امام جمعه‌ای که خانواده خود را وقف انقلاب کرد

وقتی به ابراهیم گفتم این بار با قطار از جبهه به خانه برگردیم، او پاسخ داد: خانه چیست!؟ این بار باید ما را با تابوت ببرند و....
کد خبر: ۲۳۶۰۵
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۷ - 16July 2014

امام جمعه‌ای که خانواده خود را وقف انقلاب کرد

به گزارش دفاع پرس، تاریخ انقلاب اسلامی همواره مملو از مردان با اخلاص، مومن و متعهدی بوده است که با الگو قرار دادن متولیان دینی در مسیر حق گام برداشته و در امتداد این مسیر از کلیه تعلقات دنیوی که به طور طبیعی نسبت به آن محق میباشند، گذشته تا بار دیگر یادآور آیهای «إن تنصروا اللّه ینصرکم و یثبّت أقدامکم» باشند. متن پیشرو شمهای از زندگی روحانی فداکاری است که خود و فرزندانش را وقف انقلاب و اسلام کرد.

حجت الاسلام والمسلمین «اسماعیلیان» امام جمعه فقید بندرکیاشهر یکی از بزرگ مردان عرصه جهاد و ایثار بود که در زمینههای مختلف مذهبی و سیاسی همواره تابع مرجعیت دینی و از پیروان حقیقی حضرت امام خمینی(ره) در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی محسوب میشد.

یاور محرومان و مستضعفان بود

وی که از طریق کشاورزی امرار معاش میکرد همواره یاور محرومان و زحمتکشان بود. به اندازهای  که در حد توان مستضعفین و محرومین اطراف خود را مورد توجه و تحت پوشش قرار میداد.

وی بعد از پیروزی انقلاب نقش مهمی را در جهت سازماندهی و نیل مردم شهر به وحدت و یکپارچگی در جهت نابودی حکومت پهلوی ایفا نمود.

تدبیر ایشان در اوایل انقلاب مانع از بروز خونریزی شد

تدبیر ایشان در اوایل انقلاب باعث شد تا سلاحهای شهربانی وقت به مکانهای امن انتقال یابد و هنگامی که منافقین درصدد تهیه سلاح برای منویات خود بودند با مدیریت ایشان و اطرافیان هیچ گونه اختلال و خونریزی در شهر اتفاق نیفتاد.

وی بعد از انقلاب به عنوان حاکم شرع، نماینده حضرت امام(ره) و امام جمعه شهرستان کیاشهر منصوب شد. بعد از تهاجم دشمن بعثی به میهن اسلامی، ستاد کمکهای مردمی را مدیریت میکرد، تا جایی که فعالیتهای بخش بندر کیاشهر از شهرستان آستانه اشرفیه بیشتر بود.

ایشان بعد از آزادسازی خرمشهر برای دیدار رزمندگان و بردن هدایای مردمی، به جبهههای حق علیه باطل رفتند که پس از مدتی اندک حضور در منطقه به درجه جانبازی نائل آمدند.

9 فرزندان ایشان به طور متوالی در جبهه جنگ حضور داشتند

وی دارای 9 پسر بود که همگی بطور متوالی در جبهههای جنگ حضور داشتند. پسر بزرگ ایشان حسین، از جانبازان دوران دفاع مقدس میباشد که از ناحیه پنجه دست، چانه و سر درعملیات بیت المقدس در سال 61 دچارآسیب شد.

شهادت مهدی

فرزند دوم ایشان حسن نام داشت که در جنگ خلیج فارس بعنوان تکنسین موتورهای دریایی مدتی را در مناطق عملیاتی حضور داشت. فرزند سوم مهدی در سالهای 60-61 درمنطقه سقز کردستان در حال انجام خدمت مقدس سربازی بود که در تاریخ 30 آبان 61 خبر شهادت برادر کوچکتر را میشنود، مرخصی گرفته و مشکی میپوشد تا خود را به مراسم ختم برادر شهیدش برساند، که در این هنگام سقوط یکی ازهلی کوپترها توسط دشمن باعث میشود تا وی از مرخصی صرف نظر کند و به یاری رزمندگان به منطقه تک دشمن برگردد، که متاسفانه در حین انجام ماموریت خودروی ایشان (آمبولانس) روی مین رفته و پس از پنج روز از شهادت برادرش خود نیز شربت شهادت را مینوشد.

اسماعیل فرزند پنجم ایشان بود که در نیروی دریایی ارتش خدمت میکرد که پس ازشهادت برادرانش، خود نیز درمنطقه خرمشهر به درجه جانبازی نائل گشت.

شهادت ابراهیم

ششمین فرزند ایشان ابراهیم، با توجه به حضور مکرر در عملیاتهای مختلف سرانجام در عملیات کربلای2(10شهریور65) به شهادت رسید. هنگامی که در منطقه با هم بودیم به ایشان گفتم موقع برگشت به خانه با قطار برگردیم او پاسخ داد: خانه چیست!؟ این بار باید ما را با تابوت ببرند. واین گونه هم شد.

و پیکر مطهر و استخوانیش بعد از هفت سال واندی که مزین به انگشتر(هدیه پدر) و مقدار لوازم جزئی بود به آغوش میهن اسلامی و خانوادهاش رسید. ابراهیم فردی باهوش، شجاع زیرکی بود، از هیچ کس واهمه نداشت. ایشان در کودکی کلاس قرآن میرفت و در کارهای فرهنگی مسجد حضور فعال داشت معمولا مجری برنامههای فرهنگی و مراسمهای شهدا بود. اگر مسئولی در اجرای وظایف محوله کوتاهی میکرد در برابر او میایستاد و او را مجاب میکرد. باتمام وجودش پیرو ولایت بود در یکی از برنامهها خطاب به مسئولی گفت اگر از فلان خطایت دست برنداری و توبه نکنی ما با یک حرکت الله اکبر تو را عزل خواهیم کرد.

برای پدرش یک مشاور به تمام معنا در کارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود. نسبت به اعضای خانواده برای پدرش یک یاور بی چون و چرا بود. از نظر جسمی کمی ضعیف بود اما کارهای محوله را با تمام وجودش کامل و درست انجام میداد.

شهادت محمد

محمد هفتمین فرزند حاج آقا بود که با وجود سن کمی که داشت، جهت اعزام به جبههها به بسیج مراجعه کرد ولی به جهت سن کم از او ثبت نام بعمل نمیآوردند، تا این که در شناسنامه خود دست برد، و ازاین طریق توانست اعزام شود. وی در نهایت مورخه ۲۰-۸-۶۱ در منطقه عین خوش به شهادت رسید.

هشتمین فرزند او احمد طلبه آزادهای که با به شهادت رسیدن ابراهیم، ایشان هم درمنطقهای دیگر از جبهه حضور یافته و خانواده مدتی را از ایشان در بی خبری کامل بسر برد. اما خدا خواست باری دیگر این خانواده را مورد الطاف خود قرار دهد و پس از چندی با گشوده شدن درب منزل اهالی خانه چشمانشان به رویش منور شد. او نیز بعد از مدتی از شهادت ابراهیم، دیگر قرار ماندن نداشت و دوباره تصمیم گرفت بار دیگر سفارشات برادر شهیدش را جامه عمل بپوشاند، لذا راهی مناطق جنگی شد و این بار درعملیات کربلای ۵ امتحان سختی را برای خود و خانواده رقم زد. خانواده پس از سه سال واندی بی خبری از وی، و او نیز پس از سالها رنج و شکنجه و بی خبری از خانواده، با ورود به خاک پاک ایران به سالها فراغ و دوری پایان داد.

فرزندان نهم و دهم حاج آقا دو برادر دو قلو و پسران کوچک خانواده بودند که در اواخر دوران دفاع مقدس به مناطق جنگی اعزام شدند. این خانواده مذهبی به تمامی ندای امام(ره) لبیک گفته و در همه صحنههای جهادی حضور پر شور داشتند و در سطح شهر و استان همواره نمونه بودند.

راوی رزمنده و جانباز دفاع مقدس غلامرضاعلی اکبری

نظر شما
پربیننده ها