نگاهی به زندگی پدر شهید شاه آبادی و استاد حضرت امام خمینی

مبارزی به تمام معنا

آیت الله العظمی شاه آبادی از همان سنین پایین به علوم طبیعی و ریاضیات علاقه نشان دادند و از دانش آقا میرزا عبدالرزاق سرتیپ بهره مند شدند.
کد خبر: ۲۶۷۷۰
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۲:۰۳ - 02September 2014

مبارزی به تمام معنا

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، «مرحوم آیت الله شاه آبادی، علاوه بر آن که یک فقیه و یک عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنا هم بودند. شاید بتوانم ادعا کنم که هیچ کس به اندازه من ایشان را نشناخته است.» آری، استاد امام را، در کلام امام، بهتر می توان شناخت. همو بود که دریایی از علم و معرفت را نثار «حاج آقا روح الله» کرد و در ادامه نیز این، خمینی کبیر(ره) بود که راه را به جگرگوشة استادش، حاج آقا مهدی شاه آبادی نشان داد. و اینک ما مروری هرچند کوتاه می-کنیم بر زندگی پر از عرفان و معرفت حضرت آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی(ره).


عالم ربانی، فقیه مبارز، عارف کامل، فیلسوف متقی و خطیب توانا و شجاع، استاد حضرت امام خمینی در عرفان و پدر شهید حاج آقا مهدی شاه آبادی، حضرت آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی در سال 1292 هجری قمری در شهر اصفهان، در بیت عالم مجاهد و فقیه ربانی حضرت آیت الله محمدجواد اصفهانی (معروف به حسین آبادی) چشم به جهان هستی گشودند. آیت الله حسین آبادی، خود از شاگردان ممتاز صاحب جواهر(ره) بودند و از ایشان اجازه اجتهاد داشتند.
از میان هفت فرزند ذکور آیت الله حسین آبادی، سه تن راه پدر را در کسب علم و معرفت ادامه دادند که عبارت بودند از آیت الله میرزا احمد بید آبادی، آیت الله میرزا علی محمد الشریف و آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی. مرحوم میرزا محمدعلی ابتدا مقدمات علوم دینی را در شهر نصف جهان در محضر ابوی بزرگوارش آموخت. در ادامه از کلاس درس برادرش آیت الله بید آبادی نیز بهره ها برد (جالب این که مرحوم آشیخ احمد بیدآبادی قبل از رسیدن به سن بلوغ به درجه اجتهاد نائل آمده بود). سپس در محضر میرزا هاشم خوانساری چهارسوقی (صاحب کتاب مبانی الاصول) کسب فیض کرد.

آیت الله العظمی شاه آبادی از همان سنین پایین به علوم طبیعی و ریاضیات علاقه نشان دادند و از دانش آقا میرزا عبدالرزاق سرتیپ بهره مند شدند.
در سال 1304 هجری قمری، در سن 12 سالگی، به سبب تبعید پدرشان توسط ناصرالدین شاه قاجار به تهران، به پایتخت عزیمت کردند. این گونه بود که آیت الله العظمی شاه آبادی از همان سنین نوجوانی وارد جرگة مبارزات سیاسی شدند. ایشان در تهران نیز از تداوم آموختن علوم مختلف غافل نشدند و درس فقه و اصول را نزد آیت الله میرزا حسن آشتیانی طهرانی (از شاگردان برجسته شیخ مرتضی انصاری و صاحب بحر الفوائد فی شرح الفرائد) فراگرفتند و فلسفه را نیز در نزد میرزا سید ابوالحسن حکیم مشهور به میرزای جلوه (صاحب اثبات الحرکت الجوهریه) که جزو حکمای اربعه محسوب می شد آموختند. همچنین عرفان را هم در محضر میرزا هاشم گیلانی صاحب «حاشیه بر مصباح الانس» گذراندند.

آیت الله العظمی شاه آبادی، با تأییدات خداوند متعال، در ششمین سال حضور در تهرن (در سن 18 سالگی) به درجه اجتهاد نائل آمدند. متأسفانه این شیرینی در دومین سال کسب مقام اجتهاد معظمٌ له، با ارتحال پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله حسین آبادی(ره) به تلخی گرایید و داغ جانسوز فقدان استاد و پدر بر دل ایشان نشست.
اقامت 16 ساله در پایتخت و مشغول بودن به فعالیت های علمی، آیت الله العظمی شاه آبادی را به مراتب والای زهد، کمال، عرفان و فلسفه رساند. ایشان در سال 1320 هجری قمری به زادگاه خود اصفهان بازگشتند و در حوزه علمیه این شهر باستانی و مهد علم، هنر، فرهنگ و معرفت به ادامه تحصیل مشغول شدند و در ضمن کسب علوم دینی، کتاب قانون ابوعلی سینا (در طب) و زبان فرانسه را نیز فراگرفتند.

دو سال بعد کتاب تازه ای به نام کفایه الاصول، دربرگیرنده مبانی بدیعی از اصول فقه، منتشر شد و آیت الله شاه آبادی قصد عزیمت به نجف اشرف کردند تا در آن جا، با مؤلف این کتاب مستطاب آشنا شوند. این اتفاق در سال 1322 هجری قمری در سی سالگی معظمٌ له افتاد و مرحوم شاه آبادی بزرگ(ره) با همراهی مادر و همسر گرامی خویش به بارگاه ملکوتی نخستین پیشوای شیعیان علی(ع) مشرف شدند تا خوشه چین خرمن دانش عالمان بزرگ آن جا، مخصوصاً آخوند خراسانی باشند. این اقامت 7 سال به طول انجامید و با ارتحال عالم ربانی آخوند خراسانی(ره)، آیت الله شاه آبادی نجف اشرف را ترک گفتند و به شهر سامرا منتقل شدند تا از محضر مبارک میرزای دوم مستفیض گردند. به علاوه، وقت آن بود که حوزة آن دیار نیز از دروس فقه و اصول و فلسفه آیت الله شاه آبادی سود ببرد. این کلاس ها باعث رونق روزافزون طلاب و اهل علم و فضل شد، تا آن جایی که مرحوم میرزای شیرازی، مراجعت آیت الله العظمی شاه آبادی به ایران را موجب بروز خلائی بزرگ در حوزه سامرا دانستند و ایشان را از مراجعت به کشورمان بازداشتند. اما این امر، یک سال بیشتر به طول نینجامید و آیت الله شاه آبادی به دلیل اصرار و بی تابی فراوان مادر مکرمه شان، که به همراهی خانواده در سامرا بودند، به ایران اسلامی بازگشتند (آیت الله شاه آبادی با توضیح این مسأله، توانستند مرحوم میرزای دوم(ره) را اقناع کنند که در آینده ای نزدیک به سامرا برگردند).

حاصل این اقامت 8 ساله در حوزه های علمیه نجف و سامرا، اخذ اجازاتی از بزرگان فقها و علمای زمان بود که در زمره آنان، نام های مرحوم آخوند خراسانی، آیت الله العظمی محمدتقی شیرازی (که فقط به شش نفر، از جمله آیت الله العظمی شاه آبادی، اجازه اجتهاد اعطا کردند)، آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی، مرحوم شربیانی (بزرگ) و مرحوم شیخ حسین حاج میرزا خلیل تهرانی (رضی الله علیهم اجمعین) به چشم می خورد.

آیت الله العظمی شاه آبادی وقتی در سال 1330 هجری قمری رهسپار کشورمان شدند، به سبب بارش برف سنگین در مناطق غربی کشور، با وقفه ای شش ماهه به اصفهان رسیدند اما اصرار شدید مردم اصفهان مانع بازگشت حضرتش به سامرا گردید. این خبر به سرعت به پایتخت رسید و اهالی تهران نیز خواهان آن شدند که ایشان به این شهر منتقل شوند. وجه تسمیة شهرت این عارف مبارز، به سبب اقامت معظمٌ له در خیابان شاه آباد تهران بود ـ امروز نامش به جمهوری اسلامی تبدیل شده ـ و از آن پس به "شاه آبادی" مشهور شدند.

معظمٌ له به مدت هفده سال در پایتخت رحل اقامت افکندند و در این دیار، ضمن انجام وظیفه اصلی روحانیت ـ یعنی تبلیغ و ترویج دین خدا ـ به مبارزه با رژیم استبدادی و نیز پرورش یکایک مؤمنین از طریق منبر و تشکیل کلاس های درس پرداختند. آیت الله العظمی شاه آبادی را بنیادگذار تشکیل هیأت های مذهبی (و دوره ای) در منازل می دانند. بر کسی پوشیده نیست که این گونه هیأت های هفتگی و موسمی، تا چه حد در نزدیکی عامه مردم به قرآن و اهل بیت(ع) و همچنین مشارکت آن ها در برقراری شعائر مذهبی و شیعی مؤثر بوده و هستند و این نیز یکی از باقیات صالحات مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ به شمار می رود. با گسترش هیأت خانگی ای که در بیت ایشان برگزار می شد، چون محیط بیت تکافوی حضور خیل تشنگان معارف اسلامی و شیعی را نمی داد، این پایگاه به تدریج به مسجد سراج الملک (که روزگاری مسجد پدر مرحوم شاه آبادی بزرگ به شمار می رفت) منتقل گردید. سال های اقامت استاد حضرت امام در تهران، دورانی پرالتهاب به لحاظ سیاسی و مبارزاتی برای مردم ایران و به ویژه روحانیون محسوب می شد. سیاست های غلط و هنجارشکنانه رژیم منحط پهلوی که با تندروی های رضاخان، از همان ابتدا سنت های مذهبی را نشانه رفته بود، موجب بر آشفتن سلسله جلیله روحانیت که همواره در حکم وجدان های بیدار مردم این مرز و بوم دقیق عمل کرده اند گردید. آیت الله العظمی شاه آبادی، البته از پیش از بر سرکار آمدن رضاخان، چهرة واقعی او را شناختند و هیچ گاه فریب تزویر، تظاهر و ریاکاری هایش به دین داری را نخوردند. بر همین اساس، معظمٌ له پیوسته در آشکار کردن چهرة کریه پهلوی ها به مردم و به ویژه علمای اعلام تلاش می کردند و لحظه ای دست از مبارزه و جهاد با ظلم حاکمان وقت و افشاگری کج روی های آنان نشستند.

در همین بستر، تحصن مشهور و یازده ماهة حضرت آیت الله العظمی شاه آبادی(ره) در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در شهرری، در تقابل با قلدری ها و زورگویی های دستگاه حاکمه بود. به گفته فرزندان برومند آیت الله شاه آبادی بزرگ، ایشان دقیقاً در جهت رویارویی با رژیم پهلوی و در اوج اختناق و فشارهایی که علی الخصوص بر روحانیون وارد می شد، موفق شدند 7 تن از اولاد ذکور خویش را به پوشیدن لباس مقدس روحانیت و کسب معارف والای اسلامی و شیعی ترغیب و تشویق کنند. این اتفاق مخصوصاً در دوره ای به وقوع به پیوست که تلبس و تظاهر به روحانی بودن، عواقب سختی را از سوی رژیم دربرداشت و معظمٌ له می کوشیدند به این وسیله، حربه های رژیم را خنثی کنند. آن تحصن مشهور نیز زمانی رخ داد که آقای شاه آبادی احساس خطر کردند و با نومیدی نسبی از اتحاد و اتفاق روحانیت در برابر رژیم (به واسطه خفقان شدیدی که بر مملکت حاکم بود) با شجاعت تام به آستانه مقدسه سید الکریم(ع) پناه بردند. این تحصن سرانجام در ماه یازدهم بنا به درخواست آیت الله شهید سید حسن مدرس، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالنبی نوری و برخی از زعمای روحانیت و نیز مردم جنوب تهران پایان گرفت. مدتی بعد آیت الله العظمی شاه آبادی هجرتی مجدد را تجربه کردند و راه یکی از دو پایتخت مهم معارف شیعی، یعنی شهر قم، را در پیش گرفتند. تلاشی که سال ها بعد به ثمر نشست و مجتهدان بزرگی را به جامعه اسلامی و علمی معرفی کرد. در این دوره که هفت سال به طول انجامید، سادگی، بی پیرایگی، زهد، ورع و عمق علم، معرفت و عرفان معظمٌ له، طلاب زیادی را مجذوب درس و بحث آقای شاه آبادی نمود. گویی ایشان بحری عمیق بود که هر طالب علمی به فراخور استعداد و ظرفیت خویش، بایستی از محضرشان بهره می برد. از زمرة شاگردان آیت الله العظمی شاه آبادی، حضرت امام خمینی(ره) بودند که در مدت این هفت سال، "فصوص الحکم" و "مفاتیح الغیب" را در محضر استاد فراگرفتند. کتاب "منازل السائرین" نیز از زمره درس هایی بود که حضرت امام گذراندند. مرحوم آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی، مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی (پدر گرامی همسر مکرمه حضرت امام)، مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا میرزا هاشم آملی (پدر گرامی اخوان لاریجانی که امروز دو تن از آن ها رئیس دو قوه از قوای سه گانه نظام هستند)، مرحوم آیت الله حاج سید حسن احمدی (داماد آیت الله العظمی شاه آبادی)، مرحوم آیت الله آخوند ملا علی همدانی و بسیاری دیگر در زمرة خوشه چینان خرمن معرفت، زهد، تقوی، علم و عرفان آن بزرگوار قرار داشتند که جملگی از شهرگان دوران بودند.

آیت الله شاه آبادی و حضرت امام
در این جا شایسته است به برخی دیدگاه ها و دانسته های گهربار حضرت امام خمینی(ره) و نیز اطلاعاتی در خصوص رابطه معظمٌ له با استادشان بپردازیم:
در فرهنگ معارف اسلامی، کتاب هایی پربار تحت عنوان «اربعون حدیث»، به عنوان تبرک و تیمن  جویی از کلام حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله(ص) توسط پیشگامان فقه و معارف اسلامی، مانند علی بن بابویه قمی (405)، ابن شهر آشوب راوندی (548)، شهید ثانی (950)، شیخ بهائی (1030) و دیگر بزرگان به وجود آمده است. حضرت رسول در جایی از این اثر گران قدر می فرمایند: «من حفظ علی امتی اربعین حدیثاً ینتفعون بهاء بعثه الله فقیهاً عالماً؛ هر آن کس که چهل حدیث از احادیث را که مورد انتفاع ملت مسلمان است، حفظ کند، خداوند او را به صورت فقیه عالم محشور می دارد».

امام بزرگوار ما نیز به پیروی از سنت و روش نیک سلف صالح خویش، کتاب عظیم و نفیسی به عنوان «چهل حدیث» به رشته تحریر در آوردند که فراغت از تألیف آن به سال 1358 هجری قمری (بیش از سه ربع قرن پیش) صورت پذیرفته است ( خوشبختانه این کتاب در 1000 صفحه متوسط از سوی سازمان تبلیغات اسلامی چاپ و منتشر شده) ایشان در این کتاب نفیس، که مشحون از نکات اخلاقی و عرفانی و گنجینه ای از معارف و ذخائر معنوی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است، بارها و بارها از شیخ بزرگوار و استاد عالی قدر و مربی و معلم اخلاق و تربیتی  خویش که حق حیات روحانی بر ایشان دارند، با تجلیل فراوان نام می برند و جالب توجه آن است که هر وقت به نام مرحوم آیت الله شاه آبادی می رسند کلمه «دام ظله» یا «روحی له الفداه؛ روحم فدای او باد!» را پشت سر نام استاد عالی قدرشان ذکر می کنند و این پسوند تواضع آمیز و فوق حد تواضع که مرحله فنا و محو ایشان را نسبت به روح با عظمت استاد می رساند، به کرات در متن کتاب مشاهده می گردد.

امام امت در ضمن شرح حدیث دوم که درباره ریاء و اعمال و عبادات است در صفحه 76 چنین می فرمایند: [شیخ استاد ما آقای شاه آبادی ـ دام ظله ـ می فرمودند:
«میزان ریاضت نفس باطل، و ریاضت شرع صحیح، قدم نفس و قدم حق است، اگر سالک به قدم نفس حرکت کرد و ریاضت او برای پیدایش قوای نفس و قدرت سلطنت آن باشد، ریاضت باطل، و سلوک آن منجر به سوء عاقبت می شود، و دعوی های باطله نوعاً از همین اشخاص بروز می کند، و اگر سالک به قدم حق سلوک کرد و خداجو شد، ریاضت او حق و شرعی است و حق تعالی از او دستگیری می کند. به نص آیه شریفه (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) کسانی که در راه ما مجاهده کنند، هر آینه هدایت می کنیم راه های خود را، پس کارش به سعادت منجر شده، خودی از او افتد، و خودنمایی از او دور گردد، معلوم است کسی که اخلاق حسنه خویش و ملکات فاضله نفس را به چشم مردم بکشد، و خودبین و خودخواه و خودپرست است. و با وجود خودبینی، خدابینی، خیالی است خام و امری است باطل و محال، مادام که ملکت وجود شما از حب نفس و حب جاه و جلال و شهرت و ریاء است نمی توان ملکات شما را ملکات فاضله دانست...»]

خواهش نفس:
باز هم حضرت امام(ره) در شرح حدیث دهم که در مورد هوای نفس و طول آرزوها است، از استاد عارف کامل شان در توضیح سخن رسول خدا(ص) جایی که می فرماید: «شیبتنی سوره هودلمکان آیه فاستقم کما امرت و من معک؛ سوره هود مرا پیر ساخت به علت وجود این آیه: استقامت کن آن چنان که مأموریت یافته ای و افرادی که با تو هستند» به این ترتیب نقل سخن می کنند: شیخ عارف کامل شاه آبادی روحی فداه (روحم فدای او باد) فرمود: علت این که خداوند متعال سوره هود را اختصاص به ذکر دادند، برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از آن بزرگوار خواسته است، و حضرت، بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد و الّا خود آن بزرگوار استقامت داشت بلکه آن حضرت مظهر اسم حکیم عدل است.»
حضرت امام خمینی(ره) در طول سیر مطالب این کتاب بس ارزنده، بارها و بارها مانند عاشق شیدایی از استاد محبوب و معشوق خویش نقل سخن می کنند و سخنان حکمت آمیز ایشان را زیب و زینت کتاب خود قرار می دهند. آخرین سخن معظمٌ له را در شرح حدیث چهلم که اشاره به تفسیر «قل هو الله احد و نام اعظم خدا است» به این ترتیب نقل می فرمایند: «شیخ ما عارف کامل، شاه آبادی، روحی فداه، می فرمودند که: (هو در «قل هو الله احد» برهان، بر شش اسم کمال دیگری است، که در سوره مبارکه توحید، پس از این کلمه مبارکه، ذکر شده است.
زیرا که ذات مقدس چون هو مطلق است که اشاره به صرف وجود است، مستجمع جمیع کمالات اسمائیه است، پس الله است. و چون صرف وجود به حقیقت بسیطه دارای جمیع اوصاف و اسماء است و این کثرت اسمائی وحدت ذات مقدس را نکند «واحد» است. و چون صرف را نیست «حمد» است. و چون صرف را نقص حاصل نشود و از غیر حاصل نشود و تکرار بر آن ممتنع باشد والد و مولود نیست و کفوی ندارد) انتهی.

این چند نمونه که از کتاب شریف چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) نقل شد، نشانگر روح تواضع و تجلیل و قدردانی از مقام استاد ایشان به عنوان پدر روحی و معنوی شان است که بیان و قلم، از عهدة شکر و سپاس او نمی تواند برآید، چون جذبه های روحی و منتها و بخشوده های معنوی او با معیارها و میزان های مادی قابل توزین و سنجش نیست. به خصوص آن که استاد و شاگرد در مرحله ای باشند که به آسانی وصول به شاهق اوج آنان میسور نباشد؛ مانند عارف کامل شاه آبادی، و شاگرد واله و شیدایی چون حضرت استاد بزگوار امام خمینی «رحمت الله علیهما» [متن و نقل قول های این بخش از یادنامه اربعین شهید شاه آبادی آورده شده است] .
البته به جز این ها نیز حضرت امام خمینی(ره) که در عمل همواره جلوه ای از آموخته های استادشان محسوب می شدند و با روح و قلم خویش، انتشاردهندة آن آموزه های والای عرفانی محسوب می-شدند، با زبان پاک خویش نیز همواره در صدد بیان عظمت شخصیت آیت الله العظمی شاه آبادی برمی آمدند. مثلاً در پی شهادت استادزاده حضرت امام، شهید آیت الله حاج آقا مهدی شاه آبادی و یک روز پس از تدفین پیکر خونین و مطهر ایشان، روز یک شنبه نهم اردیبهشت ماه سال 1363 که مصادف با عید سعید مبعث بود، فرزندان و برادران این شهید عالی قدر، در معیت شخصیت های محترم مملکتی مانند رئیس جمهور وقت، حضرت آیت الله خامنه ای ـ حفظه الله تعالی ـ و اعضای مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان قانون اساسی، در جماران به محضر امت شرفیاب گردیدند و در این دیدار، ابتدا، حضرت امام امت، با دست مبارک خویش بر سر فرزند شهید ـ نوه آیت الله شاه آبادی بزرگ ـ عمامه گذاردند و برای وی در لباس مقدس روحانیت، آرزوی موفقیت فرمودند. سپس ضمن ابراز تأسف نسبت به این ضایعه بزرگ، به ایراد بیانات کوتاهی پیرامون شخصیت والامقام آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی پرداختند و چنین فرمودند:
«مرحوم آیت الله شاه آبادی، علاوه بر آن که یک فقیه و یک عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنا هم بودند. شاید بتوانم ادعا کنم که هیچ کس به اندازه من ایشان را نشناخته است.»
آن گاه یکی از حضار از حضرت امام خمینی(ره) سؤال کردند که چه درسی را پیش معظمٌ له خوانده اید؟ و امام فرمودند:
«من از مدرسه فیضیه به دنبال ایشان آمدم و اصرار می کردم که با ایشان یک درس فلسفه داشته باشم و ایشان قبول نمی کردند، تا به گذر عابد رسیدیم و بالاخره ایشان قبول کردند، ولی من، بلافاصله، به ایشان عرض کردم که من فلسفه خوانده ام، عرفان می خواهم و ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالاخره ایشان قبول کردند و من نزد ایشان فصوص و مفاتیح الغیب خواندم.» آن گاه حضرت آیت الله خامنه ای سؤال کردند که: «چه مدت نزد ایشان تلمذ فرمودید؟» و امام پاسخ دادند: «دقیقاً یادم نیست، ولی حدود 6 الی 7 سال.» سپس آقای خامنه ای سؤال کردند: «در این مدت تنها بودید؟» و امام در جواب فرمودند: «من همه -اش ـ منظور همان 6 ،7 سال است ـ را بودم، دیگران هم می آمدند و می رفتند.» [متن و نقل قول های این بخش از یادنامه اربعین شهید شاه آبادی آورده شده است] .

بازگشت به تهران
در سال 1354 قمری، اصرار فراوان مردم تهران، که دوران فرقت از روحانی محبوب شان را طولانی می دیدند، باعث شد که آیت الله العظمی شاه آبادی به پایتخت عزیمت کنند. رسیدگی به وضعیت پسر ارشدشان مرحوم آقا شیخ جواد شاه آبادی نیز در زمرة دلایل مراجعت عارف کامل به تهران قرار ذکر شده است. بازگشت این استاد بزرگ به تهران، مجدداً چرخ مبارزه علیه استبداد رضاخانی را به حرکت درآورد و مجدداً، مبارزات آن فقیه عارف، به اوج خود رسید و این بار نیز چون همیشه با شجاعت و اقتدار در برابر عمال رژیم  قد برافراشتند.
سرانجام، پس از عمری پویش، تلاش، آموختن و آموزندان، تألیف، تهجد، جهاد، مبارزه و عبادت، حضرت آیت لله العظمی شاه آبادی، در سن 77 سالگی، در ساعت 14 روز پنج شنبه سوم صفر المظفر 1369 هجری قمری (مطابق سوم آذر ماه 1328 شمسی) بر اثر بیماری دیابت در تهران به دیدار معبود شتافتند. پیکر پاک این عارف کامل و روحانی مبارز، به شهرری انتقال یافت و در بارگاه ملکوتی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)، در کنار مزار مطهر شیخ ابوالفتوح رازی ـ مفسر کبیر قرآن ـ آرام گرفت.
از آیت الله شاه آبادی بزرگ ده فرزند ذکور و شش فرزند اناث باقی ماند که سرآمد همه آن ها آیت الله شهید حاج شیخ مهدی شاه آبادی روحانی شهید جبهه ها و یار خستگی ناپذیر حضرت امام خمینی(ره) بود.
از معظمٌ له همچنین آثار ارزشمندی چون شذرات المعارف، رشحات البحار، مفتاح السعاده فی احکام العباده، حاشیة نجات العباد، رساله العقل و الجهل، منازل السالکین، حاشیه کفایه الاصول، جزواتی در ادبیات عربی (صرف و نحو) و حاشیه با شرح بر فصوص الاصول، به یادگار ماند تا ره توشه سالکان و جویندگان حقیقت قرار گیرد. استاد حضرت امام، البته بخش اعظم تألیفات گران-بهای خویش را در اختیار شاگرد مبرز و والای شان خمینی کبیر(ره) قرار داده بودند که متأسفانه در اثر حمله مکرر عمال ساواک منحله به کتابخانه معظمٌ له، در سال 1343 شمسی، که حضرت امام در تبعید به سر می بردند، دستخوش تطاول قرار گرفت و تاکنون اثری از آن ها به دست نیامده است.
آیت الله محی الدین انواری، در مورد عظمت والای این عالم جلیل القدر می گوید: "مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی از مراجع بزرگواری بودند که تحصیلات شان بیشتر در نجف بود و علمای نجف معظمٌ له را از آمدن به ایران منع می کردند و تعبیر بعضی از اساتیدشان این بوده است که می گفتند اگر شما نجف را ترک کنید، در حوزه خلاء به وجود می آید. اما به هر صورت ایشان به تهران آمدند و دیگر نتوانستند به نجف بازگردند. بعداً به قم مشرف شدند و در آن جا مدتی مشغول تدریس بودند. ایشان معاصر با آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) مؤسس حوزه علمیه قم بودند. در عین حال آیت الله العظمی شاه آبادی به گونه ای در حوزة قم زندگی کردند که خیلی ها نتوانستند معظمٌ له را بشناسند و بدانند که ایشان چه بزرگواری هستند و از لحاظ علمی چه مقام والایی دارند و قدرشان در زمان خودشان مجهول ماند، و باز هم سلام و درود بر حضرت امام خمینی(ره) که علی رغم این که در آن زمان یک جوان 30 سال بودند معظمٌ له را کشف کردند و مدت ها در محضر ایشان عرفان خواندند. مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی در فقه و اصول و عرفان و فلسفه دارای تخصص بودند اما در عرفان، بروز و ظهور خاصی داشتند و حضرت امام در مورد ایشان تعبیرشان این بوده است که: "من در طول عمرم روحی به لطافت و ظرافت آیت الله شاه آبادی ندیدم" و این مرد از لحاظ اخلاقی به قدری لطیف و ظریف و برای امام جالب بوده اند که حضرت امام را سخت تحت تأثیر قرار داده اند. مرحوم آیت الله شاه آبادی بزرگ در سال 1354 هجری قمری به تهران مراجعت کردند و حدود دو سال در مسجد امین الدوله واقع در بازار چهل تن و پس از آن در شبستان مسجد جامع که در آن موقع تبدیل به انبار گردیده و متروک بود، اقامة نماز جماعت می کنند تا کم کم این مسجد، آباد می گردد و در مدت اقامت مجدد در تهران به ترویج دین و تدریس فقه و اصول و فلسفه و حکمت می-پردازند.» [نقل قول های این بخش از یادنامه اربعین شهید شاه آبادی اقتباس شده است] .
آیت الله انواری در مورد این بخش از زندگانی ایشان می گوید: «مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی از افرادی بودند که در تهران با قاطعیت در برابر رضاخان ایستادند و در شرایطی که رضاخان تمام مساجد و منابر را تعطیل کرده بود، هیچ گاه مسجد و منبر و سخن گفتن ایشان قطع نشد و من در سال های 1325 و 1326 معظمٌ له را درک کردم.»
آیت الله انواری، در ادامه می افزاید: «مهم تر از همه، پایه گذار و بانی هیأت هایی که در منازل تشکیل می شد و هنوز هم تشکیل می شود ایشان بودند. این هیأت ها در تبلیغ و ترویج معارف اسلامی و همچنین مبارزات سیاسی، نقش مهم و بسزایی ایفا کردند. ایشان در این هیأت هایی که تشکیل دادند، شرکت کرده و معارف اسلامی و مسائل سیاسی را مطرح می-کردند. بعدها در جلسات این هیأت ها بسیاری از ائمه جماعت شرکت می کردند و سخن می-گفتند. مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی در برخورد با حکومت رضاخان مرتباً این جمله را اعلام می کردند که: "اسلام از وجود دولت وقت در خطر است" و در این مسیر، حدود 11 ماه در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تحصن کردند. در این تحصن مرحوم میرزا محمد قمی معروف به حجت الاسلامی و سه نفر دیگر ایشان را همراهی می کردند. وقتی در 77 سالگی در سال 1369 هجری قمری به رحمت حق پیوستند و با تجلیل و تکریم کامل مردم تهران در شهرری در کنار آرامگاه شیخ ابوالفتوح رازی دفن گردیدند. از ایشان کتاب های شذرات المعارف به فارسی و رشحات البحار به عربی که یکی از فرزندان شان بر آن ترجمه و شرح فارسی زده است و نیز رسالة عملیه معظمٌ له موجود است.»

منبع:شاهد یاران

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار