوران از حیات شهید اشاراتی شده است.

نحوه آشنایی شما با شهید هاشمی چگونه بود؟
 
سید یکی از نیروهای بسیار مخلص و عاشق بود و ارادت من به او به قبل از انقلاب برمی گشت .وی جزو کمیته استقبال از حضرت امام هم بود. بعد که کمیته به فرمان امام تشکیل شد ،سید یکی از نیروهای محوری و مردمی بود. او در زمانی که در منطقه 9 بود که آیت الله خسرو شاهی در راس امور آنجا بود. بعد از 22بهمن 67 که انقلاب به پیروزی می رسد سید مجتبی به عنوان مسئول انتظامات کمیته منطقه 9 تهران مشغول به کار می شود. کمیته های آن زمان 14 گانه بودند و در راس آنها بزرگان کشور بودند.
و یک نکته را نباید فراموش کرد که دولت و نیروهای مسلح هیچ مجموعه ای جز کمیته نداشتند و کمیته نهادی بود که هم به امور مردم رسیدگی می کرد و هم نظم دهی و پاسداری از انقلاب را به عهده داشت و سید مجتبی هم شب و روز خودش را گذاشته بود برای پاسداری و کار در کمیته و شبها برای برقراری امنیت شهر تلاش بسیاری کرد. آن روزها ما مسئله درگیری با ضد انقلاب و منافقین را داشتیم. سید مجتبی ارتباط خوبی با مردم داشت وآدمی مردم دار و بسیار خوش برخورد بود. کمیته منطقه 9 هم نظم بسیار خوبی داشت و توانسته بود با مدیریت ایشان در آن مقطع برای برقراری نظم و امنیت خدمات خوبی را عرضه کند.

منطقه 9 در آن زمان شامل چه محدوده ای می شد؟
 
منظقه 9 طیف وسیعی از شهر، از میدان حر تا میدان خراسان و میدان فردوسی را در بر می گرفت. وقتی آیت الله مهدوی کنی از طرف امام منصوب شدند یا خود امام کسانی را منصوب کردند ،برای مثال در منطقه 1 آقای شاه آبادی بودند وآقای ایروانی و... هر کدام از بزرگان کشور مسئولیتی داشتند. سرپرستی منطقه 9 هم به عهده مرحوم آیت الله خسرو شاهی گذاشته شد.

نقش شهید هاشمی در کمیته چه بود؟
 
سید مرد بسیار مودبی بود و پرسنل دوستش داشتند و از طرفی هم بسیار عاشق امام بود. او در زمانی مسئولیت کمیته را پذیرفت که دولت هنوز به آن شکل ایجاد نشده بود و دولت موقت هم نظم می خواست و نیروهای مسلح ما و کلانتریها به هم خورده بودند و تنها نیرویی که می توانست این امور را انجام دهد، کمیته بود و سید مجتبی در این زمینه نقش بسزایی داشت.

مشی مدیریتی شهید هاشمی در جنگ چگونه بود؟
 
سید مجتبی نادرترین فردی بود که بین مسئولین بعد از آقای خسرو شاهی و آقای رستمی از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود. نیروهایی هم که تحت نظارت ایشان بودند توانستند تحت نظر او آموزشهای خوبی ببینند.

چه آموزشهایی؟
 
آموزش برخورد با مردم مهمترین آنها بود. این خواسته خود امام بود که با مردم برخورد تند و خشنی صورت نگیرد. حتی با افراد مشکوک هم تازمانی که مشخص نشده بود، اینها واقعا جزو نیروهای ضد انقلاب هستند، برخورد تندی صورت نمی گرفت. سید مجتبی در این قضایا هم نیروی باهوشی بود و هم به مسائل نظامی وقوف داشت. از هیکل و تیپ خوبی برخوردار بود و ابهتش نیروها را می گرفت . او در این قضایا در آن شرایط بسیار موفق بود .یادم می آید که اولین رژه ای را که قرار بود در مقابل حضرت امام انجام شود، سید مدیریت کرد. این رژه در تهران انجام شد و او بحمدالله توانست لباسهای متحدالشکلی را تهیه کند. چون در آن زمان هرکس به یک نوعی لباس می پوشید و سلیقه ای عمل می کرد. انقلاب شده بود و نمی شد بهتر از این عمل کرد.
سید برخورد خوبی داشت و نیروها احترام خاصی را برایش قائل بودند. او توانسته بود نظم خوبی را در کمیته حاکم کند و الحمدالله نیروها شکل خوبی گرفته و لباسهای مرتب و کارت شناسایی داشتند. عده ای هم باید پاکسازی می شدند و سید معتقد بود که باید در این زمینه بطور جدی کار شود. اول انقلاب بود و عده ای به صورت گروهی وارد کمیته ها شده بودند و سید تشخیص داده بود که اینها به درد امنیت کشور و به درد کمیته و لباس پاسداری نمی خورند، به قانون احترام نمی گذارند و دیدگاه اسلامی ندارند و با خواسته امام که از پاسداران به عنوان فرزندان خود یاد می کردند، خیلی مغایرت داشتند. سید پاکسازی نیروهایی که شایسته پاسداری نبودند نقش خوبی داشت و طوری برخورد می کرد که مردم احساس امنیت می کردند. اگر کسی دلشکسته بود و یا مشکلی داشت سید سعی می کرد به نوعی مشکل او را بر طرف کند و با برخورد مناسبی که داشت از مشکلات کم می کرد.

از ویژگیهای شهید هاشمی نکاتی را ذکر کنید.
 
سید مجتبی هاشمی با اعتقاد و مذهبی بود و پدر و مادرش هم به مسائل دینی خیلی پایبند بودند. آدم بسیار باهوشی بود و درک درستی از وضعیت قبل از انقلاب داشت. همیشه خودش را سرباز امام می دانست و خدمات بسیار ارزنده ای را انجام می داد. در جمع کردن بچه ها نقش خوبی داشت و توانست طیفهایی را با انقلاب و به جبهه جذب کند که از دست دیگران بر نمی آمد.

عملکرد شهید هاشمی در جنگ چه بود؟
 
بعد ازظهر 31 شهریور با سید مجتبی هاشمی در کمیته بودیم که صدام به فرودگاه مهر آباد حمله کرد. صدای انفجار بسیار مهیب بود. ما با نیروها عازم فرودگاه شدیم و دیدیم نزدیک شهر اکباتان یکی دو تا بمب که عمل نکرده بود و بچه ها توانستند آنها را خنثی کنند. آن شب حال خوبی نداشتیم و در جلسه ای که داشتیم قرار شد که سید مجتبی همان شب و یا در اولین فرصت عازم جنوب کشور و اهواز شود. ما همان شب همراه شهید عازم اهواز شدیم و فردای آنروز رسیدیم. در مسیر خرمشهر زیر آتش سنگین توپخانه صدام بودیم. جنگ هم هوایی بود و هم زمینی و وسیله ای و ماشینی نبود که نیروها به عقب برگردند.
از آن طرف هم صدام خودش را برای ورود به خوزستان آماده کرده بود و فکر می کرد در ظرف 24 ساعت می تواند خوزستان را تصرف کند. نزدیک ظهر بود که رسیدیم به خرمشهر و آتش دشمن به قدری سنگین بود که برای نیروهایی که سید مجتبی را همراهی می کردند،پیشروی مقداری سخت بود. ارتش هم نیروی چندانی در منطقه نداشت. تعدادی نیروهای تکاور و تعدادی هم نیروهای ژاندارمری بودند، ولی بیشتر نیروهای مردمی بودند. سید مجتبی طی دیداری که با شهید جهان آرا داشت، اداره قسمتی از سمت گمرک و پلیس راه که به شدت مورد هدف بود، به عهده گرفت و نیروهای فداییان اسلام را مستقر کرد.

آیا گروه فداییان اسلام قبل از جنگ شکل گرفته بود یا با وقوع جنگ شکل گرفت؟
 
در راس کشور که حضرت امام بودند و وقتی تکلیف کردند همه بروند و از کشور دفاع کنند ،وظیفه بر عهده همه قرار گرفت، نه ارتش می توانست به تنهایی این تکلیف را ادا کند و نه سپاه پاسداران که به تازگی تشکیل شده بود، به تنهایی از عهده این کار بر می آمد و بیشتر نیروها مردمی بودند که یک عده در قالب فداییان اسلام و یک عده در قالب کمیته اسلامی به میدان آمدند.
سید مجتبی گروه فداییان اسلام را تشکیل داد که آقای خلخالی رهبری آن را بر عهده داشت. هدف همه این بود که از ورود دشمن جلوگیری شود و محکم در مقابل حزب بعث بایستند و اینکه در چه لباسی و به چه ترتیبی این کار را انجام بدهند. اهمیت چندانی نداشت. خود من هم حساسیت زیادی به این قضیه نداشتم. چون همه اینها از یک نفر دفاع می کردند و آن هم حضرت امام بود.
سید مجتبی اینها را سازماندهی کرد که کار بسیار سختی بود. اینها وارد مسجد جامع شده بودند و در عین حالیکه آشپزی می کردند، باید به کسانی هم که مجروح شده بودند، امداد می رساندند. اسلحه های اینها هم از نوع بسیار سبک بود. مردم سعی داشتند خرمشهر را رها نکنند و بسیار مقاومت کردند. بعثی ها نصف پل خرمشهر را زده بودند و نصف دیگرش مانده بود.
انسان تا درآن شرایط قرار نگیرد، مشکل بتواند این مسائل را درک کند. برای آب مشکل داشتیم و تجهیزات هم نداشتیم. گرمای خوزستان انسان را هلاک می کرد و ما مجبور شدیم از داخل خانه ها حرکت کنیم و کانال بزنیم تا آسیب کمتری ببینیم. صدام با همه امکاناتش سعی داشت شبها خرمشهر را زیر سنگین ترین آتشها بگیرد تا صبح بتواند وارد خرمشهر شود. خرمشهر بسیار خوب مقاومت کرد و از پیرمرد تا نوجوان 17 ساله جنگیدند. اینها آموزش خاصی هم ندیده بودند و تنها از روی اعتقاد به اسلام و امام بود که ایستادگی و از کشورشان دفاع کردند.
در آن مقطع که ما با مشکلات عدیده ای دست به گریبان بودیم، کشور اردن و سودان هریک برای صدام یک تیپ اعزام کرده و کشورهای دیگر عربی هم امکاناتی را در اختیار صدام قرار داده بودند. سید مجتبی هاشمی وارد خرمشهر شد و اطراف گمرک را با نیروهای خودش تحت پوشش قرار داد. این محور بسیار حیاتی بود و بحمدالله موفق هم بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 43

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
مجید کرداوغلی لقب مین زن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۱۳ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۷
0
0
افتخار میکنم. مدتی هم سنگر شهید هاشمی بودم. نظر به اینکه بنده خمپاره انداز بودم و خمپاره انداز شب به دلیل اینکه محل استقرار مشخص میشود آتش نمیکند. بنده شبها کنار قبضه میخوابیدم و اکثرا دیدبان بنده آقای هاشمی بود. و خدمت دشمن می‌رسیدم رابطه پدر و فرزندی بین ما بود. از هیچ فرصتی برای تضعیف روحیه دشمن کوتاهی نمیکردیم. ستون پنجم هم کن نگو خلاصه با هماهنگی بچه ها شایعه می‌انداختند که مثلا به مناسبت تولد. یا وفات حمله انجام میدیم. و آن روز عراقی ها دیوانه وار گلوله حرام میکردند. یکی از شب ها گشت جلو رفته بود که خبر داد خط خالی واز دشمن خبری نیست. خلاصه. دستم از تری ما دوازده کیلومتر عقب رفته بود. بدون هیچ تلفاتی پیش رفتیم . به گفته شهید هاشمی شبی که حسین لودر چی برای خاکریز زدن میرفت گروهی از بچه ها منور های عراقی را در هوابا ژ سه میزدن. من خشابم را فشنگ های رسام. پر میکردم تا مسیر گلوله را ببینم تا بهتر هدف گیری کنم خلاصه از پانزده ساله به بالا به خواست خدا. کارهای میکردند باور نکردنی. خدا روحشان را شاد کند. خدایا من شرمنده شهیدان نشوم.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار