روایتی نو از 10 سال پرونده هسته‌ای ایران/6

از فاش شدن برنامه‌ هسته‌ای ایران تا رونمایی از موشک‌های دوربرد

اوایل 2001 نیروی نظامی ایران اعلام کرد که شهاب سه به زودی به تولید انبوه می رسد. معتبرترین تحلیلگران غربی در امور موشکی ایران نشان دادند که ایران با این سخنان قصد داشت تا به آمریکا و اسرائیل بفهماند که به عامل بازدارنده ای مطمئن رسیده است.
کد خبر: ۲۵۴۳۸
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۵ - 17August 2014

از فاش شدن برنامه‌ هسته‌ای ایران تا رونمایی از موشک‌های دوربرد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، گرت پورتر نویسنده، تحلیلگر و تاریخ دان آمریکایی است که پیش از این و در سالهای جنگ ویتنام از فعالان ضد جنگ و صاحب اثر در این حوزه است. تا کنون شش اثر از وی منتشر شده است که ازجمله آنها می توان به (آمریکا،ویتنام و توافقنامه پاریس) و (کامبوج،انقلاب و قحطی) اشاره کرد.وی در تازه ترین اثر خود به بررسی بحران ده ساله هسته ای ایران و عوامل شکل گیری آن پرداخته است.کتاب روند برنامه هسته ای ایران از زمان رژیم پهلوی را بررسی می کند و پس از ذکر مقدمه ی کوتاهی در این باره به بررسی تحولات برنامه هسته ای ایران پس از انقلاب اسلامی می پردازد.وی در کتاب خود به مخالفتها و سنگ اندازی های کشورهای غربی از همان ابتدای انقلاب اسلامی  می پردازد وتاکید می کند که سنگ اندازی ها و کارشکنی های غرب بود که نهایتا به پیگیری سیاست خود کفایی هسته ای توسط ایران انجامید. ششمین بخش از ترجمهی این کتاب در ادامه می آید:

از فاش شدن برنامهی هستهای ایران تا رونمایی از موشکهای دوربرد

تصمیم گیران ایرانی مشکلی بزرگتر با موشک های شهاب سه داشتتند.برد این موشک ها به اسرائیل که یکی از کشورهای تهدید کننده ایران به حمله بود نمی رسید. بعد از آزمایش موشک در جولای 1998 وزیر دفاع اسرائیل گفت باور نمی کند که ایران موشک هایی داشته باشد که بتواند به اسرائیل برسد. این مساله بعدها تایید شد. موسسه مطالعات استراتژیک لندن با بررسی هایی نشان داد که برد شهاب سه با قابلیت حمل 1650 پوند حدودا 1000 کیلومتر است نه 1300 کیلومتری که مقامات ادعا کرده بودند، بنابراین تنها می توانست منطقهی محدودی از اسرائیل را تحت پوشش قرار دهد.هم چنین این موشکها در مراحل ابتدایی ساخت بودند. تخمین یفتاح شاپیر تحلیلگر اسرائیلی این بود که شش، هفت سال و یا حتی بیش تر طول می کشد تا آزمایشهای ایران در همه ی مراحل(ساخت موشک) تکمیل شود.

 

 

با این وجود اوایل 2001 نیروی نظامی ایران اعلام کرد که شهاب سه به زودی به تولید انبوه می رسد. معتبرترین تحلیلگران غربی در امور موشکی ایران نشان دادند که ایران با این سخنان قصد داشت تا به آمریکا و اسرائیل بفهماند که به عامل بازدارنده ای مطمئن رسیده است اما در واقع مدت زمان زیادی تا تولید انبوه این موشک مانده بود.

این سخنان ایران پس از آن ایراد شد که تصمیم به ساخت مخفیانه تاسیسات غنی سازی نطنز گرفت. همزمان با تلاش ایران برای ساخت نطنز، این کشور به سرعت در حال توسعه موشک های بالستیک جدید خود با کلاهک های مرسومی بود که برای بازدارندگی مورد نیاز این کشور بود.

آمریکا در استراتژی آشکاری، تصمیم گرفته بود که اوایل 2002 به ایران حمله و همین مساله باعث شده بود که تصمیم گیران ایرانی شتاب در توسعه ی برنامه ی موشکی این کشور را ضروری بدانند. اما به دست آوردن عامل بازدارنده که نیاز فوری ایران بود، به درازا انجامید.

از تولید موشک قدر 1 تا حفر تونل در کوهها

اولین آزمایش بر روی موشک بعدی که ایران آن را قدر 1 نامیده بود تا آگوست 2004 انجام نشد. در این میان متخصصان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عنصری دیگر به عناصر بازدارندگی ایران اضافه کردند. آنها در سال 2001 تصمیم به ایجاد سیستم گسترده ی پدافندغیرعامل با استفاده از حفر تونل در دامنه ی کوه ها گرفتند. عکس های ماهواره ای که آژانس سالهای بعد به دست آورد نشان داد که در سال 2002 سازمان پدافند غیر عامل سپاه پاسداران در سراسر ایران اقدام به حفر تونل هایی کرده بود که می توانست از با ارزش ترین دارایی های ایران مانند عناصر برنامه غنی سازی در برابر حمله محافظت کند. این حفره ها همچنین توانایی حمله اسرائیل و آمریکا را سخت تر کرده و بازدارندگی را افزایش می دادند.

 

 

 سال 2001 و اوایل 2002 ایران هم چنان بر روی استراتژی بازدارندگی خود و نیز پدافند غیر عامل کار می کرد و می دانست که ماهواره های آمریکا هرگونه نشانه ای از ساخت هرگونه برنامه ی غنی سازی را رصد می کنند. به همین خاطر مراحل ساخت نطنز با دقت تمام برنامه ریزی شد. برنامهریزیهای ایران احتمالا بر پایهی این باور استوار بوده است؛ آمریکا تنها زمانی می تواند نظنز را به عنوان یک تاسیسات غنی سازی شناسایی کند که نوع خاصی از تجهیزات مربوط به غنی سازی به آنجا انتقال داده شود و به تبع آن هدف ایران(برای ساخت تاسیسات غنی سازی) مشخص گردد.

از اوایل سال 2002 آمریکا با توجه به اندازه و پیکربندی گودالی بزرگ در نطنز، به وجود برنامهای برای ساخت تاسیسات غنی سازی مشکوک میشود. اما این موارد به اندازه ی کافی برای متهم کردن ایران به ساخت تاسیاست غنی سازی از سوی آمریکا و یا درخواست از آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بازرسی از نطنز کافی نبودند. سازمان انرژی اتمی ایران هیچگونه تجهیزاتی را که با استفاده از آن تحلیلگران اطلاعاتی بتوانند آن تاسیسات را یک تاسیسات غنی سازی بدانند به نطنز انتقال نداده بود. حتی این احتمال وجود داشت که ایران عمدا ساخت و ساز را قطع کرده باشد.

اکتبر 2002 دو ماه بعد از افشاگری سازمان مجاهدین خلق بود که آمریکا برای مطلع ساختن آژانس نسبت به شواهدی که دربارهی تاسیسات نطنز داشت اطمینان کافی پیدا کند. ایران با این فرض که آژانس درخواست دسترسی به تاسیسات را خواهد کرد ساختوساز را افزایش داده و شروع به انتقال تجهیزات غنی سازی کرده بود از همین رو آمریکا نیز قصد اطلاع شواهد خود به آژانس را داشت. فوریه سال 2003 هنگامی که آژانس از نطنز بازدید کرد مشاهده کرد که 100 سانتریفیوژ از 1000 سانتریفیوژ برنامه ریزی شده، در تاسیات آزمایشگاهی نطنز نصب شده و باقی آن ها نیز تا آخر سال نصب می شود.

اما اسرائیل در داستان افشای نطنز یک برگ برنده بزرگ داشت. آنها تصاویر ماهوارهای متعلق به خود را در اختیار داشتند و برای متهم کردن ایران به صورت علنی و بدون هیچ گونه قبول مسئولیتی راهی در اختیار داشتند. آنها به راحتی اطلاعات را به سازمان مجاهدین خلق دادند تا در آگوست 2002 افشاگری کنند.

18 سال غنی سازی محرمانه؟

21 فوریه 2003 البرادعی رئیس سازمان انرژی اتمی به همراه گلداشمیت معاون پادمان و اولی هاینون مسئول بخش Bعملیات پادمان که مسئول(رسیدگی به پرونده) کشور ایران بود وارد این کشور شدند. این اولین بازدید آژانس از ایران پس از افشاگری سازمان مجاهدین بود. البرادعی می دانست که این سفر آغاز تحقیقاتی طولانی و نیز دارای تبعات سیاسی مهم، از برنامه هسته ای ایران است.

دلیل این مساله نیز مطلع شدن اشمیت و هاینون نسبت به دو مورد از مهم ترین و حساس ترین رازهای هسته ای ایران، پیش از ترک مرکز وین بود.

در خلال بازدید تیم آژانس از تهران آقازاده معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی به طور رسمی اعلام کرد که ایران در حال ساخت دو تاسیسات در نطنز است. یکی از آنها که کوچکتر است نیروگاهی آزمایشگاهی برای غنی سازی و دیگری نیروگاهی بزرگتر و به منظور غنی سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی است. اما البرادعی و کارمندانش خبری ناراحت کننده برای آقازاده داشتند. آنها به آقازاده گفتند اطلاع دارند که ایران در سال 1991  سه محموله اورانیوم از چین خریداری کرده است و آژانس را از این قضیه مطلع نکرده است.

هنگامی که مقامات آژانس آقازاده را با این واقعیت رو به رو کردند او هیچ گزینه ای(جز تاییدخبر) پیش روی خود نداشت و تایید کرد که اورانیوم مذکور به کشور وارد شده و در آزمایشگاه چند منظوره ی جابربنحیان که هیچگاه وجود آن نیز به آژانس اعلام نشده بود ذخیره شده است.

او گفت که اکثر تترافلوراید اورانیومی که از چین وارد شده سال 2002 در آزمایشگاه به فلز اورانیوم تبدیل شده است. همچنین سازمان بخشی از دی اکسید اورانیوم وارداتی را برای آزمایش در پروژهی تاسیسات تبدیل اورانیوم استفاده کرده است. با این وجود رئیس سازمان انرژی اتمی همان زمان هرگونه استفاده از اورانیوم برای فرآیند تبدیل و یا در آزمایشات مربوط به غنی سازی در سانتریفیوژها را رد کرده و در موقعیتهای مختلف دیگر میان ماههای فوریه و جولای نیز به رد این ادعا پرداخت.

افشای سانتریفیوژسازی در کارخانه کالا الکتریک

اما مقامات آژانس اطلاعات دیگری نیز داشتند. آنها به طور پنهانی توسط دستگاه اطلاعاتی اسرائیل با خبر شدند که ایران در حال ساخت سانتریفیوژ در کارگاهی نزدیک تهران به نام کالا الکتریک است. آژانس ترجیح می داد که در رابطه با ایران از اطلاعات غیر محرمانه استفاده کند و شورای ملی مقاومت ایران که از اطلاعات اسرائیل برای افشای دو تاسیسات محرمانه ایران استفاده کرده بود در آگوست 2002 یک روز پیش از سفر هیات آژانس به ایران نقش این کمپانی در آزمایش سانتریفیوژها را در یک کنفرانس خبری افشا کرده بود. هنگامی که هیات آژانس درباره ی کارگاه سانتریفیوژ کالا الکتریک از آقازاده سوال کرد او پذیرفت این کارگاه که در واقع کمپانی کالای الکتریک نام دارد برای ساخت سانتریفیوژ استفاده می شده است.

ایران در ابتدا با درخواست گلداشمیت و هاینون برای بازرسی از کارگاه و نیز نمونه گیری محیطی مخالفت کردند. در نهایت در ماه مارس این دو اجازه یافتند از کارگاه بازدید کنند اما با این توضیح فریبنده که کلید آن در دسترس نیست اجازه ندادند از انبار آن بازدید کنند.

در ضمن سازمان انرژی اتمی با قرار دادن کف سازی جدید و رنگ کردن دیوارها هرگونه شواهدی مبنی بر اینکه هگزوفلوراید در سانتریفیوژها تزریق شده است را پاک کرده بود، یا حداقل به نظر می رسید این گونه باشد.

ایران نمیدانست که آزمایشگاه آژانس بین الملی انرژی اتمی می تواند حضور پلوتونیوم یا اورانیوم را با مقیاسی فراتر از پیکوگرام یا یک تریلیون در گرم بیابد. پس از آن که بررسیها بر روی نمونه های محیطی در آزمایشگاه آژانس انجام شد و در آگوست 2003 نتایج آن منتشر شد بازرسان آژانس می توانستند گمانهزنیهای خود در تمام این مدت مبنی بر این که سانتریفیوژها با هگزوفلورایداورانیوم(گازی از اورانیوم که برای غنی سازی استفاده می شود) آزمایش شده اند را تایید کنند. ایران 21 اکتبر 2003 در نامه ای به آژانس برای اولین بار تایید می کند که در سالهای 1999 و 2002 تعداد محدودی آزمایش با استفاده از مقدار کمی هگزوفلورایداورانیوم بر روی سانتریفیوژهای کالا الکتریک انجام داده است.

اما مورد دیگر که از این بد تر بود برای ایرانیان بر پایه نمونه هایی بود که از نیروگاه آزمایشگاهی غنی سازی نطنز بین مارس و ژوئن 2003 گرفته شده بود. قبل از آنکه ایران به طور علنی هگزوفلوراید را به یک سانتریفیوژ تزریق کند، این نمونه ها میزان زیاد اورانیوم را در آن مکان نشان داد. آگوست سال 2003 آژانس عقیده داشت که یافته های مورد نظر ممکن است قسمتی از یک برنامهی غنی سازی مخفی به عنوان بخشی از برنامه اتمی نظامی باشند. در آگوست 2003 این را گفت. آمریکا اما با این که آژانس فقط شروع به تحقیقات بر روی مواد کرده بود فورا دست به نتیجه گیری زد. با این وجود تنها یک سال بعد از آن آژانس اعلام کرد که یافته ها بی ضرر بوده است.

در این میان مانع بزرگی دیگر بر سر راه ایران هراسی هستهای به وجود آمد. آژانس در گزارش نوامبر 2003 خود مساله را به وضوح روشن کرد: هیچ گونه شواهدی وجودی ندارد که ثابت کند فعالیت های مورد اشاره ایران به برنامه ی نظامی هسته ای ربط دارد. اما دولت بوش این نتیجه را دست انداخت و رسانه ها نیز گرایش بیش تری به پشتیبانی از نظر دولت بوش داشتند.

فریب مردم توسط رسانهها

رسانه های خبری بخشی از این گزارش را انتخاب و آن را بزرگ نمایی کردند. آن بخش، قسمتی بود که آژانس پیرامون ایران گفته بود: تایید می شود که ایران 18 سال در حال توسعه برنامه غنی سازی با استفاده از سانتریفیوژ بوده است و 12 سال برنامه ی غنی سازی لیزری داشته است. این شیوهی بازگویی اخبار این گونه القا میکرد که ایران به صورت محرمانه، درواقع با دو روش(غنی سازی)مجموعا سی سال در حال غنی سازی بوده است. شرح وقایع مفصلی که ضمیمه ی گزارش نوامبر 2003 آژانس بود برخی مسائل را کاملا متفاوت نشان میداد. این ضمیمه افشا کرد که به جز سال 1999 و نیز 2002 که مدت زمان کوتاهی چند سانتریفیوژ با هگزوفلورایداورانیوم آزمایش شده اند هیچ گونه غنی سازی با سانتریفیوژهای گازی انجام نشده است. این ضمیمه نشان می داد که با استفاده از روش لیزری تنها در حد یک میلیگرم(اورانیوم) غنی سازی انجام شده است با این حال اطلاعاتی پیرامون این که چه زمانی این غنی سازی انجام شده است منتشر نشد.

آنچه به خوانندههای روزنامهها و تماشاگر تلویزیون گفته شده بود با این واقعیت تفاوت داشت. حتی یک سایت خبری هم این حقیقت را نگفت که ایران فقط مدت محدودی در سالهای 1999 و 2002 آزمایش غنی سازی بر روی سانتریفیوژها انجام داده است.

به جای پوشش این واقعیت، رسانه ها به گونه ای این گزارش را مخابره کردند که گویی ایران دو دهه مداما در حال غنی سازی اورانیوم بوده است. لس آنجلس تایمز هم این گونه گزارش آژانس را خلاصه و منتشر کرد: در طول 18 سال رژیم ایران هر دو برنامه غنی سازی سانتریفیوژی و لیزری خود را از سازمان ملل مخفی کرده است. تایمز لندن هم این گونه گزارش کرد که ایران از برنامه شهروندی هسته ای خود برای تولید محرمانهی پلوتونیوم و اورانیوم استفاده کرده است. موادی که می توانند در بمب های هسته ای استفاده شوند. کریستین ساینس مانیتور نیز سه ماه بعد از انتشار این گزارش، در مطلبی نوشت: آژانس پی برده است که ایران برای 18 سال یک برنامه ی هسته ای مخفیانه داشته است. مینا پولیس استار تریبون هم نوشت که وقتی ایران قبول کرده است که تلاش هایی بسیار ماهرانه برای غنی سازی اورانیوم داشته و آژانس را تا کنون فریب داده پس ممکن است اکنون هم آژانس پیرامون اظهار نظر در مورد غیر نظامی بودن این برنامه ها فریب خورده باشد.

مترجم:مسعودشایگان

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها